مشكات الانوار

مشخصات كتاب

سرشناسه : مجلسی محمدباقربن محمدتقی ق 1111 - 1037

عنوان و نام پديدآور : مشکات الانوار در فضائل و آداب قرائت قرآن محمدباقر مجلسی تحقیق و ویرایش واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران مشخصات نشر : قم مسجد مقدس صاحب الزمان (جمکران ، 1379.

مشخصات ظاهری : ص 240

شابک : 964-6705-48-08000ریال ؛ 964-6705-48-08000ریال وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس موضوع : قرآن -- سوره ها و آیه ها، خواص موضوع : احادیث شیعه -- قرن 12

شناسه افزوده : مسجد جمکران شناسه افزوده : مسجد جمکران واحد تحقیقات رده بندی کنگره : BP71/9/م 3م 5 1379

رده بندی دیویی : 297/157

شماره کتابشناسی ملی : م 79-7216

ص: 1

اشاره

مشکلات الانوار

در فضائل وآداب قرائت قرآن

مرحوم علامه محمد باقر مجلسی

ص: 2

ص: 3

ص: 4

تصویر

ص: 5

تصویر

ص: 6

به عنوان پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

«يا صاحب الزمان ادركنا»

آيا هنگام آن نرسيده است كه انسان ها در هر جاي زمين قرآن را بشناسند(1)، مفاهيم والاي آن را دريابند، و دستورات سعادت آفرين آن را برنامه زندگي خويش قرار دهند؟

آيا هنگام آن نرسيده است كه بشريت به نور قرآن از ظلمات جهل و ضلالت بگريزد(2)، و سرگشتگي هاي خويش را با ره جويي به طريقت نوراني قرآن پايان بخشد؟

آيا هنگام آن نرسيده است كه دردمندان جامعه بشري به دواي الهي قرآن دست يابند، و ناتواني هاي فكري، افسردگي هاي روحي، نابساماني هاي رفتاري و از هم پاشيدگي روابط اخلاقي و اجتماعي خود را با داروي معجزه گر قرآن شفا دهند؟(3)

آيا هنگام آن نرسيده است كه به جاي همه مسالك دنيا گرايانه و مكاتب انسان مدارانه، شريعت خدا محورانه قرآن، در جوامع بشري حاكميت يابد؟(4)

ص: 7


1- اُنزل فيه القرآن هديً للناس و بيّنات من الهدي و الفرقان. بقره / 185.
2- كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الي النور. ابراهيم / 1.
3- و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين. اسراء / 82.
4- هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كلّه. توبه / 33.

آيا هنگام آن نرسيده است كه حداقلّ ما مسلمانان به خود آييم، اين گنجينه بي نظير علوم و معارف را قدر بشناسيم، چراغ روشن آياتش را روشنگر راه زندگي قرار دهيم، و مضامين زندگي سازش را به عنوان آيين نامه سعادت فرد و جامعه خويش بپذيريم؟(1)

آيا هنگام آن نرسيده است كه به جاي رفع عطش از مرداب هاي عفونت گرفته انديشه غربيان و غرب پرستان، به چشمه زلال و هميشه جوشان معارف قرآن روي آوريم(2) و در درياي پر فيض آياتش انديشه و جان خويش را از همه زنگار هاي جهالت و غفلت و رذيلت شستشو دهيم؟

چرا در قرآن نمي انديشيم؟(3)

چرا در قرآن تدبّر نمي كنيم؟(4)

چرا قرآن را از محجوريّت نجات نمي دهيم؟(5)

چرا قرآن نمي خوانيم؟(6)

ص: 8


1- انّ هذا القرآن يهدي للّتي هي اقوم. اسراء / 9. هذا بصائر من ربّكم و هدي و رحمة لقوم يؤمنون. اعراف / 203.
2- فيه ربيع القلب و ينابيع العلم و ما للقب جلاء غيره. نهج البلاغه، خطبه 176.
3- افلا تتفكّرون. انعام / 50.كذلك يبيّن اللَّه لكم الآيات لعلّكم تتفكّرون. بقره / 266.
4- افلا يتدبّرون القرآن ام علي قلوب اقفالها. محمد / 24.
5- و قال الرسول يا ربّ انّ قومي اتّخذوا هذا القرآن مهجوراً. فرقان / 30.
6- فاقرؤا ما تيسّر من القرآن. مزمّل / 20.

خدا ما را به خواندن(1) و انديشيدن(2) و عمل به قرآن(3) فرمان داده است.

پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم ما را از دوري قرآن برحذر داشته(4) و به گرفتن و تمسك جستن به آن(5)، و همواره همراه آن بودن(6)، توصيه فرموده است.

اميرالمؤمنين عليه السلام ما را به فهم قرآن(7) و اندرز خواهي(8) و طلب شفا از آن نصيحت فرموده(9)، و از اين كه مبادا ديگران در عمل به دستورات آن از ما پيشي گيرند، هشدار مان داده است(10).

امام صادق عليه السلام آن را عهد الهي شمرده، و ما را به رعايت اين عهدنامه، و قرائت پنجاه آيه از آن در هر روز، فرا خوانده است(11).

هر كدام از ائمه بزرگوار اسلام عليهم السلام و هر يك از عالمان وارسته و عالي

ص: 9


1- فاقرؤا ما تيسّر منه. مزمّل / 20.
2- افلا يتدبّرون القرآن. نساء / 82.
3- و نعم اجر العاملين. آل عمران / 136. قرآناً عربياً غير ذي عوج لعلّهم يتّقون. زمر / 28.
4- اقرؤا القرآن و لا تجفوا عنه. نهج الفصاحه، ص 80، رقم 425.
5- فخذوا بكتاب اللَّه تعالي و استمسكوا به. رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم. نهج الفصاحه، ص 107، رقم 537.
6- دوروا مع كتاب اللَّه حيثما دار. نهج الفصاحه، ص 330، رقم 1578.
7- تفقّهوا فيه فانّه ربيع القلوب. نهج البلاغه، خطبه 110.
8- و استنصحوه علي انفسكم. نهج البلاغه، خطبه 176.
9- و استشفوا بنوره. نهج البلاغه، خطبه 110.
10- اللَّه اللَّه في القرآن، لا يسبقنّكم بالعمل به غيركم. نهج البلاغه، نامه 47.
11- القرآن عهد اللَّه الي خلقه، فقد ينبغي للمرء المسلم ان ينظر في عهده و ان يقرأ منه في كل يوم خمسين آية. امام صادق عليه السلام، اصول كافي با ترجمه، ج 4، ص 412.

مقام، ما را به اهتمام هميشگي نسبت به قرآن تذكر داده اند.

علاّمه مجلسي رحمه الله يكي از سرشناس ترين شخصيت هاي تاريخ اسلام است كه در كتاب شريف «مشكات الانوار» با بهره گيري از فيض كلام معصومين عليهم السلام، به گونه هاي مختلف كوشيده است تا با طرح ابواب مختلف پيرامون فضيلت قرآن، فضايل حاملان قرآن - قرآن هاي حقيقي كه اهل بيت پيامبرند -، اصناف و صفات قاريان، آداب و صفات قرائت، كيفيت ختم، ارزش تعليم و فوايد برخي آيات و سور كريمه قرآني، زمينه اي قوي براي رويكرد مسلمانان به اين امانت عظيم الهي فراهم آورَد.

او خود در مقدّمه كتاب مي فرمايد:

«به دلالت آيات بيّنات و هدايت روايات واضحة الدلالات، چنين معلوم گرديده كه «نماز» و «تلاوت قرآن» و «دعا» از اعظم عبادات بدنيّه اند و چون شرايط و آداب و اسرار نماز در رساله «ترجمة الصلوة» بيان شده، چنين به خاطر فاتر رسيد كه رساله اي در بيان فضيلت قرآن مجيد و فضايل سوَر كريمه آن - كه از طريق اهل بيت عليهم السلام منقول گرديده باشد - و شرايط و آداب تلاوت و فضيلت دعا و شرايط و آداب و وظايف قلبيّه و بعضي از اسرار آن، و ذكر فضيلت بعضي از اذكار ضروريّه و ادعيه و تعقيبات مختصره - كه به اسانيد معتبره منقول گرديده - نوشته شود».

چنانكه از همين بخشِ مقدمه مؤلف پيدا است، اين كتاب سه قسمت

ص: 10

دارد كه با عنوان تنوير اول تا سوم به ترتيب درباره قرآن، دعا و برخي اذكار و تعقيبات است.

«تنوير» در لغت به معناي نوراني ساختن، نور بخشيدن، روشن كردن و آشكار گردانيدن است.

در تنوير اول، نُه مبحث متفاوت قرآني با تمثيلي زيبا و متناسب، تحت عنوان كوكب اول تا نهم، آسمان انديشه قرآنيان را روشن ساخته اند.

در تنوير دوم، سه مقاله پيرامون دعا، با عنوان نجم اول تا سوم، ستارگان فروزانِ شب هاي عارفان گشته اند.

در تنوير سوم، باب اول با شش فصل و باب دوم با هفت فصل، درهايي از معرفت به روي حق جويان گشوده، دل و جان خدا شناسان را به تفرّج باغ هميشه بهار مناجات و يادِ يار حقيقي رهنمون شده اند.

به راستي اگر نورانيّت «نماز»، «قرآن»، و «دعا» را دريابيم و در روشناي ذكر و ياد خدا، كه روح نماز و قرآن و دعا است، تنفّس كنيم زندگاني جاودانه خويش و حركت و پويايي و كمال جامعه خود را تضمين كرده ايم.

بدون نماز، معراج انسان ميسّر نيست.

بدون قرآن، نجات از ضلالت مقدور نيست.

بدون دعا، گشوده شدن درهاي رحمت پروردگار ممكن نيست.

«مشكات الانوار» چراغ دان نور الهي است. چراغ داني كه با بهره گيري از نور آيات قرآن و كلام اهل بيت عليهم السلام به دست حكيم فرزانه و محقّق عارف، مولي محمد باقر مجلسي فراهم آمده است.

بي مناسبت نيست كه طيّ سطوري چند درباره شخص گرامي و

ص: 11

شخصيت والاي آن بزرگ مرد، نكاتي مختصر را يادآور شويم:

1 - ولادت او در اصفهان و به تاريخ 1037 هجري قمري صورت گرفت. - يك سال قبل از مرگ شاه عباس كبير -.

2 - تاريخ ولادت او با عدد ابجديِ عبارت «جامع كتاب بحارالانوار» مطابقت دارد، كه خود علامه آن را از غرايب روزگار مي داند.

3 - پدر بزرگوار او «محمد تقي مجلسي» فرزند «مقصود علي» از بزرگ ترين علماي شيعه و از پرهيزگار ترين شخصيت هاي تاريخ تشيّع است كه ظاهراً در جبل عامل لبنان متولّد گشت و از شاگردان «شيخ بهايي» و محقّق ثاني - شيخ علي كَرَكي - بود. تأليفات متعددّي در فقه و رجال و حديث داشت و اولين كسي بود كه احاديث شيعه را بعد از ظهور دولت صفوي در همه جا گسترش داد - متوفّي به سال 1070 ه ق -.

4 - مادر گرامي او زني دانش اندوخته و حديث شناس، از نزديكان عالم بزرگوار شيخ عبداللَّه بن جابر جبل عاملي بود.

5 - در اولين سال ولادت او پدر بزرگوارش به عتبات عاليات مشرّف شد و با شروع زمستان قصد اقامه اي طولاني در نجف اشرف داشت كه شبي مولا اميرالمؤمنين عليه السلام را در خواب ديد كه از مردن شاه عبّاس و جانشيني شاه صفي صفوي به او خبر دادند و فرمودند:

«در سرزمين شما فتنه هايي شديد رخ مي دهد و خدا مي خواهد كه تو در اصفهان باشي و در راه هدايت مردم مجاهدت نمايي. پس به اصفهان برگرد!».

6 - در يكي از شب ها كه پدر بزرگوار علاّمه در دل شب به تهجّد و نماز شب مشغول بود، حالتي معنوي و جذبه اي عرفاني در خود يافت كه يقين به استجابت دعايش پيدا كرد. در همين حال صداي گريه «محمد باقر» را از

ص: 12

درون گهواره شنيد و از خدا خواست كه او را خادم شريعت و احياگر ولايت قرار دهد. خدا دعايش را مستجاب فرمود!

7 - علامه محمّد باقر مجلسي از همان آغاز جواني با كسب فيض از پدر بزرگوار و علماي ارزشمندي همچون: مولا محمّد صالح مازندراني، امير محمد مؤمن استرآبادي، ملا محسن فيض كاشاني، سيد ميرزا جزائري و شيخ عبداللَّه بن جابر عاملي به درجه عالي اجتهاد دست يافت. و كرسي درس و بحث او در همه جا مشهور گشت.

8 - او سيزده عنوان كتاب و رساله به زبان عربي نوشت كه تنها كتاب «مرآة العقول» - كه شرح بر كتاب كافي است -، دوازده مجلّد را تشكيل مي دهد و «بحارالانوار» كه مجموعه اي بي نظير از احاديث شيعه است، بيست و شش مجلد چاپ سنگي است كه در دهه هاي اخير به تعداد يكصد و ده جلد به قطع وزيري چاپ شده است.

9 - او علاوه بر كتب عربي، حدود شصت كتاب و رساله به زبان فارسي نگاشته است كه مشهورترين آن ها «عين الحياة»، «حلية المتقين»، «حياة القلوب»، و «مشكات الانوار» است. و «حقّ اليقين» آخرين كتاب او است.

10 - او با استفاده از نفوذ خويش در دربار صفويان در ترويج فرهنگ تشيّع، اداره امور شيعيان و راهبري هاي سياسي آنان نيز موفقيت هاي بي نظيري يافت.

11 - او در يك برخورد سياسي حساب شده، طرفداران «صوفيّه» را در اصفهان محصور و تحرّكات انحراف آميز آنان را تحت مراقبت قرار داد.

12 - او صدها شاگرد نخبه و ممتاز پرورش داد و ده ها تن از علماي برجسته و مؤلّفين صاحب نام را اجازه روايت عنايت كرد.

ص: 13

13 - عاقبت در 27 رمضان سال (1111 ه ق) به سن 73 سالگي ديده از جهان فرو بست و پس از عمري سراسر تلاش و مجاهدت، به ديدار حق شتافت. در كتاب «روضات» سال وفات او را 1110 نوشته اند. در تاريخ وفاتش به حساب ابجدي سروده اند: «مقتداي جهان ز پا افتاد».

14 - آرامگاه او در اصفهان، كنار مدفن پدر بزرگوارش، در مدخل جامع عتيق زيارتگاه عاشقان ولايت و شيفتگان علم و حكمت است.

«مشكات الانوار» كه برخي آن را خلاصه كتاب ديگر علامه مجلسي به نام «عين الحياة» مي دانند، اگرچه تا كنون چاپ هاي متعدّدي داشته است، لكن چاپ كنوني امتيازاتي ويژه دارد كه از آن جمله است:

1 - براي آن كه عبارت هاي كتاب روان گردد، سعي شده است تا آنجا كه به مطلب و نثر كتاب خللي وارد نشود، ويرايش و علامت گذاري گردد.

2 - در مواردي كه كلمه اي اضافه شده: با علامت] [مشخّص گرديده است.

3 - مصادر آيات و روايات تحقيق، در پاورقي ذكر شده است.

با اميد به ظهور حجت حق، «حضرت وليّ عصر - عجّل اللَّه تعالي فرجه الشريف -» كه «شريك القرآن» و «روح دعا» است، حاصل اين تلاش ناچيز را به همه علاقه مندان و منتظران حضرتش تقديم مي داريم.

واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران

تابستان 1379

ص: 14

[مقدمه مؤلف]

بسم الله الرحمن الرحیم

«مشكات الانوار»

حمدي به سانِ نعمتهاي بخشنده وجود، و تحيّات بي انتها، و سپاسي چون رحمت هاي مفيضِ جميع خيرات و كمالاتِ بيرون از حدِّ احصا، سزاوار معبود بي نياز، و خالق بنده نوازي است كه به لطف كامل و احسان شامل خويش، اين تهيدستان خاكي نژاد و فرومايگان نيستي بنياد را، از خاك مذلّت برگرفته، به سجده آستان عبوديّتش، تارُك مطيعان را به عرش رفعت رسانيد، و به غبار درگاه مفيض الانوارش، جبين مخلصان را مطلع شوارق انوار «سيماهم في وجوههم» گردانيد، و دريوزه گران سراي امكان را راه عرض نياز و حاجت داده، بر بساط قرب نشانيد و خوان الوان نعمتهاي روحاني براي عارفان اسرار ربّاني در كتاب مستطاب خود، گسترانيد.

و صلوات ناميات و تحيّات زاكيات، بر مرقد مطهر و ضريح منوّر رفيع القدري باد كه هيچ مرغ روحي از بيابان عدم به سوي آشيان بدن، بدون شفاعت او پرواز نداشته و هيچ مخلوقي از دروازه نيستي، بي پروانه رخصت او، پا به معموره هستي نگذاشته [است]. فرش خاك و سقف افلاك، خانه پستي است كه براي منزلگاه ملازمانش ساخته اند، و از سطح زمين تا عرش برين، ميدان تنگي است كه براي جولانگاه بيكرانش پرداخته اند؛ اَعني سَيد المُرسلين و فخر العالمين و شفيع المذنبين و رحمة اللَّه علي الأوّلين والآخرين محمّد بن عبداللَّه خاتم النّبيّين.

ص: 15

و درود متواتر الورود بر آل اطهار و اهل بيت اخيار او، كه به نور تولاّي شان قناديل(1) دل هاي محبّان روشني بخش زمين و آسمان گرديده و از شعشعه خورشيد محبّت شان، صُبح صادق يقين و ايمان از جبين شيعيان دميده، خصوصاً سيد اوصيا، و امام اتقيا، و فرياد رس روز جزا، و محرم سرادق لو كشف الغطا، باب مدينه علم، و لنگر سفينه حلم، اعني ولّي اللَّه المرتضي و سيف الله المنتضي، اميرالمؤمنين، و يعسوب المسلمين، اسداللَّه الغالب، و شهاب اللَّه الثّاقب، سيّد الوصيّين علي بن ابي طالب، صلوات اللَّه عليهم اجمعين و لعنة اللَّه علي اعدائهم ابد الابِدين.

امّا بعد چنين گويد فقير خاكسار و ذرّه بي مقدار، محمد باقر بن محمد تقي - حشرهما اللَّه مع الائمّة الابرار - كه چون به دلالت آيات بيّنات و هدايت روايات واضحة الدّلالات، چنين معلوم گرديده كه نماز و تلاوت قرآن و دعا از اعظم عبادات بدنيّه اند و چون شرايط و آداب و اسرار نماز در رساله «ترجمة الصلوة» بيان شده، چنين به خاطر فاتر رسيد كه رساله اي در بيان فضيلت قرآن مجيد و فضايل سور كريمه آن - كه از طريق اهل بيت عليهم السلام منقول گرديده باشد - و شرايط و آداب تلاوت و فضيلت دعا و شرايط و آداب و وظايف قلبيّه و بعضي از اسرار آن و ذكر فضيلت بعضي از اذكار ضروريّه و ادعيّه و تعقيبات مختصره - كه به اسانيد معتبره منقول گرديده - نوشته شود.

و بحمدالله به مساعدت تأييدات ربّاني و تقويت توفيقات سبحاني به اتمام رسيد، مأمول از الطاف فيّاض بي منّت و وهّاب بي ضنّت(2) آن كه

ص: 16


1- قناديل جمع قنديل يعني چراغها، فانوسها (به نقل از فرهنگ نوين).
2- بدون بخل، بي دريغ (به نقل از فرهنگ نوين ماده ضنن).

كافّه مؤمنان را از اين رساله فرومايه منتفع گرداند و بهره اي از ثواب ايشان به اين مجرم تبهكار برساند.

و چون بعد از غروب خورشيد رسالت در افق عالم بقاء، و اختفاء اقمار امامت در سحائب ظلم اهل جفا، تا هنگام ظهور تباشير صبح سعادت نشان دولت سلاطين صفويّه، انار الله برهانهم، به سبب استيلاء ائمه ضلال و سلاطين خسران مآل، اهل حق كه فرقه ناجيه اثنا عشريّه اند، از اظهار مراسم دين و اعلاي معالم شريعت سيّد المرسلين، و ائمه طاهرين صلوات اللّه عليهم اجمعين عاجز بودند و پيوسته در پرده خفا لباس تقيّه، مذهب حق را اظهار مي نمودند و اكنون از بركات اين دولت ابد قرين، بحمد اللّه سالهاست كه كافه شيعيان در مهد امن و امانند و علماي ملّت بيضاء، در نشر علوم اهل بيت رسالت و قلع مباني بدعت و ضلالت مساعي جميله به تقديم ميرسانند.

پس دعاي خلود دولت اين دودمان ابد توامان بر كافه شيعيان متحتم و شكر نعمت ايشان بر ذمّه عامه مؤمنان واجب و لازم است. علي الخصوص پادشاه آگاه، والا جاه، دين پناه، ملايك سپاه، گردون بارگاه، مهبط تجليّات ربّاني و مورد فيوض سبحاني، محيي مراسم ملّت و رونق افزاي شرع مبين، دلنواز درويشان مسكنت قرين، خجسته اخلاقي كه پيوسته خلوت زاويه نشينان به مصباح دعايش روشن است و مجالس دانشوران از رياحين ثنايش گلشن است. حديقه دل گشايش دل اصحاب فضل و عرفان، و مسكن و مأوايش سينه حقّ شناسان و خدا پرستان، به يمن تربيتش بساتين شريعت غرّا خرّم و سير آب، و به رشحات سحاب مكرمتش حدائق ملّت بيضاء سرسبز و شاداب.

ص: 17

فرع شجره و غصن دوحه كريمه امامت و خلافت اعني السلطان الاعظم الخاقان الافخم الاكرم، مروّج مذهب آبائه الطاهرين حامي حوزة الاسلام والمسلمين، محرز ممالك الدنيا، مظهر كلمات العليه سلطان السلاطين في الافاق، ملاذ الخواقين بالاستحقاق السلطان بن السلطان بن السلطان، و الخاقان بن الخاقان بن الخاقان، السلطان، سليمان خان الموسوي الصفوي بهادر خان مدّ اللّه ضلال جلاله وافضاله و رأفته ومعدلته علي مفارق أهل الايمان.

كه به پادشاهت صورت و معني از سلاطين جهان ممتاز است و به اطاعت فرمان: انّ اللّه يأمرُ بالعدل والاحسان سرافراز است و پيوسته عنان عزم همايونش به جانب احياي مراسم دين و ملّت و پيروي دقايق احكام شريعت مصروف و معطوف است، لهذا اين تحفه محقر را هديه مجلس سامي آن اعلي حضرت گردانيد، و اين رساله فرومايه را به عزّ عرض رسانيد، اگر مرضي طبع منير و مقبول ضمير كيميا تأثير گردد از مراحم شاهانه و عواطف خسروانه خواهد بود، اميد كه از بركات توجّهات ظلّ اللهي مشهور اصقاع، و مقبول اطباع گرديده، ثوابش به روزگار فرخنده آثار عايد گردد. انّه علي كل شي ء قدير.

و اين رساله مشتمل است بر سه «تنوير» و لهذا مسمّي گرديد به «مشكات الانوار».

ص: 18

تنوير اول: در بيان فضيلت قرآن و حامل آن

اشاره

تصویر

ص: 19

ص: 20

كوكب اوّل: «در بيان فضيلت قرآن»

از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هرگاه ملتبس و مشتبه شود بر شما فتنه ها مانند پاره هاي شب تار، پس بر شما باد به قرآن؛ به درستي كه قرآن شفاعت كننده اي است كه شفاعتش را قبول مي كنند، و با هر كه مجادله نمايد و حجت بر او تمام كند تصديقش مي نمايند، و هر كه آن را پيشواي خود گرداند او را به بهشت مي رساند، و هر كه آن را به پشت سر اندازد و به آن عمل ننمايد، او را به سوي جهنم مي راند. و راهنمايي است كه به بهترين راهها دلالت مي كند، و كتابي است كه در آن تفصيل و تبيان جميع احكام است، آن را ظاهري است و باطني، ظاهرش احكام الهي است و باطنش علوم نامتناهي است، ظاهرش خوشايند ه است و باطنش عميق است.

آن را نجوم و كواكبي هست كه براي احكام الهي دليلند و بر آن نجوم، نجوم ديگر هستند كه مردم را به آن احكام مي رسانند - يعني ائمّه معصومين عليهم السلام كه علم قرآن نزد ايشان است -.

عجايب قرآن را احصا نمي توان نمود و غرايب آن هرگز كهنه نمي شود و در آن چراغهاي هدايت افروخته است و انوار حكمت از آن ظاهر است.

راهنما است به سوي آمرزش گناهان، كسي را كه از آن بيابد اوصاف

ص: 21

آمرزش را، پس بايد كه هر كس ديده خود را در قرآن به جولان درآورد و ديده دل خود را براي مطالعه انوار آن بگشايد تا از هلاكت نجات يابد و از ورطه هاي ضلالت خلاص شود، به درستي كه تفكر نمودن موجب زندگاني دلهاي بينا است و در تاريكي هاي جهالت، نور تفكّر راهنما است، پس نيكو خود را خلاص كنيد و در فتنه ها خود را مگذاريد».(1)

در حديث ديگر فرمود كه: «قرآن هادي است در ضلالت، بيان كننده است در كوري جهالت، و دست گيرنده است در لغزش ها، و نور است در ظلمتها، و ظاهر كننده بدعتها است، و نگاه دارنده از مهالك است، و در گمراهي ها راهنما است، و بيان كننده فتنه ها است و رساننده است از دنيا به آخرت و كمال دين شما در قرآن است و هيچ كس از آن عدول ننمود مگر به سوي آتش».(2)

و حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: «خداوند عزيز جبّار، كتاب خود را به سوي شما فرستاده است؛ راستگويي است كه به وعده هاي خود وفا مي نمايد و مشتمل است بر احوال و اخبار شما و اخبار گذشته ها و اخبار آينده ها و اخبار آسمان و زمين. اگر آن كسي كه علمش را مي داند شما را خبر دهد به آنچه در قرآن است از اخبار غيب و علوم بي انتها، تعجب خواهيد كرد».(3)

و به اسانيد متواتره از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه فرمود: «از ميان شما مي روم و دو چيز عظيم در ميان شما مي گذارم؛ يكي كتاب خدا

ص: 22


1- كافي، ج 2، ص 599، باب اول، قسمت دوم، ح 2.
2- همان، ص 600، باب اول، قسمت دوم، ح 8.
3- كافي، ج 2، ص 599، باب اول، ح 3.

كه ريسماني است آويخته از آسمان به زمين، و ديگري عترت و اهل بيت من، پس ببينيد كه با ايشان چگونه سلوك خواهيد كرد و حرمت ايشان را چون خواهيد داشت».(1)

ص: 23


1- بحارالانوار، ج 23، ص 108، ب 7، ح 12. به نقل از كتاب مخطوط شافعي و ج 92، ص 13، باب 1، ح 2. به نقل از عيون الاخبار، ج 2، ص 31، باب 31، ح 40.

كوكب دوم: «در بيان فضيلت حامل قرآن است»

به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «ديوان ها كه در قيامت حساب مي كنند سه ديوان است؛ ديوان نعمتها و ديوان حسنات و ديوان گناهان.

پس چون ديوان نعمت ها و ديوان حسَنات را برابر كنند، نعمتها تمام حسنات را فراگيرد و ديوان گناهان باقي ماند، پس فرزند آدم را طلبند كه گناهانش را حساب كنند و در اين حال، قرآن به بهترين صورتها بيايد و در پيش آن مرد روان شود و گويد:

خداوندا! منم قرآن و اين بنده مؤمن تو است كه خود را به تعب مي انداخت به تلاوت من و در درازاي شب، مرا به ترتيل مي خواند و چون مرا در تهجّد مي خواند آب از ديده اش جاري مي شد، خداوندا! او را راضي كن چنانكه مرا راضي كرده، پس خداوند عزيز جبّار فرمايد: اي بنده من! دست راستت را بگشا، پس پر كند حق تعالي آن را از رضا و خشنودي خود و دست چپش را پر كند از رحمت خود، پس به او گويد كه: اينك بهشت از براي تو مباح است؛ قرآن بخوان و بالا برو، پس هر يك آيه كه بخواند يك درجه بالا رود».(1)

ص: 24


1- كافي، ج 2، ص 602، باب اول، ح 12.

و در حديث ديگر فرمود: «حق تعالي به قرآن خطاب فرمايد كه: به عزّت و جلال خودم سوگند كه امروز گرامي دارم هر كه تو را گرامي داشته و خوار كنم هر كه تو را خوار كرده».(1)

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه فرمود: «قرآن را ياد گيريد، به درستي كه قرآن در قيامت مي آيد به نزد حامل خود به صورت جوان خوشرو و مي گويد: منم آن قرآن كه به سبب من شبها بيدار مي بودي و در روزها به سبب روزه، خود را تشنه مي داشتي و به سبب كثرت تلاوت من دهانت خشك مي شد و آب ديده ات جاري مي شد، امروز با توام هرجا كه مي روي؛ و هر كه تجارتي كرده، امروز از پي تجارت خود مي رود و من به عوض تجارت جميع تاجرانم براي تو، بشارت باد تو را كه به زودي كرامت الهي به تو مي رسد. پس تاجي مي آورند و بر سرش مي گذارند و نامه امان از عذاب را به دست راستش مي دهند و نامه مخلّد بودن در بهشت را به دست چپش مي دهند و دو حلّه بر او مي پوشانند و به او مي گويند: قرآن بخوان و بالا رو و به عدد هر آيه به درجه اي بالا مي رود و پدر و مادرش را دو حلّه مي پوشانند اگر مؤمن باشند و مي گويند به ايشان: اين براي آن است كه به فرزند خود تعليم قرآن كرديد».(2)

و حضرت علي بن الحسين عليه السلام فرمود: «بر شما باد به قرآن، به درستي كه حق تعالي بهشت را يك خشت از طلا و يك خشت از نقره خلق فرموده و به جاي گِل، مشك خوشبو و به عوض خاك، زعفران و به جاي سنگريزه،

ص: 25


1- همان، ص 602، باب اول، ذيل حديث 14.
2- همان، ج 2، ص 603، باب دوم فضل حامل القرآن، ح 3.

مرواريد در آن مقرّر گردانيد و درجاتش را به عدد آيات قرآن گردانيد؛ پس كسي كه قرآن خوانده باشد به او مي گويند: بخوان و بالا رو، و هيچ كس در بهشت درجه اش از او بالاتر نيست مگر پيغمبران و صدّيقان».(1)

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «اشراف و بزرگان امّت من حاملان قرآنند و جمعي كه در شب عبادت مي كنند».(2)

و در حديث ديگر فرمود كه: «حاملان قرآن، بزرگان اهل بهشتند».(3)

و فرمود كه: «خدا عذاب نمي فرمايد دلي را كه قرآن را حفظ نمايد».(4)

و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: «اهل قرآن در اعلاي درجات بهشتند بعد از پيغمبران، پس ضعيف و حقير مشماريد اهل قرآن را و حق ايشان را سهل مدانيد كه ايشان را نزد حق تعالي منزلت رفيع است».(5)

ص: 26


1- بحارالانوار، ج 92، ص 198، باب 33 ح 8. به نقل از تفسير قمي.
2- همان، ص 177، باب 19، ح 2. به نقل از خصال، ص 7، ح 21.
3- همان، ح 3. به نقل از خصال ص 28، ح 100.
4- همان، ص 178، باب 19، ح 6، به نقل از امالي طوسي، ص 7 مجلس 1 ح 7.
5- كافي، ج 2، ص 603، باب دوّم، فضل حامل القرآن ح 1.

كوكب سوم: «در بيان صفات قُرّاء قرآن و اصناف ايشان است»

بدان كه حامل قرآن را بر چند معني اطلاق مي كنند و چند قسم مي باشند.

اول:

آن است كه لفظ قرآن را درست ياد گيرد و اين اول مراتب حاملان قرآن است و در اين مرتبه، تفاضل به زيادتي علم قرآني است و دانستن آداب و محسّنات قرائت مي باشد و زيادتي حفظ كردن و در خاطر داشتن سور و آيات قرآني.

دوم:

دانستن معاني قرآن است، و در زمان سابق چنين مقرّر بوده است كه قاريان قرآن، تعليم معاني آن نيز مي نموده اند، و اين مرتبه، از دانستن لفظ بالاتر است و تفاضل در اين مرتبه، بر زيادتي و نقصان فهم معاني قرآن از ظهور و بطون مي باشد.

سوم:

عمل نمودن به احكام قرآن و متخلّق شدن به اخلاقي است كه قرآن بر مدح آنها دلالت دارد و خالي شدن از صفاتي است كه بر مذمّت آنها دلالت دارد.

ص: 27

پس حامل حقيقي قرآن كسي است كه حامل الفاظ و معاني قرآن گرديده باشد و به صفات حسنه آن، خود را آراسته باشد.

و بدان كه قرآن، خوان احسان معنوي خداوندِ رحمن است - چنانچه از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «اَلْقُرْانُ مأدبة اللَّه» (1) يعني قرآن، خوان نعمت خدا است - و خوان كريمان، جامع مي باشد و در خور هر كس، نعمت در آن مي باشد. سبزي و تره مي دارد، و الوان حلوا و نفايس مي دارد، لهذا هيچ كس نيست كه از قرآن بهره نداشته باشد. جمعي كثير از راه كتابت لفظش بهره هاي دنيوي و اخروي مي برند، حتي آن كسي كه مُركّبش را به عمل مي آورد و آن كسي كه كاغذش را مي سازد و آن كاتبي كه مي نويسد و كار فرمايي كه مزد مي دهد و غير ايشان از جماعتي كه در كتابت قرآن دخيل مي باشند، اگر از براي خدا كنند، بهره دنيا و آخرت مي برند و اگر از براي دنيا كنند بهره دنيوي مي برند، و جمعي از تعليم و تعلّم لفظش، بهره هاي دنيوي و اخروي مي برند.

و صاحبان هر علم از علوم نامتناهي را بهره از قرآن هست چنانچه صرفي، از وجوه تصاريف و اشتقاقاتش استنباط مي نمايد و نحوي، از انحاء تراكيبش استشهاد مي نمايد و معاني بياني(2)، از نكات غريبه اش فايده مند مي شود و اصحاب بلاها، از بركات آيات كريمه اش به تلاوت كردن و نوشتن نفع مي يابند و ارباب مطالب دنيوي و اخروي به آيات و سورش پناه مي برند و مطالب خود را مي يابند.

ص: 28


1- وسائل الشيعه، ج 4، ص 826، ابواب قرائة القرآن،. باب 1، ح 13. به نقل از مجمع البيان، ج 1، ص 85، فن 6، في فضل القرآن.
2- معاني بياني يعني عالم علم بيان كه يكي از مهم ترين علوم ادبي است.

و يك راه اعجاز قرآن، تأثيرات غريبه آيات و سور آن است و ارباب تكسير(1) و اصحاب عدد(2) و غير ايشان، همه به قرآن پناه مي برند و از معاني غريبه اش، جميع صاحبان علوم مختلفه منتفع مي شوند از متكلم و حكيم و فقيه و اصحاب رياضي و صاحبان علوم اخلاق و طبيبان و اصحاب اكسير و منشيان و شعرا و ادبا و غير ايشان از جماعتي كه از ظاهر قرآن بهره دارند.

و از هر بطني از بطون قرآن، جمعي كه قابل آن هستند از اصحاب عرفان و ارباب ايقان، فوايد و حِكَم و معارف نامتناهي مي يابند. پس حامل كامل قرآن مجيد، جمعي اند كه جميع بهره هاي قرآن را بر وجه كمال داشته باشند و ايشان، حضرت رسول و اهل بيت كرام او - صلوات اللَّه عليهم اجمعين - اند، زيرا كه معلوم است به احاديث متواتره كه، لفظ قرآن مخصوص ايشان است و قرآن تمام كامل، نزد ايشان است و علوم قرآني كه در ميان است، همه به اتفاق به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منسوب است.

و ايضاً احاديث متواتره(3) وارد است كه معاني قرآن را كسي بغير ايشان نمي داند، و علمِ ماكان و مايكون تا روز قيامت و جميع شرايع و احكام در

ص: 29


1- تكسير به اصطلاح تعويذ نويسان، تقسيم كردن اعداد اسم بر خانه هاي تعويذ به نهجي كه از هر طرف شمار برابر افتد (قياس اللغات).
2- علم عدد نزد قدما از شعب رياضي است و موضوع آن معرفت اعداد و خواص آنهاست (فرهنگ معين).
3- بحارالانوار،ج 23، ص 188 به بعد، ب 10. به نقل از تاويل الايات و تفسير عياشي و تفسير قمي.

قرآن هست و علمش نزد ايشان مخزون است و قرآن را هفت بطن تا هفتاد بطن است و علم جميع آن بطون نزد ايشان است و همچنين عمل نمودن به جميع احكام و شرايع قرآن مخصوص ايشان است، چون از جميع خطاها معصومند و به جميع كمالات بشري متّصف اند.

و ايضاً اكثر قرآن در مدح ايشان و مذمّت مخالفان ايشان است، چنانچه وارد شده است كه: «ثلث قرآن در شأن ما است و ثلث آن در مذمّت دشمنان ما و ثلث ديگر فرايض و احكام است(1)». و اين معني نيز ظاهر است كه مدح هر صفت كمالي كه در قرآن واقع است به مدح صاحب آن صفت برمي گردد و صاحب آن صفت بروجه كمال ايشانند و مذمّت هر صفت نقصي كه وارد شده است به مذمّت صاحبان آن صفت بر مي گردد كه دشمنان ايشانند.

و چون قرآن شخصي نيست قائم به ذات، بلكه عرضي است كه در محالّ مختلفه، ظهورات مختلفه مي دارد، چنانچه پيوسته در علمِ واجب الوجود بوده و از آنجا در لوح ظاهر گرديده و از آنجا به روح حضرت جبرئيل منتقل گرديد[ه و از جانب خدا بلاواسطه و به واسطه جبرئيل در نفس مقدس نبوي صلي الله عليه وآله وسلم ظاهر گرديده و از آنجا به قلوب اوصيا و مؤمنان درآمده و در صورت كتابتي ظهور نموده [است].

پس اصل قرآن را حرمتي است، و به سبب آن، در هر جا كه ظهور كرده آن محل را حرمتي بخشيده و در هر جا كه ظهورش زياده است موجب حرمت آن چيز بيشتر گرديده؛ پس هرگاه آن نقشهاي مركّب و لوح و

ص: 30


1- كافي، ج 2، ص 627، باب النوادر، ح 2.

كاغذي كه بر آن نقش بسته و جلدي كه مجاور آنها گرديده - با اين كه پست ترين ظهورات است - آن قدر حرمت به آنها بخشيده باشد كه اگر كسي خلاف آدابي نسبت به آنها به عمل آورد، كافر مي شود، پس قلب مؤمني كه حامل قرآن گرديده، حرمتش زياده از نقش و كاغذ قرآن خواهد بود، چنانچه وارد شده است كه: «مؤمن حرمتش از قرآن بيشتر است».

و از مضامين و اخلاق حسنه قرآن، هر چه در مؤمن بيشتر ظهور كرده موجب احترام او زياده گرديده و هر چه خلاف آن اوصاف از نقايص و معاصي و اخلاق ذميمه ظهور كرده، موجب نقصان ظهور قرآن و نقص حرمت گرديده، پس اين مراتب ظهورات قرآن و اوصاف آن زياده مي گردد تا چون به مرتبه جناب با رفعت نبوي صلي الله عليه وآله وسلم و اهل بيت كرام اوعليهم السلام مي رسد مرتبه ظهورش به نهايت مي رسد. چنانچه در وصف حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم وارد شده است كه «كانَ خُلْقُهُ الْقُرآن» (1) يعني خُلق آن حضرت قرآن بود، بلكه اگر به حقيقت نظر كني قرآن حقيقي، ايشانند كه محلّ لفظ قرآن و معني قرآن و اخلاق قرآنند. چنانچه دانستي كه قرآن، چيزي را مي گويند كه نقش قرآن در آن باشد و نقش كامل قرآن - به حسب معني و لفظ - در قلوب مطهّر ايشان حاصل است.

چنانچه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بسيار مي فرمودند كه «منم كلام الله ناطق» (2) و اين است معني آن حديث كه حضرت باقرعليه السلام فرمود در حديث طولاني كه: «قرآن به صورت نيكويي به صحراي محشر خواهد آمد و

ص: 31


1- بحارالانوار، ج 16، ص 210، باب 9، به نقل از مجمع البيان، ج 10، ص 500، در تفسير آيه ««وَ اِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيم»، (سوره قلم، آيه 5).
2- وسائل الشيعة، ج 18، ص 20، باب 5، ح 12.

شفاعت حاملان خود خواهد كرد. راوي پرسيد كه آيا قرآن سخن مي تواند گفت؟ حضرت تبسّم نمود و فرمود: خدا رحم كند ضعيفان شيعيان ما را، كه آنچه از ما مي شنوند تسليم مي كنند و اذعان مي نمايند. بعد از آن فرمود كه نماز، شخص است و صورتي دارد و خلقي دارد و امر و نهي مي كند. راوي گويد كه صورت من متغيّر شد و گفتم اين سخن را در ميان مردم نقل نمي توانم كرد.

حضرت فرمود: «هر كه ما را به نماز نشناسد حقّ ما را نشناخته و انكار حق ما كرده، بعد از آن فرمود: مي خواهي سخن قرآن را به تو بگويم. گفتم: بلي، فرمود: در قرآن است كه نماز نهي مي كند از فحشا و منكر، و ذكر خدا بزرگتر است. حضرت فرمود: چون نماز نهي مي كند پس سخن مي گويد و فحشا و منكر، مردي چندند و ماييم ذكر خدا و ما بزرگتريم».(1) چون اين مطلب در حلّ اخبار اهل بيت عليهم السلام بسيار دخيل است زياده از اين توضيح نماييم اَصْوَب است.

بدان كه هر چيزي را صورتي و معني و جسدي و روحي هست خواه اخلاق و خواه عبادات و خواه غير اينها، و جمعي كه حشويّه اند به ظاهرها دست زده اند و پا از آن به در نمي گذارند و خود را از بسياري از حقايق محروم گردانيده اند، و جمعي به بواطن و معاني چسبيده اند و از ظواهر دست برداشته اند و به سبب اين، ملحد شده اند، و صاحب دين آن است كه هردو را به سمع يقين بشنود و هر دو را اذعان نمايد. مثل آن كه بهشت را صورتي است كه عبارت از در و ديوار و درخت و اَنهار و حور و قصور است، و

ص: 32


1- كافي، ج 2، ص 596 تا ص 598، باب 1، ح 1.

معني بهشت، كمالات و معارف و قرب و لذّات معنوي است كه در بهشت صوري مي باشد.

حشوي مي گويد: در بهشت به غير لذّت خوردن و آشاميدن و جماع كردن معني ندارد. ملحد مي گويد: بهشت در و ديوار و درختي ندارد، همان لذّتهاي معنوي را به اين عبارات تعبير كرده اند و به اين سبب، منكر ضروري دين گرديده و كافر شده است.

امّا صاحب يقين مي داند كه هر دو حق است و در ضمن لذتهاي صوري، لذتهاي معنوي حاصل مي شود، چنانچه در اول كتاب، اشاره به اين معني كرديم.

و همچنين در باب صراط واقع شده است كه «صراط، دين حق است» و واقع شده است كه «اهل بيت، صراط مستقيم اند» و وارد شده است كه «صراط، محبّت علي بن ابي طالب عليه السلام است».(1) و واقع شده است كه «صراط، جسري است(2) بر روي جهنم».(3) همه حق است، زيرا صراط آخرت، نمونه صراط دنيا است و در دنيا فرموده اند كه: «بر صراط دين حق و ولايت اهل بيت مستقيم مي بايد بود و از چپ و راست شعبه هاي بسيار از مذاهب مختلفه و گناهان كبيره هست كه هر كه متوجه آنها مي شود از اين صراط بدر مي رود و اين صراط، راهي است در نهايتِ باريكي و دقّت و نازكي، و كمينگاه ها دارد كه شياطين بر آن رخنه ها در كمين نشسته اند، و

ص: 33


1- تفسير نورالثقلين، ج 1، سوره حمد، ص 20 به بعد به نقل از تفسير عياشي و مجمع البيان، و تفسير قمي.
2- جسر: پُل.
3- تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 20 به بعد.

عقبه ها از عبادات شاقه و ترك معاصي دارد كه بسيار كسان از آن عقبه ها راه را گم كرده اند و نمونه اين صراط، بعينه صراط آخرت است كه در نهايتِ باريكي و دقت و دشواري است و بر روي جهنم مي گذارند».

پس كسي كه پيوسته در اين صراط مستقيم بوده، در آن صراط، راست به بهشت مي رود و هر كه به سبب اعتقاد فاسدي يا كبيره هلاك كننده اي از اين صراط به در رفته، به همان عقبه و كمينگاه كه مي رسد پايش از آن صراط مي لغزد و به جهنّم مي افتد.

و همچنين مارها و عقرب هاي دوزخ، صورت اخلاق ذميمه است و درختها و حور و قصور، صورت و ثمره افعال حسنه است و همچنين نماز را در دنيا، روحي و بدني هست؛ بدن نماز آن افعال مخصوصه است و روح نماز، ولايت علي بن ابيطالب عليه السلام و اولاد اوست و كار روح، آن است كه جسد را باقي مي دارد و منشأ حركات و آثار بدن مي گردد.

پس نماز بي ولايت، چون موجب كمالي نمي گردد و باعث قرب نمي شود و از عذاب نجات نمي بخشد، مانند بدن مرده است. پس ولايت، روح آن است، و چون نماز كامل از ايشان [اهل بيت عليهم السلام] صادر مي شود و اگر از ديگري صادر شود به بركت ايشان مي شود، پس بقاي نماز به ايشان است. به اين سبب، خود روح نمازند و چون وصف نماز در ايشان كامل گرديده و خُلق ايشان شده، گويا با نماز متحدند. پس همچنان كه لفظ انسان را بر بدن آدمي و بر روح و بر روح با بدن، هر سه اطلاق مي نمايند همچنين نماز را بر آن افعال و بر اين ذوات مقدّسه و برآن ذوات با اتّصاف به اين صفت، اطلاق مي نمايند.

پس نماز[ي كه در قرآن واقع مي شود ظاهرش كه اين افعال است مراد

ص: 34

است و باطنش كه ولايت است مراد است و منافات با يكديگر ندارد و جمعي از مَلاحِده اسماعيليه به سبب اين كه اين احاديث را نفهميده اند، انكار عبادات كرده و كافر شده اند و مي گويند: نماز، كنايه از شخصي است و روزه، كنايه از شخصي است و اين اعمال در كار نيست. و جمعي از حشويه به جانب تفريط افتاده، انكار اين احاديث كرده و رد كرده اند.

و همچنين ايمان، چون به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام كامل گرديده و آن حضرت بر وجه كمال به آن متّصف است و بقاي ايمان به بركت آن حضرت است و ولايتش ركن اعظم ايمان است و ايمان در جميع اعضا و جوارحش سرايت كرده و پيوسته از آثار و افعالش انوار ايمان مشاهده مي شود، اگر ايمان بر آن حضرت اطلاق كنند در بطن قرآن بعيد نيست، و همچنين مخالفان اينان در باب كفر و معاصي چنينند. پس روح و معني و محل حقيقي صلات و ايمان و زكات و غير اينها از عبادات علي بن ابيطالب عليه السلام و فرزندان اويند، و روح و معني و محلّ حقيقي فحشا و منكر و فسوق و عصيان ابوبكر و عمر و عثمان و ساير دشمنان ايشانند كه به سبب ايشان كفر و معاصي باقيمانده و در ايشان كامل بوده. و همچنين كعبه را حرمت داده اند براي اين كه محلّ فيوض الهي و معبد دوستان خداست.

و دلهاي ائمّه معصومين عليهم السلام و دوستان ايشان كه محل معرفت و محبّت ياد خداست، از كعبه اشرف است، و كعبه حقيقي، ايشانند، اما نبايد كسي انكار حرمت آن كعبه ظاهر كند، يا انكار حج كند تا كافر شود بلكه مي بايد اّول به كعبه ظاهر رود و بعد از آن به كعبه باطن رود و از انوار هردو بهره مند شود.

چنانچه به اسناد معتبر از حضرت امام جعفر صادق و امام محمد باقر

ص: 35

صلوات الله عليهما منقول است كه فرمودند: «اين سنگها را براي اين بنا كرده اند كه مردم بيايند به طواف، و به وسيله اين طواف، به خدمت ما برسند و معالم دين خود را از ما ياد گيرند، و ولايت خود را بر ما عرض نمايند».(1)

و زياده از اين معني را در اين مقام نمي توان بسط داد. اما اگر ادراك اين معني درست نمودي بسياري از مشكلات اخبار بر تو ظاهر مي گردد و معني نهي كردن نماز را مي فهمي كه هم نماز، خودش در كسي كه كامل شد موجب قرب مي شود و از معاصي و متابعت ارباب معاصي نهي مي فرمايد و منع مي كند، و هم ائمه معصومين عليهم السلام كه روح نمازند نهي مي كنند بلكه همان معني نمازي كه در ايشان كامل گرديده و موجب اعلاي مراتب قرب ايشان گرديده، به زبان ايشان متكلم است و تو را منع مي نمايد.

زياده از اين سخن در اين مقامات نازك گفتن، مُوهِم معاني كفر آميز مي شود. رجوع مي كنيم به نقل اخباري كه در وصف حاملان قرآن وارد شده است.

به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «قاريان قرآن بر سه قسم اند:

يكي شخصي است كه قرآن خوانده و آن را سرمايه دنياي خود و وسيله جلب فوايد و اموال از پادشاهان گردانيده است، و به قرآن بر مردم استطاله و زيادتي و فخر مي كند.

ص: 36


1- وسائل الشيعه، ج 10، ص 252، باب 2، ح 1 به نقل از فقيه، ج 2، ص 558، باب 301، ح 2.

و شخصي ديگر آن است كه قرآن را خوانده است، و حروف آنرا حفظ و ضبط نموده، و حدود و احكامش را ضايع ساخته است، و همين در راست كردن لفظش سعي مي نمايد، خدا اين جماعت را در ميان حاملان قرآن بسيار نكند.

و شخص ديگر آن است كه قرآن خوانده، و دواي قرآن را بر دردهاي دل خود گذاشته، و شب هايش را به قرآن بيدار داشته، و به سبب قرآن روزها تشنه مانده به روزه داشتن، و به قرآن بر پا ايستاده است در مساجد و جاهاي نماز، و در شبها پهلوي از رختخواب تهي كرده است به سبب قرآن. پس به بركت اين جماعت خداوند عزيز جبار رفع مي نمايد بلاها را، و به اين جماعت غلبه مي دهد مسلمانان را بر دشمنان، و به اين جماعت حق تعالي باران از آسمان مي فرستد؛ و الله! كه اين جماعت در ميان قاريان كمترند از گوگرد احمر».(1)

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «سزاوارترين مردم به تَخَشُّع و تَضَرُّع در آشكار و نهان، حامل قرآن است، و سزاوارترين مردم در پنهان و آشكار به نماز و روزه حامل قرآن است. بعد از آن به آواز بلند ندا فرمودند: اي حامل قرآن به سبب قرآن تواضع و فروتني كن تا خدا تو را بلند مرتبه گرداند، و به قرآن طلب عزت از مردم مكن كه خدا تو را ذليل مي گرداند، و مُتَزَّيِن شو به قرآن از براي خدا، تا خدا تو را زينت بخشد، و آن را براي مردم زينت مكن كه خدا تو را معيوب و بد نما گرداند.

به درستي كه هر كه قرآن را ختم نمايد چنان است كه گويا پيغمبري را

ص: 37


1- كافي، ج 2، ص 627، باب النوادر، ح 1.

در ميان دو پهلوي او جا داده اند، بدون آن كه وحي به او بيايد؛ و كسي كه تمام قرآن را خوانده باشد از براي او سزاوار آن است كه با جاهلان جهالت نكند، و در ميان جمعي كه به غضب مي آيند به غضب نيايد، و زود از جا به در نرود. بلكه بايد عفو كند، و بپوشاند، و در گذرد، و حلم كند، از براي تعظيم قرآن. و كسي را [كه] به او قرآن عطا كرده باشند، گمان كند كه خدا به كسي از خلق چيزي بهتر از آنچه به او كرامت فرموده داده است از اموال و اسباب دنيا، پس به تحقيق كه عظيم شمرده است چيزهايي را كه خدا حقير شمرده و حقير دانسته چيزي را كه خدا عظيم گردانيده است».(1)

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه قرآن را بخواند و با خواندن قرآن حرامي بياشامد يا محبّت دنيا و زينت هاي آن را بر قرآن اختيار كند مستوجب غضب الهي گردد، مگر آن كه توبه كند و اگر بي توبه بميرد، در قيامت قرآن بر او حجت خود را تمام كند كه او را عذري نماند».(2)

ص: 38


1- كافي، ج 2، ص 604، باب 2، فضل حامل القرآن ح 5.
2- بحارالانوار، ج 92، ص 180،ب 19 ح 13. به نقل از امالي صدوق، ص 348، مجلس 66، ضمن ح 1.

كوكب چهارم: «در بيان آداب خواندن قرآن است»

و آن مشتمل است بر شرايط بسيار

اوّل

ترتيل در قرآن است

چنانچه حق تعالي مي فرمايد: «وَ رَتِّلِ الْقُرْانَ تَرْتيلاً» (1) ترتيل كن در قرائت قرآن، ترتيل كردني. و ترتيل، قدري ازآن واجب است و قدري مستحب، ترتيل واجب به حسب مشهور آن است كه حروف را از مخارج ادا نمايد، وحفظ احكام وقف و وصل بكند كه اگر دو كلمه را متّصل به يكديگر خواند و فاصله در ميان به قطع نفس يا سكت طويل نكند، كلمه اول را ساكن نخواند، بلكه آخرش را به اول كلمه لا حق وصل كند؛ و اگر وقف كند بر كلمه، وقف به حركت نكند.

چنانچه منقول است كه از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام سؤال نمودند از معني ترتيل؟ فرمود: «ترتيل حفظ وقف ها و ادا نمودن حرفها است از مخارج».(2)

ص: 39


1- سوره مزمل، آيه 4.
2- بحارالانوار، ج 85، ص 8 در ضمن بيان مجلسي.

و ترتيل مستحب، شمرده خواندن و به تأنّي خواندن قرآن است به حيثيّتي كه حروف در يكديگر داخل نشوند كه خوب ممتاز نشود و بسيار هم پاشان نخواند، كه حروف از هم بپاشد، و اتّصال كلام از هم برطرف شود با رعايت صفات حروف و مدّ ها و اقسام وقف ها كه از كتب قرائت، تفاصيل آنها معلوم مي شود، و اين معاني را نيز داخل در آنچه حضرت فرموده اند مي توان كرد.

و در حديث ديگر از آن حضرت منقول است كه از تفسير ترتيل پرسيدند؟ فرمود: «حروف را خوب ظاهر گردان و تند مخوان به نحوي كه عربان شعر را مي خوانند، و از هم مپاش حرفها را مانند ريگي كه بپاشند، وليكن به فزع و خوف آوريد يا بكوبيد به خواندن قرآن دلهاي سخت را، و چنان نباشد كه همت بر آخر سوره گماريد و تند بخوانيد كه زود تمام شود».(1)

دوم

به تدبّر و تفكّر خواندن و متوجه معاني آن گرديدن

و به رقّت و خشوع خواندن است

و بايد كه از مواعظ قرآن متذّكر شود و از احوال گذشتگان عبرت گيرد. چون به آيه رحمتي رسد از خدا بطلبد، و چون به آيه عذابي رسد استعاذ ه نمايد.

چنانچه به اسناد بسيار از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و ساير ائمه هدي

ص: 40


1- كافي، ج 2، ص 614، باب ترتيل القرآن، ح 1.

صلوات الله عليهم اجمعين منقول است كه: «خيري نباشد در قرائتي كه در آن تدبّر نباشد».(1)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه «قرآن به حزن نازل شده است، آن را به حزن بخوانيد».(2)

و از حفص منقول است كه «حضرت امام موسي عليه السلام از شخصي پرسيدند: بقاي دو دنيا را مي خواهي؟ گفت: بلي. فرمود: چرا؟ گفت: از براي خواندن قل هو اللَّه احد. حضرت بعد از زماني فرمودند: «اي حفص! هر كه از دوستان و شيعيان ما بميرد و قرآن نداند، حق تعالي او را در قبر تعليم قرآن مي فرمايد، تا درجات او را بلند گرداند. زيرا درجات بهشت به قدر آيات قرآن است. به قاري مي گويند: بخوان و بالا رو. پس هر آيه كه بخواند، يك درجه بالا رود. حفص گفت: كسي را نديدم كه خوفش يا اميدش زياده از آن حضرت باشد؛ و چون قرآن مي خواند به حزن و اندوه مي خواند، و به نحوي مي خواند كه گويا به مشافهه با كسي خطاب مي كند».(3)

و از رجاء بن ضحاك منقول است كه، «حضرت امام رضاعليه السلام در راه خراسان چون به ميان رختخواب مي رفتند تلاوت بسيار مي فرمودند، و چون به آيه اي مي رسيدند كه در آن ذكر بهشت يا دوزخ بود، مي گريستند و از خدا سؤال بهشت و استعاذ ه از جهنم مي نمودند؛ و چون در نماز سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد مي خواندند بعد از احد آهسته مي گفتند: «اَللَّهُ اَحَدٌ». و چون سوره

ص: 41


1- بحار الانوار، ج 92، ص 210 و 211، باب 26، ح 4. به نقل از معاني الاخبار، ص 226، باب معني الفقيه، ح 1.
2- كافي، ج 2، ص 614. باب ترتيل القرآن، ح 2.
3- همان، ص 606، باب 1 فضل القرآن، ح 10.

را تمام مي كردند سه مرتبه مي گفتند: «كَذلِكَ اللَّهُ رَبُّنا».

و چون سوره «قُلْ يا اَيُّهَا اْلكافِروُن» مي خواندند بعد از لفظ كافرون آهسته مي گفتند «يا ايّها الكافرون»، و چون از سوره فارغ مي شدند سه مرتبه مي فرمودند: «رَبِّيَ اللَّهُ وَ دينيَ الأِسْلامُ» و چون از سوره «والتّين وَاْلزِّيْتُون» فارغ مي شدند مي خواندند: «بَلي وَاَناَ عَلي ذلِكَ مِنَ الشَاهِديْن» و چون سوره «لااُقْسِمُ بِيَوْمِ القِيمة» مي خواندند بعد از فراغ مي فرمودند: «سُبْحانَكَ اللّهُمَّ بَلي .

و چون از سوره فاتحه فارغ مي شدند مي فرمودند: اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِ ا لعالَمينَ و چون سَبَّحَ اسْمَ ربِّكَ الاَعْلي مي خواندند، بعد از اَعْلي آهسته مي فرمودند: «سُبْحانَ رَبِيَّ الاَعْلي ، و در هرجاي قرآن كه «يا اَيُّهَاْ اْلّذينَ آمَنوا» مي خواندند، آهسته مي فرمودند: «لَبَّيْكَ اْللَّهُمَّ لَبَّيْكْ».(1)

و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «هرگاه يكي از مُسَبَّحات را خوانديد بگوييد «سُبْحانَ اللَّهِ اْلاَعْلي و مسبّحات، چند سوره اند كه در اولشان يُسبّحُ يا سَبَّحَ يا سَبّحِ است.

و چون بخوانيد: «اِنَّ اللَّهَ وَمَلئِكَتهُ يُصَلُّونَ عَلَي النّبِيِ»، صلوات بفرستيد خواه در نماز باشد و خواه در غير نماز و چون بخوانيد: «قولوا امّنا» بگوييد: «امَنّا بِاللَّهِ» و تتمه آيه را بخوانيد تا مسلمين».(2)

و به سند معتبر ديگر منقول است كه: «حضرت امام رضاعليه السلام در هر سه

ص: 42


1- بحارالانوار، ج 92، ص 218، باب 27، ح 2؛ به نقل از عيون اخبار، ج 2، ص 183، باب 44، ح 5.
2- همان، ص 217، باب 27، ح 1. به نقل از خصال، ج 2، ص 629 در ضمن حديث اربعمأة اميرالمؤمنين عليه السلام، ح 10.

روز يك ختم قرآن مي فرمودند و مي گفتند: اگر خواهم در كمتر از سه روز ختم مي توانم كرد وليكن به هيچ آيه نمي گذرم هرگز، مگر آن كه در معني آيه تفكّر مي نمايم، و در سبب نزولش تأمّل مي كنم، و به ياد مي آورم كه در چه وقت نازل گرديده. بنابر اين در هر سه روز يك ختم مي كنم.(1)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه «چون سوره «قُلْ يا اَيُّهَا اْلكافرُونْ» مي خواندند، بعد از «لااَعْبُدُ ماتَعْبُدونَ» مي گفتند: «اَعْبُدُ رَبّي» و بعد از اتمام سوره مي فرمودند: «دينيِ الاسْلامُ عَلَيْهِ اَحْيا وَعَلَيْهِ اَمُوتُ اِنْشآءَاللَّهُ».(2)

و در حديث موثّق از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «سزاوار است كسي كه قرآن مي خواند چون بگذرد به آيه اي كه در آن سؤال يا بيمي باشد بايد سؤال كند از خدا بهترين آنچه اميد دارد و سؤال كند عافيت از آتش جهنم و عذاب را».(3)

و در موثّق ديگر از آن حضرت منقول است كه: «چون كسي سوره والشمس بخواند، چون تمام كند بگويد: «صَدَقَ اللَّهُ وَصَدَقَ رَسُولُهُ»، و چون بخواند: «اللّهُ خَيْرٌ أمّا يُشْرِكُونَ»، بگويد: «اللَّه خَيْرٌ اللَّهُ خَيْرٌ اللَّه اَكْبَرُ»، و چون بخواند «ثُمَّ الَذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ»، بگويد: «كذب العادِلوُنَ بِاللَّهِ» و چون بخواند: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي لَمْ يَتّخذْ وَلَداً تا وَكَبِّرْهُ تَكْبيراً» سه مرتبه بگويد: «اَللَّه اكبرُ». راوي سؤال كرد كه اگر چيزي از اينها نگويد چون

ص: 43


1- همان، ص 204، باب 24، ح 1، به نقل از خصال، ج 2، ص 180، باب 44، ح 4.
2- همان، ص 339، باب 121، ح 1، به نقل از قرب الاسناد، ص 45، ح 144.
3- تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 447، ح 8، در تفسير سوره مزمّل. به نقل از كافي، ج 2، ص 617، باب في كم يقرء القرآن، ح 2.

است؟ فرمود: كه براي او چيزي نيست».(1)

و از حضرت علي بن الحسين عليه السلام منقول است كه: «آيات قرآني خزينه هاي حكمت ربّاني است؛ پس درِ هر خزانه را كه ميگشايي بايد كه در آن نظر نمايي».(2) به تفكّر، جواهر معاني و حكمتها را بيرون آوري.

و در روايت ديگر از آن حضرت منقول است كه فرمود: «اگر هر كه در ما بين مشرق و مغرب است بميرد بعد از آن كه قرآن با من باشد وحشت به هم نمي رسانم؛ و چون آن حضرت «مالِكِ يوم الدّين» را مي خواندند، تكرار مي فرمودند به حدّي كه نزديك بود هلاك شوند».(3)

و الحق چگونه وحشت به هم برساند كسي كه انيس او خداوند عالميان باشد، و چون خواهد سخن بگويد با خداوند خود سخن گويد و مناجات كند و راز بگويد، و اگر خواهد كسي با او سخن بگويد قرآن بخواند. گاهي كه خدا به او خطاب فرمايد و خود را مخاطب به آن خطاب ها دانسته «لبّيك» در جواب گويد.

و گاهي پيغمبران با او سخن گويند وخطاب هاي ايشان را چنان داند كه از ايشان مي شنود، بلكه آن جماعت كه پيغمبران با ايشان سخن مي گفته اند كور و كري چند بوده اند، و كسي كه آگاه است مخاطب به خطاب ايشان بيشتر است، زيرا خطاب هاي ايشان براي جميع عالميان است.

و گاهي حق تعالي براي او قصّه مي خواند، و احوال گذشتگان را براي او

ص: 44


1- همان، ص 585، ح 1، در تفسير سوره شمس. به نقل از تهذيب الاحكام، ج 2، ص 297، باب 15، ح 51.
2- كافي، ج 2، ص 609، باب في قرائته، ح 2.
3- همان، ص 602، باب 1 فضل القرآن، ح 13.

نقل مي كند، و از شادي اين كرامت، نزديك است كه قالب تهي كند، و گاهي خوان نعمتهاي بهشت از برايش مي كشد، و آن كه عارف است چون از نعمتهاي بهشت براي اين لذت مي برد كه از دوست به او مي رسد، و از وعده اش نيز همان لذت [مي برد] بلكه بيشتر؛ و محبان، نشئه شراب طهور بهشت را در اين نشئه بيشتر مي يابند و گاهي اوصاف خود را براي او بيان مي فرمايد و او را در گلستان هاي صفات كماليه خود، به سِيْر[وا] مي دارد.

گاهي در گلستان رحمانيّت تكليف سير مي كند كه چه خوان ها مملوّ از الوان نعمت براي كافر و مسلمان كشيده و چه نعمتهاي خفي و جلي بر عاصيان گناهكاران دارد، و گاهي به سير گلستان رحيميّت مي فرستد كه چه لطف هاي خاص و شفقّت هاي بي اندازه نسبت به دوستان خود فرموده.

و گاهي به سير بوستان رزّاقيّت مي برد او را، كه هيچ برگ و گياهي نيست كه بهره خاصي از خوان رَزّاقيّت او نداشته باشد، حتي آن برگ ضعيفي كه در منتهاي درخت است قدري از روزي براي آن مقدر است از ريشه اي كه ده گز در زمين فرورفته، و دهن گشاده، از آب و خاك به دهان خود مي كشد چه قدر به آن برسد و زياده و كم نرسد.

و گاهي به سير گلستان قدرتهاي نامتناهي مي برد، و گاهي درهاي گنجهاي علوم و معارف نامتناهي بر رويش مي گشايد، از انواع جواهر حقايق آنچه ديده اش تاب آورد، بر او عرض مي نمايد و همچنين در صفات جلال و جمال و رفعت و كمال.

و گاهي احوال دوستان خود و كمالات ايشان را براي او نقل مي كند، و از بنده نوازي هاي خود اميدوار مي گرداند كه دوستان چندين هزار سال گذشته را احوال ايشان را به چه مهرباني نقل مي فرمايد، و نعمتها كه خود به ايشان

ص: 45

عطا فرموده، ايشان را به آنها مي ستايد و بيان شكيبايي ايشان و مشقّت ها كه در راه او كشيده اند، مي فرمايد.

و بعد از آن بيان تدارك فرمودن خود مي نمايد، و از بيان فرمودن وسعت حلم و مزيد كرمهاي خود نسبت به گذشته ها، دستگاه اميد را وسيع مي گرداند.

زهي پروردگار كريم كه با غايت لطف و مدارا، مانند پدر مشفق و اديب مهربان، براي تكميل بندگان، گاهي به وعده حور و قصور و طعام و شراب تطميع مي نمايد؛ و گاهي به وعيد انواع زجر و عذاب، تهديد مي فرمايد.

پس كسي كه از روي تنبّه و آگاهي و تفكّر، قرآن خواند و درهاي گلستان هاي فيض نامتناهي يزداني بر روي عقل او مفتوح گرديده باشد، و ديده دلش را نور ادراك معارف داده باشند؛ در هر صفحه اي از صفحات قرآن كه نظر مي فرمايد، گلستاني از شقايق حقايق برايش مرتب ساخته اند؛ و چراغاني از الوان انوار معارف و هدايت برايش مهيا كرده اند، و محفلي مملو از دوستان و برگزيدگان خدا براي انس و الفت او نشانيده اند، و انواع نعمتهاي روحاني و اصناف لذتهاي عقلاني برايش حاضر ساخته اند، و قدح هاي مرد از ما از شراب طهورِ لطف و محبت برايش پر كرده اند [و]ميزبانش خداوند مهربان است، و مصاحبانش پيغمبران و اوصيا و صديقان؛ در چنين بزمي، اگر كسي از شادي نميرد، وحشت چرا گيرد؟!

سوم :با طهارت بودن است در هنگام تلاوت

چنانچه از محمد بن الفضيل منقول است كه به خدمت حضرت امام

ص: 46

رضاعليه السلام عرض نمود كه: «من قرآن مي خوانم و مرا بول مي گيرد، بر ميخيزم و بول و استنجا مي كنم، بر مي گردم و شروع به تلاوت مي كنم. حضرت فرمود: مكن تا وضو نسازي.(1) واين شرط بر سبيل استحباب است.

بلكه ظاهر احاديث معتبر آن است كه جنب و حايض را نيز تلاوت غير سوره هاي سجده مستحب است، و بعضي زياده از هفت آيه را مكروه دانسته اند، و زياده از هفتاد آيه گفته اند كه كراهتش بيشتر است؛ وليكن احاديث صحيح دلالت دارد بر اين كه هر چقدر از قرآن كه خواهد مي تواند خواند، به غير از سوره هاي سجده؛ و تلاوت سوره هاي سجده واجب، برايشان حرام است.

چهارم :استعاذ ه است

و خلافي نيست در اين كه در هر وقت كه شروع به قرائت كند استعاذ ه مستّحب است، و در كيفيت آن ميان قرّاء خلافي هست، و مشهور ميان علماي شيعه يكي از دو صورت است:

اول: «اَعُوذُ باللّهِ مِنَ الشَيْطانِ الرَّجيمِ» و اين ميان سني و شيعه مشهورتر است.

دوم: «اَعُوذُ بِاللَّهِ السَّميعِ الْعَلِيمْ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ». و در بعضي از روايات شيعه بعد از اين، «واَعُوذُ باللّهِ اَنْ يَحْضُرُونَ» وارد شده است.

ص: 47


1- بحارالانوار، ج 92، ص 210، باب 26، ح 2. به نقل از قرب الاسناد ص 395، ح 1386، احاديث متفرقه.

و در بعضي از روايات «اَستْعَيذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ»، تنها وارد شده و در بعضي با «اِنَّ اللَّه هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ» وارد شده است.

و در بعضي به جاي «اَسْتَعيذُ»، «اَعوُذُ» وارد شده است و در بعضي «اَعُوذُ بِاللَّه مِن الشَّيْطانِ الرجيمِ اِنَّ اللّهَ هُوَ الْفَتّاحُ الْعَليمُ» وارد شده است؛ و آن دو وجه اوّل اشهر و اولي است.(1)

پنجم:رو به قبله بودن است

چنانچه منقول است كه بهترين مجالس آن است كه آدمي رو به قبله باشد و بعضي ديگر از آداب در كتب تفسير و قرائت مذكور است و ذكر آنها در اين مقام موجب تطويل مي گردد.

ص: 48


1- بحار الانوار، ج 85 و 92.

كوكب پنجم: «در كيفيت ختم قرآن است»

به سند معتبر منقول است كه: «شخصي به خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام عرض نمود كه: من در يك شب قرآن را ختم مي كنم حضرت فرمود: مرا خوش نمي آيد كه در كمتر از يك ماه ختم كني».(1)

و به سند معتبر منقول است كه، «ابوبصير به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض نمود كه: من قرآن را در يك شب ختم كنم؟ فرمود: نه، گفت در دو شب؟ فرمود: نه، تا به شش شب رسانيد، حضرت اشاره فرمودند: بلي.

بعد از آن فرمودند: جمعي كه پيش از شما بودند قرآن را در يك ماه و كمتر ختم مي كردند. به درستي كه قرآن را تند نمي بايد خواند به نحوي كه حروفش گُم شوند در يكديگر، وليكن به ترتيل مي بايد خواند؛ و چون به آيه اي گذري كه در آن ياد بهشت باشد توقف كن، و از خدا بهشت را سؤال كن؛ و چون به آيه اي گذري كه در آن ذكر آتش باشد توقف كن و استعاذ ه كن به خدا از آتش جهنم؛ پس ابوبصير پرسيد كه در ماه رمضان در يك شب ختم بكنم؟ فرمود: نه پرسيد كه در دو شب ختم بكنم؟ فرمود: نَه، پرسيد كه در سه شب ختم بكنم؟ اشاره فرمود: بلي. ماه رمضان را حق و

ص: 49


1- كافي، ج 2، ص 617، باب في كم يقرأ القرآن، ح 1.

حرمت ديگر هست كه ماههاي ديگر به آن شباهت ندارند و در آن نماز بسيار بكن».(1)

و به سند معتبر ديگر منقول است كه: «از آن حضرت سؤال نمودند كه در چند روز قرآن را ختم كنم؟ فرمود كه: پنج قسمت كنيد يا هفت قسمت، و نزد من قرآني هست كه دوازده قسمت كرده اند».(2)

و علي بن المغيره به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض نمود: «پدرم از جدّت سؤال نموده بود از ختم كردن قرآن در هر شب، حضرت فرموده بودند: بلي؛ پدرم در ماه مبارك رمضان چهل ختم مي كرد و من گاهي ختم مي كنم و گاهي زياد و گاهي كمتر به قدر آنچه فراغ و مجال داشته باشم. پس چون روز فطر مي شود يك ختم از براي حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم قرار مي دهم و يكي را از براي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و يكي را از براي حضرت فاطمه عليها السلام و ديگر از براي هر يك از ائمّه عليهم السلام يكي، و يكي از براي شما؛ تا حال پيوسته چنين كرده ام. چه ثواب از براي من خواهد بود به سبب اين عمل؟ آن حضرت فرمود: خدا به سبب اين عمل چنين خواهد كرد كه در قيامت تو با ايشان باشي.

راوي گفت: اللَّه اكبر! چنين ثوابي براي من خواهد بود؟! حضرت سه مرتبه فرمود كه: بلي.(3)

ص: 50


1- همان، ص 618، باب كم يقرأ القرآن، ح 5.
2- همان، ح 3.
3- همان، ص 618، باب كم يقرأ القرآن. ح 4.

كوكب ششم: «در ثواب تعليم و تعلّم و حفظ قرآن است»

به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه حافظه اش كم باشد و قرآن را به مشقّت حفظ كند، حق تعالي دو اجر به او كرامت فرمايد».(1)

و در حديث ديگر فرمود: «سزاوار نيست كه مؤمن بميرد، مگر آن كه قرآن را ياد گرفته باشد يا مشغول ياد گرفتن باشد».(2) و در حديث ديگر فرمود: «هر كه ياد گرفتن قرآن بر او دشوار باشد و به مشقت ياد گيرد، او را دو اجر است».(3)

و به سند معتبر از يعقوب احمر منقول است كه: «به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض نمودم: مرا غمها رو داده كه آنچه در خاطر داشتم فراموش كرده ام، حتي بسياري از قرآن را نيز فراموش كرده ام. چون نام قرآن را بردم، حضرت را فزعي و خوفي حاصل شد و فرمود: به درستي كه شخصي كه فراموش كرده است سوره اي از قرآن را، آن سوره در قيامت درجه بلندي از درجات بهشت بر او مشرف مي شود و مي گويد: «السلام عليك» او در جواب

ص: 51


1- كافي، ج 2، ص 606، باب من يتعلم القرآن، ح 1.
2- همان، ص 607، باب من يتعلم القرآن،ح 3.
3- همان، ص 607، باب من يتعلم القرآن، ح 2.

مي گويد: «و عليك السلام» تو كيستي؟ مي گويد كه من فلان سوره ام كه مرا ضايع كردي و ترك نمودي؛ اگر به من متمسك مي شدي و مرا ازدست نمي دادي امروز تو را به اين درجه مي رسانيدم، بعد از آن فرمود: بر شما باد به ياد گرفتن قرآن، به درستي كه جمعي قرآن را ياد مي گيرند كه ايشان را قاري گويند، و جمعي قرآن را ياد مي گيرند كه با آواز خوش بخوانند تا مردم بگويند خوش آوازند، و در اين دو طايفه خيري نيست؛ و جمعي قرآن را ياد مي گيرند كه شب و روز در نمازها بخوانند و پروا ندارند كه كسي بداند يا نداند».(1)

و احاديث بسيار موافق اين حديث در مذمّت فراموش كردن قرآن واقع شده است و ظاهر بعضي فراموش كردن لفظ است و ظاهر بعضي ترك عمل نمودن به معاني آن، و معني دوم ظاهر است كه بد است. و اول، اگر از روي بي اعتنايي باشد بد است، و اگر بي اختيار به سبب ضعف حافظه از خاطرش محو شود قصور ندارد؛ و بعضي احاديث كه وارد شده است كه قصور ندارد، بر اين معني محمول است.

چنانچه از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه قرآن را ياد گيرد عمداً فراموش كند، چون به محشر درآيد دستش در گردنش باشد، و خدا به عدد هر آيه ماري بر او مسلط گرداند كه در آتش جهنم قرين او باشند، مگر آن كه خدا او را بيامرزد.(2) و فرمود كه: «نيكان شما گروهي اند

ص: 52


1- همان، ص 609، باب من حفظ القرآن، ح 6.
2- بحار الانوار، ج 92، ص 187، باب 20، ح 5. به نقل از امالي صدوق، ص 348، مجلس 66، ح 1.

كه قرآن ياد گيرند و ياد دهند».(1)

و از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «حق تعالي گاهي هست كه قصد مي فرمايد عذاب اهل زمين را، كه يكي از ايشان را استثنا نفرمايد به سبب بسياري گناهان ايشان؛ پس چون نظر مي فرمايد به پيران كه قدم برمي دارند به سوي نمازها، و اطفال كه قرآن ياد مي گيرند، ايشان را رحم مي فرمايد و عذاب را از ايشان تأخير مي نمايد».(2)

ص: 53


1- همان، ص 186، باب 20، ح 2. به نقل از امالي طوسي، ص 357، مجلس 12 ح 79 و 80.
2- همان، ص 185، باب 20، ح 1. به نقل از علل الشرايع، ج 2، ص 521، باب 298، ح 2.

كوكب هفتم: «در ثواب قرائت قرآن»

به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «قرآن عهد نامه الهي است به سوي بندگان، پس سزاوار اين است كه هر مسلماني در فرمان الهي نظر نمايد و هر روز پنجاه آيه بخواند».(1)

و از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «خانه اي كه در آن قرآن خوانده مي شود و ياد خدا در آن مي شود بركت در آن خانه بسيار مي شود و ملائكه در آن خانه، حاضر مي شوند و شياطين از آن خانه دور مي شوند و روشني مي دهد آن خانه، اهل آسمان را چنانچه كواكب روشني مي دهند اهل زمين را، و خانه اي كه در آن قرآن خوانده نمي شود و ياد خدا نمي كنند، بركت آن خانه كم است و ملائكه دوري مي كنند و شياطين در آن خانه حاضر مي باشند».(2)

و حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: «خانه اي كه در آن مسلماني قرآن خواند، اهل سماوات، آن خانه را به يكديگر مي نمايند؛ چنانچه اهل دنيا ستاره هاي روشن را به يكديگر مي نمايند».(3)

ص: 54


1- كافي، ج 2، ص 609، باب في قرائته، ح 1.
2- همان، ص 610، باب البيوت التي يقرأ فيها القرآن، ح 3.
3- همان، ح 2.

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هر كه ايستاده در نماز، قرآن بخواند حق تعالي به عدد هر حرفي صد حسنه در نامه عملش بنويسد، و اگر نشسته در نماز [قرآن] بخواند، به هر حرفي پنجاه حسنه از برايش بنويسد و اگر در غير نماز بخواند، به هر حرفي ده حسنه از برايش بنويسد».(1)

و به سند صحيح از آن حضرت منقول است كه فرمود: «چه چيز مانع مي شود تاجران شما را - كه مشغولند در بازار - از اين كه چون به خانه برگردند نخوابند تا سوره اي از قرآن بخوانند تا حق تعالي بجاي هر آيه، ده حسنه از براي ايشان بنويسد و ده گناه از ايشان محو نمايد».(2)

و از بشر بن غالب منقول است كه حضرت امام حسين عليه السلام فرمودند: «هر كه آيه اي از كتاب خدا را ايستاده [در حال نماز]بخواند، حق تعالي به هر حرفي صد حسنه از براي او بنويسد و اگر در غير نماز بخواند، به هر حرفي ده حسنه از برايش بنويسد و اگر گوش دهد قرآن را، به هر حرفي حسنه اي از برايش بنويسد و اگر در شب، قرآن را ختم نمايد ملائكه تا صبح بر او صلوات فرستند و اگر در روز [قرآن را] ختم كند ملائكه كاتبانِ اعمال، تا شام بر او صلوات فرستند و البته بعد از ختم قرآن، يك دعاي مستجاب از براي او هست و ختم قرآن از براي او بهتر است از مابين آسمان و زمين كه پر از ثواب باشد. راوي عرض نمود: كه اگر قرآن نخوانده باشد چه كند؟ فرمود: حق تعالي بخشنده و كريم است، اگر هر چه مي داند

ص: 55


1- همان، ص 611، باب ثواب قرائة القرآن، ح 1.
2- همان، ح 2.

بخواند، خدا او را از اين ثواب مي دهد».(1)

و از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هر كه در مكه ختم كند قرآن را، از جمعه تا جمعه يا بيشتر يا كمتر، و ختمش در روز جمعه باشد حق تعالي اجر و ثواب از براي او بنويسد از اول جمعه كه در دنيا بوده است تا آخر جمعه كه خواهد بود، و همچنين اگر در روزهاي ديگر ختم نمايد».(2)

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هركه در شبي ده آيه بخواند او را از غافلان ننويسند، و اگر در شبي پنجاه آيه بخواند او را از ذاكران بنويسند، و اگر صد آيه بخواند او را از قانتان بنويسند، و اگر دويست آيه بخواند او را از خاشعان بنويسند، و اگر سيصد آيه بخواند او را از رستگاران و فايزان بنويسند، و اگر پانصد آيه بخواند او را از جماعتي بنويسند كه سعي بسيار در عبادت كرده باشند، و اگر هزار آيه بخواند براي او قنطاري از نيكي بنويسند كه هر قنطاري پانزده هزار مثقال از طلا باشد و هر مثقال بيست و چهار قيراط و قيراط كوچكش مثل كوه اُحُد باشد و قيراط بزرگش مثل مابين زمين و آسمان».(3)

و از حضرت علي بن الحسين عليه السلام منقول است كه: «هر كه حرفي از كتاب خدا را گوش دهد بي آن كه بخواند، حق تعالي براي او حسنه اي بنويسد و گناهي از او محو نمايد و درجه اي براي او بلند گرداند؛ و كسي كه حرفي از قرآن را ياد گيرد، حق تعالي ده حسنه براي او بنويسد و ده سيّئه از او محو نمايد و ده درجه براي او بلند گرداند و فرمود كه: نمي گويم به هر آيه

ص: 56


1- همان، ح 3.
2- همان، ج 2، ص 612، ح 4.
3- همان، ج 2، ص 612، باب ثواب قرائة القرآن، ح 5.

به او اين ثواب مي دهند، بلكه به هر حرفي مانند «با» و «تا».

و هر كه حرفي از قرآن را نشسته در نماز بخواند، خداوند عالميان پنجاه حسنه بر او ثبت نمايد و پنجاه گناه از او محو كند و پنجاه درجه از براي او بلند گرداند؛ و هر كه حرفي را ايستاده در نماز بخواند، حق تعالي صد حسنه براي او ثبت نمايد و صد سيّئه از او محو و صد درجه براي او بلند كند؛ و كسي كه قرآن را ختم كند، حق تعالي به او يك دعاي مستجاب عطا كند از براي دنيا يا آخرت».(1)

و حضرت امام موسي كاظم عليه السلام فرمود: «اگر كسي به آيه قرآن پناه برد از شرّ دشمنان، اگر از مشرق تا مغرب دشمن او باشند از شرّ همه ايمن گردد، اگر به يقين و اعتقاد بخواند».(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «شخصي به حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم شكايت كرد درد سينه خود را، حضرت فرمود: بخوان قرآن و طلب شفا كن؛ زيرا حق تعالي مي فرمايد: قرآن شفاي دردهايي است كه در سينه ها است».(3)

و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «هركه صد آيه بخواند از هرجاي قرآن كه باشد و بعد از آن هفت مرتبه يا اللَّه بگويد، اگر بر سنگي دعا كند خدا آن را بشكافد».(4)

ص: 57


1- همان، ص 612، باب ثواب قرائة القرآن، ح 6.
2- همان، ص 623، باب فضل القرآن، ح 18.
3- بحارالانوار، ج 92، ص 203، باب 23 ح 29، به نقل از تفسير عيّاشي، ج 2، ص 124، ح 27، در تفسير سوره يونس.
4- همان، ص 176،ب 18، ذيل حديث 1. به نقل از مكارم الاخلاق، ج 2، فصل 2، ح 2، و ص 182، في الأستشفاء بالقرآن.

و به سند معتبر از حضرت امام موسي كاظم عليه السلام منقول است كه: «هر كه از بليّه ترسد و صد آيه بخواند از هر جاي قرآن كه خواهد، بعد از آن سه مرتبه بگويد: «اَللَّهُمَّ اْكشِف عَنّي البَلآءَ»، خدا آن بلا را دفع نمايد».(1)

و از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هر چيزي را بهاري است و بهار قرآن ماه مبارك رمضان است».(2)

ص: 58


1- همان.
2- كافي ج 2، ص 630، باب النوادر، ح 10.

كوكب هشتم: «در بيان فضيلت تلاوت قرآن و نگاه داشتن قرآن»

از حضرت جعفر بن محمد عليهما السلام منقول است كه: «هر كه از مصحف تلاوت نمايد از چشمش برخوردار شود و عذاب پدر و مادرش را تخفيف دهند؛ هر چند كافر باشند».(1) و به روايت ديگر فرمود: «دوست مي دارم در خانه مصحفي باشد كه حق تعالي به بركت آن مصحف، شياطين را از آن خانه دفع نمايد».(2)

و در حديث ديگر فرمود: «سه چيز است كه به خدا شكايت خواهند كرد، مسجد خرابي كه اهلش در آن نماز نكنند، و عالمي كه در ميان جُهّال باشد و حرمتش را نگاه ندارند، و مصحفي كه آويخته باشد و غبار برآن نشسته باشد و از آن تلاوت ننمايند».(3)

و از اسحاق منقول است كه به آن حضرت عرض نمود كه: «من قرآن را در حفظ دارم، از خاطر بخوانم بهتر است يا نظر در مصحف كنم و بخوانم فرمود: از مصحف بخوان بهتر است، مگر نمي داني كه نظر كردن در قرآن

ص: 59


1- كافي، ج 2، ص 613، باب قرائة القرآن في المصحف، ح 1.
2- همان، ح 2.
3- همان، ح 3.

عبادت است؟!».(1)

و در حديث ديگر فرمود: «شش چيز است كه مؤمن به آنها منتفع مي شود بعد از مرگش، فرزند صالحي كه از براي او استغفار نمايد، و مصحفي كه از او بماند كه تلاوت نمايند، و چاهي كه از براي خدا بِكَند، و درختي كه از براي خدا بنشاند، و صدقه و آبي كه جاري گرداند، و سنّت نيكويي كه بگذارد كه بعد از او مردم به آن سنّت عمل نمايند».(2)

و در حديث مناهي نبي صلي الله عليه وآله وسلم وارد است كه: «نهي فرمود از اين كه قرآن را به آب دهن محو نمايند يا به آب دهان بنويسند».(3)

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «نظر بر روي علي بن ابيطالب عليه السلام كردن عبادت است، و نظر بر روي پدر و مادر به مهرباني و شفقّت كردن عبادت است، و نظر به مصحف كردن عبادت است، و نظر به كعبه كردن عبادت است».(4)

ص: 60


1- همان، ص 614، باب قرائة القرآن في المصحف، ح 5.
2- خصال شيخ صدوق، ص 323، باب السّتة، ح 9.
3- بحارالانوار، ج 92، ص 34، باب 2، ح 3، امالي صدوق، ص 345 مجلس 66.
4- همان، ص 199، ب 23، ح 14. به نقل از امالي طوسي، ج 2، ص 70، مجلس 16.

كوكب نهم: «در بيان فضايل و فوايد بعضي از آيات و سور كريمه قرآني»

«سورة الفاتحة»

به سند معتبر منقول است كه حضرت امام رضاعليه السلام فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، نزديكتر است به اسم اعظم الهي از سياهي چشم به سفيدي چشم».(1)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است: «هركه را علّتي عارض شود و در همان وقت هفت مرتبه سوره حمد را بخواند، اگر علتش برطرف شود اكتفا نمايد و اگر نه هفتاد مرتبه بخواند و من ضامنم از براي او عافيت را».(2)

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه سوره حمد را بخواند، حق تعالي به عدد هر آيه كه از آسمان نازل شده است ثواب به او كرامت فرمايد».(3)

و از حضرت امام حسن عسكري عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «خداوند عالميان مي فرمايد كه: من قسمت كرده ام سوره فاتحة

ص: 61


1- بحار الانوار، ج 92، ص 233، باب 29، ح 15 به نقل از عيون الاخبار، ج 2، ص 5.
2- همان، ص 231، باب 29، ح 13. به نقل از امالي طوسي، ج 1، ص 290، مجلس 10.
3- همان، ص 228، ب 29، ذيل حديث 7. خصال، ج 2، ص 355، باب السّبعة، ح 46.

الكتاب را ميان خود و بنده خود، پس نصف آن سوره از من است و نصف آن از بنده من است. و آنچه بنده از من در آن سوره سؤال مي نمايد به او عطا ميفرمايم.

پس چون بنده مي گويد بِسْمِ اللَّه الرِّحْمنِ الرَّحِيم حق تعالي مي فرمايد: ابتدا كرد بنده به نام من، و بر من لازم است كه كارهاي او را به اتمام رسانم و در جميع احوال بر او بركت فرستم. پس چون بگويد اَلَحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ، حق تعالي فرمايد: بنده من حمد من كرد و دانست كه نعمتهايي كه نزد اوست همه از جانب من است و بلاهايي كه از او دور شده است همه به تطوّل و احسان من است، اي ملائكه! شما را گواه مي گيرم كه از براي او اضافه كردم نعمتهاي دنيا و آخرت را، و دفع كردم از او بلاهاي آخرت را چنانچه بلاهاي دنيا را از او دفع كرده ام، پس چون الرَّحمْنِ الرَّحيم گويد، حق تعالي مي فرمايد: بنده من از براي من شهادت داد كه من رحمن و رحيمم، اي ملائكه! شما را گواه مي گيرم كه بهره او را بسيار كردم و نصيب او را از عطاي خود عظيم گردانيدم.

و چون گويد كه مالِكِ يَوْمِ الدِّين، خداوند عالم فرمايد: اي ملائكه! گواه مي گيرم شما را، چنانچه اعتراف كرد كه من مالك روز جزايم من در روز حساب، حساب او را آسان كنم و از گناهانش در گذرم، و چون اِيّاكَ نَعَبُدُ گويد حق جَلَّ و عَلا فرمايد: راست گفت بنده من كه مرا عبادت كرده و بس، گواه مي گيرم شما را كه او را بر اين عبادت ثوابي كرامت فرمايم كه جميع مخالفان او آرزوي منزلت او نمايند، و چون وَايّاكَ نَسْتَعينُ گويد حق تعالي فرمايد: بنده من به من استعانت جست و التجا به من آورد، گواه مي گيرم شما را كه در جميع امور او را اعانت نمايم و در جميع شدايد به

ص: 62

فرياد او رسم و در روز بلاها و سختيها دست او را بگيرم.

پس چون اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم بگويد تا آخر سوره، حق تعالي فرمايد: آنچه از من طلبيد به او كرامت كردم و آنچه آرزو كرد به او عطا نمودم و آنچه از او ترسيد او را از آن ايمن گردانيدم».(1)

و به سند ديگر منقول است كه: «سوره حمد را [اگر] بر دردي هفتاد مرتبه بخوانند، آن درد ساكن مي شود».(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «اگر سوره حمد را بر ميّتي هفتاد مرتبه بخوانند و روح او بر گردد عجب نخواهد بود».(3)

و به سند معتبر از حضرت امام باقرعليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره حمد او را عافيت ندهد هيچ چيز او را عافيت ندهد».(4) و همچنين منقول است كه حضرت صادق عليه السلام به بعضي از اصحاب خود كه شكايت از تب كرد فرمود: «بندهاي پيراهنت را بگشا و سر در گريبانت كن و اذان و اقامه بگو و هفت مرتبه سوره حمد را بخوان، آن شخص چنان كرد به زودي شفا يافت».(5)

و در حديث ديگر منقول است كه شخصي از صداع به آن حضرت شكايت كرد حضرت فرمود: «دست خود را بگذار بر موضعي كه درد مي كند و سوره حمد و آيةالكرسي بخوان و بگو: اللَّه اَكْبَرُ اللَّه اَكْبَر لا اِلهَ اِلاّ اللَّه وَ

ص: 63


1- همان، ص 226، ب 29، ح 3. به نقل از تفسير امام حسن عسكري عليه السلام، ص 58، ح 30.
2- همان، ص 235، باب 29، ح 21. طب الائمه.
3- همان، ص 257، باب 29، ذيل حديث 50، مكارم الاخلاق، ج 2، ص 183.
4- همان، ص 237، باب 29، ح 34. به نقل از تفسير عياشي، ج 1، ص 20، ح 10.
5- همان، ص 235، ب 29، ح 20. طب الائمه.

اللّهُ اَكْبرُ اللّهُ اَجَلَّ وَ اَكْبَرُ مِمَّا اَخافُ وَ اَحْذَرُ وَ اَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ عِرْقِ نَعّارٍ وَ اَعُوذُ بِالِلّهِ مِنْ حَرِّ النّارِ».(1)

«سورة البقرة و آل عمران»

به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره بقره و آل عمران را بخواند، اين دو سوره در قيامت بر سر او سايه افكنند مانند دو ابر يا دو عبا».(2)

و به سند معتبر از حضرت علي بن الحسين عليهما السلام منقول است كه: حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «هر كه چهار آيه از اوّل سوره بقره و آية الكرسي تا وَ هَوُ العَليّ العَظيم يا دو آيه بعد ازآن و سه آيه آخر سوره بقره را بخواند، بدي در خود و در مالش نبيند و شيطان به نزديك او نيايد و قرآن را فراموش نكند».(3)

و از حضرت امام رضاعليه السلام منقول است كه: «هر كه آية الكرسي را در وقت خواب بخواند، از فالج ايمن؛ گردد و هر كه بعد از هر نماز بخواند، هيچ صاحب نيشي به او ضرر نرساند».(4)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه

ص: 64


1- همان، ج 95، ص 58، ب 59، ذيل حديث 27. به نقل از مكارم الاخلاق، ص 373، في الاستشفاء بالقرآن.
2- همان، ج 92، ص 265، باب 30، ح 8، به نقل از ثواب الاعمال، ص 189، باب 304، ح 1.
3- كافي، ج 2، ص 621، باب فضل القرآن، ح 5.
4- همان، ح 8.

يك مرتبه آيةالكرسي بخواند، حق تعالي بر گرداند از او هزار بلا از بلاهاي دنيا و هزار بلا از بلاهاي آخرت را كه سهل ترين بلاهاي دنيا فقر و احتياج و كمترين بلاهاي آخرت عذاب قبر باشد».(1)

و منقول است كه «ابوذر از حضرت رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم سؤال نمود كدام آيه عظيم ترين آياتي است كه بر تو نازل گرديده است؟ فرمود: آيةالكرسي».(2)

و به سند ديگر منقول است كه «شخصي به خدمت حضرت صادق عليه السلام از تب شكايت كرد. حضرت فرمود: آيةالكرسي را در ظرفي بنويس و به آب حل كن و بخور».(3)

و از حضرت امام موسي عليه السلام منقول است كه: «يكي از پدرانم شنيد كه كسي سوره فاتحه مي خواند، فرمود: شكر خدا كرد و مزد يافت؛ و بعد از آن شنيد كه قل هُو اللَّه مي خواند، فرمود: ايمان آورد و ايمن شد؛ بعد از آن شنيد كه سوره اِنَّا اَنْزَلْنا مي خواند، فرمود: تصديق پيغمبر كرد و آمرزيده شد؛ بعد از آن شنيد كه آية الكرسي مي خواند، فرمود: به به! نازل شد برائت و بيزاري اين مرد از جهنم».(4)

به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «كسي كه چشمش آزار داشته باشد، آيةالكرسي بخواند و در خاطر خود قرار دهد كه

ص: 65


1- بحارالانوار، ج 92، ص 262، باب 30، ح 1 امالي صدوق، ص 88، مجلس 21. ح 6.
2- همان، ص 262، ب 30، ح 3. به نقل از معاني الاخبار، ص 333، باب تحية مسجد، ح 1.
3- همان، ج 95، ص 24، باب 56. در ضمن حديث 11. به نقل از مكارم الاخلاق، ص 370.
4- همان، ج 92، ص 261. باب 29، ح 56. دعوات راوندي، ص 110 ح 245.

برطرف مي شود به توفيق الهي و عافيت مي يابد ان شاء اللَّه تعالي.

و هر كه پيش از طلوع آفتاب يازده مرتبه سوره قل هو اللَّه احد و يازده مرتبه اِنَّا اَنْزَلْنا و يازده مرتبه آيةالكرسي بخواند، خدا مالش را از تلف حفظ نمايد.

و چون كسي خواهد از خانه بيرون رود، چند آيه [از سوره] آل عمران را يعني اِنَّ في خَلْقِ السَّموات وَالأرْضِ الخ، آيةالكرسي، سوره اِنَّااَنْزَلْنا و سوره حمد [را] بخواند كه موجب قضاي حاجتهاي دنيا و آخرت مي گردد».(1)

و فرمود: «هر كه قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد و اِنَّا اَنْزَلْنا و آيةالكرسي بخواند، مالش محفوظ باشد».(2)

و به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: هر كه سقف خانه اش زياده از هشت ذرع باشد بر بالاي هشت زرع آيةالكرسي بر دور خانه بنويسد تا از شرّ جنيان ايمن گردد».(3)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «شياطين در ميان شتران و چهارپايان به در مي آيند كه آنها را رم دهند، پس آيةالكرسي بخوانيد براي رفع ايشان».(4)

و در حديث معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: «تصدّق بكن و در هر روز كه خواهي سفر كن؛ و آيةالكرسي بخوان و هر روز

ص: 66


1- همان، ص 263، ب 30، ح 4. به نقل از خصال. ج 2/616 حديث اربعمأة.
2- خصال، ص 622، در ضمن حديث اربعمأة.
3- بحار الانوار، ج 92، ص 267، ب 30، ح 13. به نقل از محاسن برقي، ص 609.
4- همان، ص 267، باب 30، ح 12 مكرّر. به نقل از محاسن برقي، ص 380.

كه خواهي حجامت كن».(1)

و در حديث ديگر فرمود: «هرگاه به جايي روي كه خوفي داشته باشي اين آيه را بخوان:

رَبِّ اَدْخِلْني مُدْخَلَ صِدْقٍ وَاَخْرِجْني مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصيراً، پس چون بيني آنچه را [كه از آن مي ترسي آيةالكرسي بخوان».(2) و در حديث معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «بسيار بگوييد «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا … » (3) و ايمن مباشيد از ميل به باطل».(4)

و به سند معتبر از حضرت امام رضاعليه السلام منقول است كه: حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «هر كه صد مرتبه آيةالكرسي بخواند، چنان باشد كه مدت حيات خود عبادت كرده باشد».(5)

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: حق تعالي فرمود: «به تو و امت تو گنجي از گنجهاي عرش خود را كرامت كرده ام: فاتحة الكتاب و خاتمه سوره بقره يعني امَنَ الرَّسولُ الخ».(6)

و كليني رحمه الله روايت نموده: «هر كه دو ركعت نماز بگزارد بعد از نماز شام، و

ص: 67


1- كافي، ج 8، ص 273، ح 408.
2- بحار الانوار، ج 92، ص 267، باب 30، ح 12، به نقل از محاسن برقي ص 367.
3- آل عمران [3]، آيه 8.
4- تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 319، ح 48، در تفسير سوره آل عمران. به نقل از تفسير عياشي، ج 1، ص 164 ح 9.
5- بحارالانوار، ج 92، ص 263، باب 30، ح 5. عيون اخبار، ج 2، ص 64، ح 289.
6- همان، ص 230، ب 29، ح 10، معاني الاخبار، ص 51.

در ركعت اول يك مرتبه سوره حمد و ده آيه از اول سوره بقره و آيه سخره - اِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الذَّي خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ - و آيه: وَاِلهكُمُ اِلهٌ واحِدُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمِ، اِنَّ في خَلْقِ السَّمواتِ … تا لَاياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ و پانزده مرتبه قُلْ هُوَاللَّه اَحَدْ بخواند، و در ركعت دوم سوره حمد و آيةالكرسي و آخر سوره بقره، لِلّهِ ما في السَّمواتِ وَ ما في الأرضِ تا آخر سوره و پانزده مرتبه قُلْ هُوَاللَّه اَحَدْ بخواند، و بعد از آن حاجت خود را بطلبد، هر كه به اين نماز مداومت نمايد به هر نمازي حق تعالي ثواب سيصد هزار حج به او كرامت فرمايد».(1)

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر خانه اي كه آيه امَن الرسول تا آخر سوره در آن خانه خوانده شود، شيطان داخل آن خانه نشود».(2)

و از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه فرمود: «گمان ندارم كه كسي در اسلام عقلش كامل شده باشد و شبي بدون خواندن آيةالكرسي به سر آورد، بعد از آن فرمود: اگر بدانيد كه چه فضيلتي دارد در هيچ حال ترك آن ننماييد، به درستي كه حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم مرا خبر داد كه آيةالكرسي را از گنج زير عرش به من كرامت كرده اند و به هيچ پيغمبري چنين كرامت نداده بودند، بعد از آن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: از آن روز كه اين را از آن حضرت شنيده ام، يك شب ترك خواندن آن نكرده ام، سه مرتبه مي خوانم، در هر شبي يك مرتبه بعد از نماز خفتن پيش از نافله».(3)

ص: 68


1- تفسير برهان، ج 1، ص 269، ح 10.
2- نور الثقلين، ج 1. ص 304، ذيل ح 1220، در تفسير سوره بقره. تفسير عياشي ج 1، ص 160، ح 532.
3- بحارالانوار، ج 92، ص 264، باب 30، ح 7 امالي طوسي، ص 122 مجلس 18.

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه بعد از نماز واجب، آيةالكرسي بخواند تا وقت نماز ديگر در امان خدا باشد».(1)

و در حديث ديگر منقول است كه فرمود: «يا علي! بر تو باد به تلاوت آيةالكرسي بعد از نماز فريضه، به درستي كه محافظت و مداومت نمي نمايد بر خواندن آن مگر پيغمبري يا صدّيقي يا شهيدي».(2)

و به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: «چون حق تعالي امر فرمود كه سوره فاتحه و آيه شَهِدَ اللَّه و آية الكرسي و قُلِ الْلَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْك را به زمين آورند، ايشان در عرش الهي در آويختند و گفتند: «پروردگارا ما را به كجا مي فرستي؟ به نزد اهل خطاها و گناهان مي فرستي؟» حق تعالي وحي فرمود به ايشان كه برويد به زمين كه به عزّت و جلال خودم سوگند كه هركه از آل محمدعليهم السلام و شيعيان ايشان، شما را تلاوت نمايد بعد از نمازهاي واجب، البته به سوي او نظر نمايم به نظر مخفي خود، يعني الطاف خاصّه خود را شامل حال او گردانم، هر روز هفتاد نظر، و در هر نظر كردني هفتاد حاجت او را بر آورم و توبه او را قبول كنم؛ هرچند معصيت بسيار كرده باشد».(3)

و در طبّ الائمه از حضرت امام محمد باقرعليه السلام روايت كرده است كه «مردي به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام شكايت نمود از درد پشت و گفت: شب، مرا از اين درد خواب نمي برد، فرمود: دست بر موضع درد بگذار و سه نوبت اين آيه را بخوان:

ص: 69


1- همان، ج 86، ص 34، باب 38، ذيل ح 39 دعوات راوندي، ص 84، ح 215.
2- همان، ص 24. باب 38، ح 24. قرب الاسناد، ص 118، ح 415.
3- كافي، ج 2، ص 620، باب فضل القرآن، ح 2.

«وَ ما كانَ لِنَفسٍ اَن تَمُوتَ اِلاّ بِاِذْنِ اللّهِ كِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الْا خِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها و سَنَجْزِي الشَّاكِرينَ»، پس هفت مرتبه اِنَّا اَنْزَلْناه بخوان كه ان شاء اللَّه تعالي عافيت مي يابي».(1)

و به سند معتبر از حضرت امام علي النّقي عليه السلام منقول است كه: اشجع سلمي به حضرت صادق عليه السلام عرض نمود كه من بسيار سفر مي كنم و در بيابانهاي مخوف واقع مي شوم؛ مي خواهم چيزي تعليم من نمايي كه موجب ايمني من گردد، حضرت فرمود: هرگاه خوف بر تو غالب گردد دست راست خود را بر بالاي سر خود بگذار و به آواز بلند اين آيه را بخوان:

«اَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِي الْسَّمواتِ وَالْاَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَاِلَيْهِ تُرْجَعُونَ».

اشجع گفت: چون به سفر رفتم به وادي رسيدم كه مي گفتند جن در آنجا بسيار است، ناگاه شنيدم كه شخصي مي گويد: بگيريد ش، من آيه را خواندم؛ ديگري گفت: چگونه بگيرمش و حال آن كه پناه به آيه طيّبه برد».(2)

و در روايتي از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هركه آيه شَهِدَ اللَّه بخواند در وقت خواب، حق تعالي هفتاد هزار ملك خلق نمايد كه براي او استغفار نمايند تا روز قيامت».(3)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: هركه آيه شَهِدَ اللَّه بخواند و بعد از آن بگويد: وَاَنَا اَشْهَدُ بِما شَهِدَ اللَّهُ بِهِ وَاَسْتَوْدَعُ اللَّهَ هَذِهِ الشَّهادَةِ وَهِيَ

ص: 70


1- نور الثقلين، ج 5، ص 613، ح 6، در تفسير سوره قدر طب الائمه.
2- بحارالانوار، ج 95، ص 148، باب 104، ح 1، امالي طوسي، 281 مجلس 20، ح 84.
3- سفينة البحار، ج 2 ص 626، ماده نوم.

لي عِنْدَ اللَّهِ وَديعَةٌ، چون روز قيامت شود، حق تعالي گويد: صاحب اين را نزد من عهدي هست كه او را داخل بهشت كنيد».(1)

«سورة النساء»

از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «كسي كه سوره نساء رادر هر جمعه بخواند از ضغطه(2) قبر ايمن گردد».(3) و در روايت ديگر منقول است كه: «حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام انگشتري از حديد چيني داشتند و بر آن نقش كرده بودند: «اَلعِزَّةُ لِلّهِ جميعاً».(4) و در روايات معتبر وارد است كه: «نقش نگين انگشتر امام حسن و امام محمّد باقر صلوات الله عليهما الْعِزَّةُ لِلّهِ بود».(5)

«سورة المآئدة»

به سند معتبر از حضرت امام محمّد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه سوره مائده را در هر روز پنج شنبه بخواند، ايمانش به ظلم و گناه آلوده نشود و هرگز به خدا مشرك نشود».(6)

ص: 71


1- تفسير مجمع البيان، ج 2، ص 421، در تفسير سوره آل عمران آيه شهد اللَّه الخ.
2- تنگي و فشار قبر (فرهنگ لاروس ماده ضغط).
3- بحارالانوار، ج 92، ص 273، باب 31، ح 1؛ ثواب الاعمال، ص 131 در ثواب قرائت سور.
4- خصال، ج 1، ص 199، باب الاربعة، ح 9 [آيه حزيفه در سوره نساء مي باشد].
5- وسائل الشيعه، ج 3، ص 409، و ص 410 باب 62، ح 1 و 5.
6- تفسير مجمع البيان، ج 3، ص 150 در تفسير سوره مائده.

و از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «سوره مائده بر حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم نازل شد قبل از وفات آن حضرت به دو ماه يا سه ماه».(1)

و از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «آخرين سوره اي كه بر حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم نازل شد، سوره مائده بود و احكام بعضي از سوره هاي ديگر را نسخ كرد و هيچ چيز احكام آن را نسخ نكرد و وقتي نازل شد كه آن حضرت بر استر شهبا(2) سوار بود و به سبب وحي چنان سنگين شد كه نزديك شد كه ناف استر به زمين برسد و اغمايي آن حضرت را رو داد، پس چون آن حالت زايل شد، سوره را بر ما خواند و به آن عمل كرد و ما عمل كرديم».(3)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «سوره مائده يك جا نازل شد و هفتاد هزار ملك با آن نازل شدند».(4)

و در حديث ديگر فرمود: «هر كه سوره مائده را بنويسد و در ميان متاع يا صندوق خود بگذارد قماش و متاع او ايمن گردد از دزد، اگر چه در ميان راه اندازند، و عافيت يابد صاحبش از دردها و الم ها».(5)

و از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «به خدمت حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم رفتم آن حضرت سوره مائده را مي خواند، فرمود: بنويس،

ص: 72


1- تفسير عياشي، ج 1، ص 288.
2- اسب سياه و سفيد (فرهنگ فارسي اميد).
3- تفسير مجمع البيان، ج 3، ص 150، در تفسير سوره مائده.
4- همان.
5- جامع الاخبار و الآثار، ج 2، ص 165، ح 3 و 2.

نوشتم تا به آيه اِنَّما وَلِيّكُمُ اللَّه رسيد، به خواب رفت و باز صداي آن حضرت مي آمد و من مينوشتم تا سوره تمام شد، چون بيدار شد از آن جا كه به خواب رفته بود شروع كرد به خواندن، گفتم: شما خوانديد تا آخر و من نوشتم فرمود: اللَّه اَكْبَر، آن جبرئيل عليه السلام بود كه بر تو خوانده، پس حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: هفتاد آيه را از املاي پيغمبرصلي الله عليه وآله وسلم نوشتم و شصت و چهار آيه را از املاي جبرئيل عليه السلام».(1)

«سورة الانعام»

به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «سوره انعام يك دفعه نازل شد و هفتاد هزار ملك آن را مشايعت كردند تا نزد حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم آوردند، پس اين سوره را تعظيم نماييد و بزرگ دانيد كه اسم اعظم الهي در هفتاد موضع اين سوره هست و اگر مردم بدانند كه در قرائتش چه فضيلت و ثواب هست هرگز ترك ننمايند قرائتش را».(2)

و از عبداللَّه بن عباس منقول است كه: «كسي كه سوره انعام را هر شب بخواند، در روز قيامت از جمله ايمنان باشد و به ديده خود هرگز جهنم را نبيند».(3)

و به سند معتبر از حضرت امام رضاعليه السلام منقول است كه: «سوره انعام را يك دفعه نازل ساختند و هفتاد هزار ملك مشايعت آن كردند و آواز بلند كرده بودند به تسبيح و تكبير و تهليل، تا به نزد حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم

ص: 73


1- تفسير فرات كوفي، ص 128 و 129.
2- كافي، ج 2، ص 622، باب فضل القرآن، ح 12.
3- تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 271، در تفسير سوره انعام.

آوردند، پس هر كه اين سوره را بخواند آن هفتاد هزار ملك تسبيح بگويند از براي او تا روز قيامت».(1)

و از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «اگر علتي داشته باشي كه خوف هلاك از آن داشته باشي سوره انعام را بخوان كه مكروهي به تو نمي رسد از آن علّت».(2)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه در شب اول ماه مبارك رمضان دو ركعت نماز بگزارد و در هر ركعت بعد از حمد سوره انعام بخواند و از خدا سؤال نمايد كه كفايت شرّ دشمنان از او بكند، حق تعالي دور گرداند از او شرّ آنچه از آن ترسد و او را نگاه دارد از هر بيم و دردي».(3)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه را به خدا حاجتي باشد كه بخواهد برآورده شود چهار ركعت نماز بگزارد و در هر ركعت بعد از حمد، سوره انعام بخواند و بعد از سوره اين دعا را بخواند:

يا كَريمُ ياَ كَريمُ يا كَريمُ يا عَظيمُ يا عَظيمُ يا عَظيمُ يا اعْظَمَ مِنْ كُلِّ عَظيمٍ ياسَميعَ الدُّعآء يامَنْ لاتُغيّرُهُ اللَّيالي والأيّامُ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ ضَعْفي وَفَقْري وَفاقَتي وَمَسْكَنَتي فَاِنَّكَ اَعْلَمُ بِهامِنّي وَاَعْلَمُ بِحاجَتي يامَنْ رَحِمَ الشَّيْخَ يَعْقُوبَ حينَ رَدَّ عَلَيهِ يُوسُفَ قُرَّةَ عَيْنِه يامَنْ رَحِمَ اَيُّوبَ بَعْدَ طُولِ بَلائهِ يا مَنْ رَحِمَ مُحمَّداً صَلّي اللَّهُ علَيهِ وَالِهِ ومِنَ الْيُتْمِ آواهُ وَنَصَرهُ عَلي جَبابِرَةِ قُرَيْشٍ وَطَواغيتُها وَاَمْكَنَهُ مِنْهُمْ يامُغيثُ

ص: 74


1- همان.
2- بحار، ج 92، ص 275، باب 33، ح 4. فقه الرضا، ص 343، و احتجاج، ج 2، ص 183، ما جاء في السور، ح 4.
3- اقبال الاعمال، ابن طاووس، ص 22.

يامُغيثُ يامُغيثُ مكرّر بگويد.

به حق خداوندي كه جانم به دست قدرت اوست، اگر اين نماز بكني و اين دعا بخواني و جميع حاجتهاي خود را بطلبي، البته روا كند».(1)

و در طب الائمه از حضرت صادق عليه السلام، براي رفع خوره روايت كرده كه «سوره انعام را با عسل بنويسند و بشويند و بخورند تا شفا يابند».(2)

«سورة الاعراف»

به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره اعراف را در هر ماه بخواند، در روز قيامت از جمله جماعتي باشد از دوستان خدا، كه حق تعالي در شأن ايشان فرموده است: خوفي بر ايشان نيست و اندوهناك نمي شوند، و اگر در هر جمعه بخواند او را در قيامت حساب نكنند و به درستي كه آيات محكمات در آن بسيار است، پس قرائت اين سوره را ترك منماييد كه گواهي مي دهد در قيامت براي كسي كه آن را خوانده باشد».(3)

و به سند معتبر از اصبغ بن نباته منقول است، «روزي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: به حق آن خداوندي كه محمدصلي الله عليه وآله وسلم را به راستي فرستاده است و اهل بيتش را گرامي داشته است؛ آنچه مردم طلب نمايند از اَحراز، از براي سوختن يا غرق شدن يا دزدي يا گريختن چهارپا يا كنيز و غلام، البته در قرآن هست؛ پس هر كه خواهد از من سؤال نمايد. شخصي

ص: 75


1- مجمع البيان، ج 4، ص 271. در تفسير سوره انعام. فضل السورة
2- بحار، ج 92، ص 275، باب 33، ح 5 طب الائمه.
3- مجمع البيان، ج 4، ص 393، در تفسير سوره اعراف، فضل السورة.

برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين! چيزي از قرآن به من تعليم نما كه مرا ايمن گرداند از سوختن و غرق شدن فرمود: «اين دو آيه را بخوان»:

«اِنَّ وَلِيِّي اللَّهُ الَّذي نَزَّلَ الكِتابَ وَهُوَ يَتَوَلَّي الصّالِحينَ وَما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيمةِ وَالسَّمواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمينِهِ سُبْحانَهُ وَتَعالي عَمَّا يُشْرِكُونَ».

هركه اين دو آيه را بخواند از سوختن و غرق شدن ايمن شود، پس شخصي خواند و آتش در خانه هاي همسايگانش افتاد و او سالم ماند و به خانه او آتش نيفتاد.

شخص ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين! چهارپايي دارم و چموشي مي كند و من از آن مي ترسم. حضرت فرمود: «در گوش راستش اين آيه را بخوان»:

«وَلَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ والْاَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَ اِلَيْهِ تُرجَعُونَ».

پس آن شخص چنين كرد، چهار پايش نرم و هموار شد.

شخصي ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين! در آن زميني كه من مي باشم حيوانات درنده بسيار است و به خانه من داخل مي شوند و تا حيواني را ضايع نكنند در نمي روند؛ حضرت فرمود كه: اين دو آيه را بخوان:

«لَقَدْ جآئكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ماعَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنين رَؤوفٌ رَحيمٌ* فَاِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ».

آن مرد اين دو آيه را خواند، ديگر درنده ها به خانه اش نيامدند.

شخصي ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين! در شكم من صفرايي به هم رسيده است آيا آيه اي هست كه موجب شفا گردد؟ حضرت فرمود:

ص: 76

بلي، بي آن كه درهم و ديناري خرج كني به شكم خود آيةالكرسي بنويس و بشور و آن آب را بخور كه اين ذخيره باشد در شكم تو و باعث شفا مي گردد به قدرت الهي.

شخص ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين! براي گمشده چيزي به فرما، حضرت فرمود كه: دو ركعت نماز بگزار و در هر دو ركعت سوره يس بخوان و بعد از آن بگو يا هادِيَ الضَّالَّةِ رُدَّ عَلَّي ضآلّتي، آن مرد چنين كرد حق تعالي گمشده اش را به او برگردانيد.

پس شخصي ديگر برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين! بنده اي از من گريخته است فرمود كه اين آيه را بخوان:

«اَوْ كَظُلُماتٌ فِي بَحْر لُجِّيٍّ يَغْشيهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلمات بَعْضُها فُوقَ بَعْضٍ اِذا اَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمالَهُ مِنْ نُورٍ».

چون اين آيه را خواند، غلامش برگشت.

پس شخص ديگري برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين! حرزي براي دزدي بفرما كه دزد مال مرا بسيار مي برد در شب، حضرت فرمود: چون به ميان رختخواب مي روي بخوان «قُلِ ادْعُوا للَّهَ اَو اِدْعُوا الرَّحمنَ ايّاً مّا» تا آخر سوره بني اسرائيل، بعد از آن حضرت فرمود: كسي كه در شب در بياباني تنها باشد و آيه سخره كه «اِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ» تا «تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ العالَمين» است، بخواند ملائكه او را محافظت و حراست نمايند و شياطين از او دور شوند.

پس شخصي اين را شنيد و شبي به ده خرابي افتاد، شب در آنجا ماند و فراموش كرد كه اين آيه را بخواند چون خوابيد، دو شيطان آمدند يكي

ص: 77

دهانش را گرفت و رفيقش به او گفت كه دست از او بردار و او را مهلت ده چون دست برداشت آن مرد بيدار شد و آيه سخره را خواند آن شيطان كه دهانش را گرفته بود گفت به ديگري كه من دست برداشتم و آيه را خواند خدا بيني ات را بر خاك بمالد؛ الحال حراست و نگهبانيش بكن تا صبح، چون صبح شد به خدمت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و گفت: در سخن تو شفا و راستي ديدم و حالِ شب خود را نقل كرد، و بعد از طلوع آفتاب به آن محلي كه شب خوابيده بود برگشت اثر موي شيطان بر زمين ظاهر بود كه موي خود را بر خاك كشيده و رفته بود».(1)

«سورة الأنفال و سورة التّوبة»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره انفال و برائت را در هر ماه بخواند هرگز نفاق بر او راه نيابد و از شيعه اميرالمؤمنين عليه السلام باشد».(2)

«سورة يونس عليه السلام»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره يونس را در هر دو ماه يا سه ماه يك بار بخواند بيم آن نيست كه از جمله جاهلان گردد، و در قيامت از جمله مقربان باشد».(3)

ص: 78


1- كافي، ج 2، ص 624، باب فضل القرآن، ح 21.
2- مجمع البيان، ج 4، ص 516، در تفسير سوره انفال، فضل السورة.
3- همان، ج 5، ص 87، در تفسير سوره يونس، فضل السورة.

«سورة هود»

از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره هود را در هر جمعه بخواند، حق تعالي او را در قيامت در زمره پيغمبران مبعوث گرداند و در قيامت گناهي از او ظاهر نشود».(1)

و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است: «هر كه از غرق ترسد اين آيات را بخواند:

«بِسْمِ اللّهِ مَجْريها وَمُرسيها اِنَّ رَبّي لَغَفُورٌ رَحيمٌ بِسْمِ اللَّهِ الْمَلِكِ الْحَقِّ الْمُبينِ وَمَا قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الِقيمَةِ وَالسَّمواتُ مَطْوِيّاتٌ بِيَمينِهِ سُبْحانَهُ وَتَعالي عَمّا يُشرِكُونَ».(2)

«سورة يوسُف»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره يوسف را در هر روز يا در هر شب بخواند در قيامت مبعوث شود جمال او مانند جمال حضرت يوسف عليه السلام باشد و در آن روز به او فزعي و خوفي نرسد و از نيكان بندگان صالح خدا باشد».(3)

«سورة رعد»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه بسيار سوره رعد را بخواند هر گز صاعقه به او نرسد و اگر چه ناصبي باشد، و اگر مؤمن باشد

ص: 79


1- همان، ص 140، در تفسير سوره هود فضل السورة.
2- خصال، ج 2، ص 619، باب اربعماء.
3- مجمع البياان، ج 5، ص 206، در تفسير سوره يوسف، فضل السورة.

خدا او را داخل بهشت گرداند بي حساب، و شفاعت او را قبول فرمايد در اهل بيت و برادران مؤمنش».(1)

«سورة ابراهيم و سورة الحجر»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره ابراهيم و سوره حجر را در دو ركعت نماز در هر جمعه بخواند، هر گز به او فقر و ديوانگي و بليّه عظيمي نرسد».(2)

«سورة النحل»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كس سوره نحل را در هر ماه بخواند در دنيا به قرض مبتلا نشود و هفتاد نوع بلا از او دور گردد كه سهل تر آنها ديوانگي و خوره و پيسي باشد و مسكن او در جنَّت عدن باشد كه در ميان بهشت ها واقع است».(3)

«سورة بني اسرائيل»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره بني اسرائيل را در هر شب جمعه بخواند نميرد تا قائم آل محمد صلوات اللَّه عليهم را دريابد و از اصحاب او باشد».(4) و منقول است كه عمر بن حنظله به حضرت

ص: 80


1- همان، ج 6، ص 273، در تفسير سوره رعد، فضل السورة.
2- همان، ص 301، در تفسير سوره ابراهيم؛ فضل السورة.
3- همان، ج 6، ص 347، در تفسير سوره نحل، فضل السورة.
4- همان، ج 6، ص 393، در تفسير سوره بني اسرائيل، فضل السورة.

صادق عليه السلام شكايت نمود از صداع، حضرت فرمود: دست بر بالاي سرت بگذار و اين دو آيه را بخوان:

«قُلْ لَوْكانَ مَعَهُ الِهَةٌ كَما يَقُولُونَ اِذاً لاَابْتَغَوْا اِلي ذِي الْعَرْشِ سَبيلاً* وَاِذا قيل لَهُمْ تَعالَوا اِلي ما اَنْزَلَ اللَّهُ وَاِلَي الرَّسُولِ رَأيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً».(1)

«سورة الكهف»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره كهف را در هر شب جمعه بخواند نميرد مگر شهيد و خدا او را در زمره شهدا محشور گرداند و در قيامت با شهيدان بايستد».(2)

و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: «هركه سوره كهف را در هر شب جمعه بخواند كفاره گناهاني باشد كه از جمعه تا جمعه ديگر كرده است».(3) و در روايت ديگر وارد شده است كه كسي كه در روز جمعه بعد از نماز ظهر و عصر بخواند همين ثواب را داشته باشد».(4)

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه آيه «قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» را تا آخر سوره بخواند در وقت خواب، از خوابگاه او تا كعبه نوري ساطع گردد كه ميان او پر باشد از ملائكه و تا صبح از براي او استغفار كنند».(5)

ص: 81


1- مكارم الاخلاق، طبرسي، ج 2، ص 202، ح 2520 مسلسل في الاستشفاء بالقرآن.
2- مجمع البيان، ج 6، ص 447، در تفسير سوره كهف، فضل السورة.
3- همان.
4- همان.
5- همان.

و در حديث ديگر از حضرت صادق عليه السلام وارد شده است كه: «هر كه اين آيه را در وقت خواب بخواند، هر وقت كه خواهد بيدار شود».(1)

«سورة مريم»

ازحضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه مداومت نمايد بر سوره مريم، نميرد تا آنچه خواهد در خود و مال و فرزند ببيند و در آخرت از اصحاب عيسي بن مريم باشد و در آخرت به او بدهند مثل مُلكي كه حضرت سليمان عليه السلام در دنيا داشته است».(2)

«سورة طه»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «ترك مكنيد سوره طه را كه خدا اين سوره را دوست مي دارد، و هر كه اين سوره را مي خواند دوست مي دارد، و كسي كه بر قرائتش مداومت نمايد حق تعالي در قيامت نامه اش را به دست راستش دهد واو را بر گناهاني كه در اسلام كرده است حساب نكند و در آخرت آن قدر مزد به او عطا فرمايد كه او راضي شود».(3)

«سورة الانبياء»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره انبيا را بخواند از روي محبّت و خواهش نسبت به آن سوره، در باغستان هاي بهشت با همه

ص: 82


1- كافي، ج 2، ص 632، باب النوادر، ح 21.
2- مجمع البيان، ج 6، ص 500، در تفسير سوره مريم، فضل السورة.
3- همان، ج 7، ص 1 در تفسير سوره طه فضل السورة.

پيغمبران رفاقت كند و در دنيا در نظر مردم با هيبت باشد».(1)

«سورة الحج»

از حضرت صادق عليه السلام مروي است كه: «هر كه در هر روز يك مرتبه بخواند در آن سال توفيق حج يابد، و اگر در آن سفر بميرد داخل بهشت شود. راوي پرسيد كه اگر سنّي باشد چون است؟ فرمود: عذابش تخفيف مي يابد».(2)

«سورة المؤمنون»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه در هر جمعه سوره مؤمنون بخواند، حق تعالي خاتمه او را به خير گرداند و در فردوس اعلي منزلش با منزل پيغمبران باشد».(3)

«سورة النور»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه فرمود: «حفظ نماييد اموال و فروج خود را از حرام به تلاوت كردن سوره نور، و به اين سوره زنان خود را نيز از حرام حفظ نماييد؛ به درستي كه هر كه اين سوره را در هرشب يا در هر روز مداومت نمايد هيچ يك از اهل خانه او زنا نكنند تا او بميرد؛ چون بميرد هفتاد هزار ملك تا قبر، او را مشايعت نمايند كه همه از براي او دعا كنند و

ص: 83


1- همان، ص 38، در تفسير سوره انبياء فضل السورة.
2- همان، ص 68، در تفسير سوره حج، فضل السورة.
3- همان، ص 98، در تفسير سوره مؤمنون. فضل السورة.

استغفار نمايند تا او را به قبر گذارند».(1)

و به سند معتبر منقول است كه: «شخصي از وجع(2) و ضعف چشم به حضرت امام موسي عليه السلام شكايت نمود، حضرت فرمود: آيه نور را سه مرتبه در جامي بنويس، آن را بشور و در شيشه ضبط كن و مكرّر به ديده بكش راوي گفت: صد ميل كمتر كشيدم كه ديده ام صحيح تر از اول شد».(3)

«سورة الفرقان»

از حضرت امام موسي عليه السلام منقول است كه: «ترك مكن تلاوت سوره فرقان را، به درستي كه هر كه در شب اين سوره را بخواند حق تعالي او را حساب و عذاب نكند و منزلش در فردوس اعلي باشد».(4)

«شعراء، نمل و قصص»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سه طس را در شب جمعه بخواند، از اوليا و دوستان خدا باشد و در حفظ و حراست الهي باشد و در دنيا فقر و بدحالي به او نرسد و در آخرت از بهشت به او آن قدر بدهند كه راضي باشد و زياده از رضاي او به او عطا فرمايند و حق تعالي صد زن از حورالعين

ص: 84


1- همان، ج 7 ص 122، در تفسير سوره نور. فضل السورة.
2- رنج و درد (فرهنگ نوين).
3- مكارم الاخلاق، طبرسي، ج 2، ص 206، ح 2531 مسلسل في الاستشفاء بالقرآن، للشبكور، ح 1.
4- مجمع البيان، ج 7، ص 159، در تفسير سوره فرقان، فضل السورة.

به او كرامت فرمايد».(1)

«سورة العنكبوت و سورة الرُّوم»

به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره عنكبوت و روم را در شب بيست و سيم ماه مبارك رمضان بخواند واللَّه كه از اهل بهشت است و در اين حكم استثنا نمي كنم و نمي ترسم كه خدا در اين سوگند بر من گناهي بنويسد و اين دو سوره را نزد حق تعالي منزلت عظيم هست».(2)

«سورة لقمان»

از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «كسي كه سوره لقمان را در شب بخواند حق تعالي در آن شب ملكي چند موّكل گرداند بر او كه او را از شيطان و لشكر هايش حفظ كند تا صبح شود و اگر در روز بخواند او را از شيطان و لشكرش حفظ نمايند تا شب».(3)

«سورة السَّجدَه»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره سجده را در هر شب جمعه بخواند، حق تعالي در قيامت نامه اش را به دست راست او دهد و او را حساب نفرمايد، هر چند گناهكار باشد و در بهشت از رفقاي محمد و

ص: 85


1- همان، ص 183، در تفسير سوره شعرا، فضل السورة.
2- همان، ج 8، ص 271، در تفسير سوره عنكبوت، فضل السورة.
3- همان، ص 312، در تفسير سوره لقمان، فضل السورة.

اهل بيت او صلَّي اللَّه عليهم باشد».(1)

«سورة الاحزاب»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره احزاب را بسيار تلاوت نمايد در قيامت در جوار حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم باشد» (2)، بعد از آن فرمود: «در سوره احزاب فضايح بسياري از مردان و زنان قريش و غير ايشان بود و درازتر از سوره بقره بود وليكن كم كردند و تحريف دادند».(3)

«سورة سبأ و سورة فاطر»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كس سوره سبا و سوره فاطر را در شب بخواند در حفظ و حراست الهي باشد و اگر در روز بخواند در آن روز مكروهي به او نرسد و حق تعالي از خير دنيا و آخرت آن قدر به او كرامت فرمايد كه بر خاطرش خطور نكرده باشد و آرزوهايش به آن نرسيده باشد».(4)

ص: 86


1- همان، ج 8، ص 325، در تفسير سوره سجده، فضل السورة.
2- همان، ص 334، در تفسير سوره احزاب، فضل السورة.
3- ثواب الاعمال صدوق، ص 137، باب قرائة ثواب السور، بحار الانوار، ج 92، باب 55، ص 288 توضيح: چنين رواياتي كه دلالت بر تحريف يا زياده و نقصان قرآن دارد از درجه اعتبار ساقط است. زيرا مطابق نصوص و روايات معتبره و شهادت خود قرآن، اين كتاب آسماني از هرگونه تحريفي مصون و محفوظ است، و اعتقاد شيعه بر اين است كه در قرآن هيچگونه تحريف يا تغيير، و زياده يا نقصاني اتفاق نيفتاده است. رجوع شود به كتاب «تدوين القرآن»، تأليف حجّة الاسلام و المسلمين علي كوراني عاملي.
4- مجمع البيان، ج 8، ص 375، در تفسير سوره سبأ، فضل السورة.

و به سند معتبر از حضرت امام موسي عليه السلام منقول است كه: «هركه در وقت خواب اين آيه را بخواند:

«اِنَّ اللّهَ يُمْسِكُ السَّمواتِ وَ َالْاَرْضَ اَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا اِنْ اَمْسَكَهُما مِنْ اَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ اِنَّهُ كانَ حَليماً غفوراً».

خانه بر سرش خراب نشود».(1)

و به سند معتبر ديگر منقول است كه: «شخصي از اهل مرو به خدمت حضرت صادق عليه السلام شكايت نمود از درد سر، حضرت فرمود: نزديك بيا، پس دست بر سر او گذاشتند و اين آيه را خواندند: اِنَّ اللَّه يُمْسِك تا آخر آيه».(2)

«سورة يس»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر چيزي را قلبي است و قلب قرآن سوره يس است؛ هر كه اين سوره را در روز بخواند در آن روز از بلاها محفوظ باشد و خدا او را روزي فراوان عطا فرمايد تا شام، و كسي كه در شب پيش از خواب بخواند حق تعالي هزار ملك رابه او موكّل گرداند كه او را از شرّ هر شيطان مردودي و هر آفتي حفظ نمايند، و اگر در روز بميرد حق تعالي او را داخل بهشت گرداند و در غسل او سي هزار ملك حاضر شوند كه از براي او استغفار كنند و مشايعت او نمايند تا قبرش با استغفار، و چون در لحدش گذارند آن ملائكه در ميان قبرش ساكن گردند وعبادت الهي كنند و ثواب عبادت ايشان از آن او باشد، و قبرش را فراخ كنند تا چشم كار كند، و

ص: 87


1- من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 370 باب النوادر، في وصايا النبي صلي الله عليه وآله وسلم.
2- مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 232، في استجابة دعواته.

او را ايمن گرداند از فشار قبر، و پيوسته از قبر او نوري ساطع باشد تا اطراف آسمان تا وقتي كه از قبر بيرون آيد، پس حق تعالي او را از قبر بيرون آورد آن سي هزار ملك با او باشند و مشايعت او نمايند و با او سخن گويند و بر رويش خنده كنند و به هر خيري او را بشارت دهند تا او را از صراط و ميزان بگذرانند و او را در مقام قرب به محلي بدارند كه هيچ خلقي قُربَش از او بيشتر نباشد مگر ملائكه مقرّب و پيغمبر مرسل، و او با پيغمبران بايستد نزد حق تعالي.

و در هنگامي كه مردم اندوه داشته باشند او اندوه نداشته باشد، و در حالتي كه مردم جزع نمايند او جزع نكند، پس پروردگار عالم به او خطاب فرمايد كه: اي بنده من! هر كه را خواهي شفاعت كن كه شفاعت تو را قبول مي نمايم و هر سؤالي كه خواهي از من بكن كه سؤالت را ردّ نمي كنم؛ پس او شفاعت كند و خدا قبول نمايد، و او سؤال كند و خدا عطا فرمايد، و ديگران را حساب كنند و او را حساب نكنند، و با ديگران در مقام حسابش باز ندارند و مذلّت و خواري در آن صحرا به او نرسد و هيچ گناهي از گناهان او را نگيرند، پس نامه خود را بگيرد و به جانب بهشت روان شود، پس مردم تعجّب كنند كه سبحان اللَّه! اين بنده را هيچ گناه نبوده و از رفيقان پيغمبر آخر الزمان صلي الله عليه وآله وسلم باشد.(1)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه در عمر خود يك مرتبه سوره يس را بخواند حق تعالي به عدد هر خلقي كه در دنيا است و هر خلقي كه در آخرت است و هر خلقي كه در ميان آسمان

ص: 88


1- مجمع البيان، ج 8، ص 413 و 414، در تفسير سوره يس، فضل السورة.

است به عدد هر يك از ايشان دو هزار هزار حسنه از براي او بنويسد، و دو هزار هزار گناه از او محو فرمايد و فقر و قرض و خانه برسرش فرود آمدن و به تعب و مشقّت و ديوانگي و خوره و وسواس و دردهاي ضرر رساننده مبتلا نشود، و حق تعالي سكرات و اهوال مرگ را از او تخفيف دهد، و خود قبض روح او نمايد و ضامن شود از براي او فراخي روزي را، در قيامت او را شاد گرداند و چندان ثواب به او كرامت فرمايد كه او راضي شود و حق تعالي خطاب فرمايد به ملائكه آسمانها و زمين كه من از فلان بنده راضي شدم براي او استغفار نماييد».(1)

و به سند ديگر منقول است كه: «شخصي به خدمت حضرت امام رضاعليه السلام از بواسير شكايت نمود، حضرت فرمود: يس را با عسل بنويس و حل كن و بخور».(2)

و در حديث ديگر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «از براي رفع لكّ هاي سفيد و برص كه در بدن به هم رسد، سوره يس را با عسل بنويسند و بياشامند».(3)

و در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «تعليم نماييد [به] فرزندان خود سوره يس را كه آن گلدسته قرآن است».(4)

ص: 89


1- ثواب الاعمال، صدوق، ج 1، ص 139، في ثواب قرائت سور.
2- مكارم الاخلاق، طبرسي، ج 2، ص 224، 2544 مسلسل.
3- همان، ص 227، ح 2548 مسلسل.
4- امالي طوسي، ص 677، مجلس 37، ح 13.

«سورة والصّآفَّات»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره والصّافَّات را در هر روز جمعه بخواند، پيوسته از جميع آفتها و بلاها محفوظ باشد و در دنيا روزيش فراخ باشد و به بدن و مال و فرزندانش مكروهي نرسد نه از شيطان مردودي و نه از جبّار معاندي، و اگر در آن روز يا در آن شب بميرد خدا او را شهيد بميراند وشهيد مبعوث گرداند و با شهيدان او را داخل بهشت گرداند و در درجه شهيدان او را جاي دهد».(1)

و به سند معتبر از سليمان جعفري منقول است كه: «حضرت امام موسي عليه السلام به فرزند خود قاسم فرمود: برخيز اي فرزند! بر بالاي سر برادرت سوره والصَّافَّات بخوان تا تمام كني، او شروع به خواندن كرد چون به آيه «اَهُمْ اَشَّدُ خَلْقاً اَمْ مَنْ خَلَقْنا» رسيد قبض روحش شد، چون جامه بر روي ميّت كشيدند و بيرون آمدند، يعقوب بن جعفر به حضرت عرض كرد: چنين مي دانستم كه براي آساني جان كندن، سوره يس را مي بايد خواند و شما فرموديد كه والصّافَّات بخوانيم حضرت فرمود: والصَّافَّات را بر سر هر كس كه به شدّتِ جان كندن گرفتار باشد بخوانند، البته حق تعالي راحتش را نزديك مي گرداند».(2)

به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «هركه از گزيدن عقرب ترسد اين آيات را بخواند:

«سَلامٌ عَلي نُوحٍ فِي الْعالَمينَ اِنّا كذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسنِينَ اِنَّهُ مِنْ

ص: 90


1- مجمع البيان،ج 8، ص 436، در تفسير سوره صافات، فضل السورة.
2- كافي، ج 3، ص 126، كتاب الجنايز، باب اذا عسر علي الميت، ح 5.

عِبادِنَا المُؤْمِنين».(1)

و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «كسي خواهد كه او را در قيامت به كيل وافي ثواب كامل بدهند، بايد كه بعد از هر نماز اين آيه را بخواند:

«سُبْحانَ ربّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ وَسَلامٌ عَلَي الْمُرْسَلينَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين».(2)

و در حديث ديگر وارد شده است كه «از هر مجلس كه برخيزند و اين آيه را بخوانند كفاره گناهان آن مجلس مي شود».(3)

«سورة ص»

از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه سوره ص را در شب جمعه بخواند حق تعالي از خير دنيا و آخرت آن قدر به او عطا فرمايد كه به هيچ احدي از خلق عطا نفرموده باشد مگر به پيغمبر مرسلي يا ملك مقرّبي و او را داخل بهشت گرداند و هر كه را او خواهد از اهل خانه اش حتي خادمي كه او را خدمت مي كرده است».(4)

«سورة الزُّمر»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره زمر را بخواند حق

ص: 91


1- خصال، ج 2، ص 619، حديث اربعمأة.
2- قرب الاسناد، ص 33، ح 107، احاديث متفرقة.
3- من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 238، باب 98، ح 63، ح م 1132.
4- مجمع البيان، ج 8، ص 463، در تفسير سوره ص، فضل السورة.

تعالي شرف دنيا و آخرت به او كرامت فرمايد و او را عزيز گرداند بي مال و خويشان، به حدّي كه هر كه او را ببيند از او مهابتي در دلش به هم رسد و بدنش را بر آتش جهنم حرام گرداند، و در بهشت از براي او هزار شهر بنا كنند كه در هر شهري هزار قصر باشد و در هر قصري صد حوريه و از چشمه ها و حوران و درختان و ميوه ها آنچه در قرآن وصف فرموده به او كرامت فرمايد».(1)

«سور الحواميم»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «سوره هاي «حم» گلستان قرآنند، پس حمد بگوييد و شكر كنيد خدا را به حفظ كردن و تلاوت نمودن آنها. و به درستي كه بنده بر مي خيزد و «حم»ها را تلاوت مي نمايد، و از دهان او شميمي بيرون مي آيد، خوشبوتر از مشك ناب و عنبر. و به درستي كه هر كه در هر روز اين سوره هاي شريف را تلاوت نمايد، حق تعالي رحمت مي فرستد بر او و بر همسايگان و دوستان و آشنايان و جميع اقربا و خويشان او. و در قيامت براي او استغفار مي كنند عرش و كرسي و ملائكه مقرّبان» (2)

و به سند ديگر، از آن حضرت منقول است كه: «هر كه حواميم(3) را در شبي پيش از خوابيدن بخواند، در بهشت در درجه محمد و آل محمد و

ص: 92


1- همان، ص 487، در تفسير سوره زمر، فضل السورة.
2- ثواب الاعمال، ص 141، مكتبة الصدوق.
3- سوره هاي حواميم، يعني هفت سوره اي كه با حروف مقطعه «حم» شروع مي شوند: از سوره مؤمن 40. تا سور احقاف 46..

ابراهيم و آل ابراهيم عليهم السلام باشد».(1)

و فرمود كه: «حواميم بيايند در روز قيامت به صورت خوشرو ترين مردم و خوشبوترين آنها با هزار هزار ملك، تا بايستند نزد عرش حق تعالي، پس ربّ اعلي خطاب كند ايشان را كه، كي شما را تلاوت مي كرد و حق تلاوت شما را ادا مي نمود؟

پس گروه بسيار بر خيزند كه عدد ايشان را به غير از خدا نداند. و خدا خطاب نمايد ايشان را كه، خوب كرديد و نيكو تلاوت كرديد «حواميم» را در زندگاني دنيا، به عزت و جلال خود سوگند ياد مي كنم كه امروز هر حاجتي كه از من بطلبيد روا[خواهم كرد] اگر چه جميع بهشت باشد و جميع آنچه به بندگان [شايسته] خود داده ام.

پس هر چه ايشان سئوال و آرزو كنند، حق تعالي به ايشان تفضل كند. پس ايشان را به سوي منازل ايشان فرستد، كه در بهشت براي ايشان مقرر ساخته. و مهيا كند براي ايشان در آن منازل آنچه چشمي نديده و گوشي نشنيده و در خاطري خطور نكرده».(2)

«سورة المؤمن»

از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره مؤمن را در هر شب بخواند حق تعالي گناهان گذشته و آينده او را بيامرزد و ايمان را از او سلب ننمايد و آخرت را براي او بهتر از دنيا گرداند».(3)

ص: 93


1- نور الثقلين، ج 4، ص 510، روايت 6 به نقل از تفسير علي بن ابراهيم قمي.
2- همان.
3- مجمع البيان، ج 8، ص 512، در تفسير سوره مؤمن، فضل السورة.

«سورة حم سجده»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه حم سجده را بخواند حق تعالي در قيامت او را نوري عطا فرمايد آن قدر كه چشم كار كند، و او را سرور و شادي در آن روز كرامت فرمايد، و در دنيا به حالي باشد كه ديگران آرزوي حال او كنند».(1) و در روايتي است كه: «هر كه اين سوره را در شب جمعه بخواند، حق تعالي اين ثواب او را كرامت فرمايد».

«سورة حمعسق»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه مداومت نمايد بر قرائت سوره حمعسق، چون در قيامت مبعوث شود روي او مانند برف سفيد باشد و مانند آفتاب نوراني و چون به نزد عرش آيد حق تعالي فرمايد: اي بنده من! مداومت نمودي بر قرائت حمعسق و نمي دانستي كه چه ثواب دارد و اگر منزلت آن سوره و ثوابش را مي دانستي هرگز از خواندن او ملال به هم نمي رسانيد ي و اكنون جزاي خود را خواهي دانست. اي ملائكه! او را داخل بهشت گردانيد و از براي او قصري مقرّر ساخته ام از ياقوت سرخ، و درها و كنگره ها و دريچه هايش از ياقوت سرخ است، و از لطافت از اندرون بيرون را مي توان ديد و از بيرون اندرون را مي توان ديد، و در آن قصر دختران باكره جوان از حورالعين و هزار كنيز و هزار غلام از پسران گوشواره در گوش، يا پيوسته در حسن پاينده، به او عطا كرده ام».(2)

ص: 94


1- همان، ج 9، ص 3، در تفسير سوره سجده، فضل السورة.
2- همان، ص 20، در تفسير سوره حمعسق، فضل السورة.

«سورة حم زخرف»

از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه مداومت نمايد بر قرائت سوره حم زخرف، خدا او را در قبر از جانوران زمين و از فشار قبر ايمن گرداند و چون او را به مقام حسنات بياورند، به امر الهي او را داخل بهشت گردانند».(1)

«سورة الدّخان»

از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه سوره دخان را در نمازهاي واجب و سنّت بخواند، حق تعالي او را در زمره ايمنان مبعوث گرداند و او را در سايه عرش خود جا دهد و حساب او را آسان كند و نامه او را بدست راست او دهند».(2)

و به سند معتبر منقول است كه: «شخصي به خدمت حضرت امام محمد باقرعليه السلام عرض نمود كه چگونه شب قدر را بشناسم؟ فرمود كه چون ماه مبارك رمضان بيايد هر شب صد مرتبه سوره دخان را بخوان، چون شب بيست و سوم شود تصديق خواهي نمود به آنچه سؤال نمودي».(3)

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هركه اين سوره را در شب جمعه بخواند، حق تعالي گناهان او را بيامرزد».(4)

ص: 95


1- همان، ص 38، در تفسير سوره زخرف، فضل السورة.
2- همان، ص 60، در تفسير سوره دخان، فضل السورة.
3- كافي، ج 1، ص 252، كتاب الحجة في شأن ليلة القدر، ذيل حديث 8.
4- مجمع البيان، ج 9، ص 60، در تفسير سوره دخان، فضل السورة.

«سورة الجاثيه»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره جاثيه را بخواند ثوابش آن است كه جهنم را نبيند و آواز خروشش را نشنود و با رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم بوده باشد».(1)

«سورة الأحقاف»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه در هر شب يا در هر جمعه سوره احقاف را بخواند، در دنيا خوفي به او نرسد و از فزع روز قيامت ايمن گردد».(2)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «سوره هاي حم رياحين بهشتند، پس چون توفيق خواندن آنها بيابيد خدا را حمد و شكر بسيار كنيد كه توفيق تلاوت آنها به شما كرامت فرموده، به درستي كه بنده اي كه از خواب برخيزد و در نماز حواميم بخواند از دهانش نسيمي خوشبوتر از مشك و عنبر بيرون آيد و به درستي كه حق تعالي رحم مي كند تلاوت كننده و خواننده اين سوره ها را و رحم مي كند همسايگان و آشنايان و مصاحبان و خويشان او را در روز قيامت، عرش و كرسي و ملائكه مقرب از براي او استغفار مي نمايند».(3)

ص: 96


1- همان، ص 70، در تفسير سوره جاثيه، فضل السورة.
2- همان، ص 81، در تفسير سوره احقاف، فضل السورة.
3- ثواب الاعمال، ص 141، باب قرائة السور، باب ثواب قرائة حواميم.

«سورة محمدصلي الله عليه وآله وسلم»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره الَّذين كَفَروا را بخواند، گناه نكند و در دين خود شكّ به هم نرساند و به فقر هرگز مبتلا نشود و هرگز از پادشاهي خوفي به او نرسد و هميشه از شرك و كفر محفوظ باشد تا بميرد، و چون بميرد حق تعالي هزار ملك به قبر او فرستد كه نماز كنند و ثواب نماز ايشان از او باشد و چون از قبر بيرون آيد، آن هزار ملك او را مشايعت كنند تا او را به محل ايمنان از خوف هاي قيامت بدارند و در امان خدا و رسول صلي الله عليه وآله وسلم باشد».(1)

«سورة الفتح»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «حفظ نماييد اموال و زنان و بنده هاي خود را به خواندن سوره انا فتحنا، به درستي كه كسي كه بر خواندن اين سوره مداومت نمايد در روز قيامت منادي از جانب ربّ العزّه او را ندايي كند كه همه خلايق بشنوند كه تو از بندگان مخلص مايي. اي ملائكه! او را ملحق گردانيد به بندگان شايسته من و او را داخل بهشت جاويد كنيد واز شراب سَر به مُهر بهشت كه با كافور ممزوج است به او بخورانيد».(2)

و در بعضي روايات وارد شده است كه: «هر كه در شب ماه مبارك رمضان سوره انا فتحنا در نماز سنّت بخواند در آن سال از بلاها محفوظ

ص: 97


1- مجمع البيان ج، 9، ص 95، در تفسير سوره محمدصلي الله عليه وآله وسلم فضل السورة.
2- ثواب الاعمال، ص 142 باب ثواب قرائت السور، ثواب قرائت سوره فتح.

باشد».(1)

و در حديث ديگر منقول است كه: «هر كه در روز اول ماه مبارك رمضان دو ركعت نماز بگزارد و در ركعت اول بعد از حمد انا فتحنا و در ركعت دوم حمد و هر سوره كه خواهد بخواند، حق تعالي از او دور گرداند هر بدي را كه در آن سال است، و پيوسته در حفظ و حمايت الهي باشد تا سال آينده».(2)

«سورة الحُجرَات»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره حجرات را بخواند در هر شبي يا در هر روزي، در بهشت از جماعتي باشد كه به زيارت حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم مشرّف مي شوند».(3)

«سورة ق»

از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هر كه مداومت نمايد بر خواندن سوره ق در نمازهاي واجب و سنّت، خدا روزي او را فراخ گرداند و نامه اش را بدست راست او دهد و او را حساب آسان كند».(4)

«سورة الذاريات»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره ذاريات را در روز يا

ص: 98


1- اقبال الاعمال، ص 22، در اعمال شب اول ماه رمضان.
2- همان، ص 87، در اعمال روز اول ماه رمضان.
3- مجمع البيان، ج 9، ص 128، در تفسير سوره حجرات، فضل السورة.
4- همان، ص 140، در تفسير سوره ق، فضل السورة.

در شب بخواند خدا امر معيشت او را به اصلاح آورده و روزي او را وسعت دهد، و منوّر گرداند قبر او را به چراغي كه نور بخشد تا روز قيامت».(1)

«سورة الطور»

از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليهما منقول است كه: «هر كه سوره طور را بخواند، حق تعالي خير دنيا و آخرت را براي او جمع نمايد».(2)

«سورة النَّجم»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره نجم را در هر شب يا در هر روز بخواند، در ميان مردم به خير و نام نيك زندگي نمايد و گناهانش آمرزيده شود و محبوب دلهاي مردم گردد».(3)

«سورة القمر»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره اقتربت الساعة را بخواند، چون از قبر بيرون آيد بر ناقه اي از ناقه هاي بهشت سوار شود».(4)

ص: 99


1- همان، ص 151، در تفسير سوره ذاريات. فضل السورة.
2- همان، ص 162، در تفسير سوره طور، فضل السورة.
3- همان، ص 170، در تفسير سوره نجم، فضل السورة.
4- همان، ص 184، در تفسير سوره اقتربت، فضل السورة.

«سورة الرَّحمن»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «ترك نكنيد قرائت سوره الرحمن را و خواندن آن را در نماز، به درستي كه اين سوره در دل منافقان قرار نمي گيرد، و حق تعالي اين سوره را در روز قيامت به بهترين صورتها در نهايت خوشبويي در صحراي محشر حاضر مي گرداند و مي آيد در محل قرب و كرامت مي ايستد، حق تعالي به او خطاب مي فرمايد: كي در زندگاني دنيا تو را در نماز مي خواند و مداومت مي نمود خواندن تو را؟ مي گويد: خداوندا فلان و فلان، پس حق تعالي رو هاي ايشان را سفيد مي گرداند و مي فرمايد: هر كه را خواهيد شفاعت نماييد؛ پس ايشان آن قدر كه خواهند شفاعت مي نمايند، پس به ايشان مي گويند كه داخل بهشت شويد و در هر جا كه خواهيد ساكن شويد».(1)

و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: «مستحب است كه بعد از نماز صبح و روز جمعه سوره الرحمن را بخواني و هر مرتبه كه بگويي فَبايِّ آلآءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ بگويي لابِشَي ءٍ مِنْ آلائِكَ رَبِّ اُكَذِّبُ».(2)

و در حديث معتبر ديگر فرمود كه: «هر كه سوره الرحمن را بخواند و در هر مرتبه كه بگويد، فَبايِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان بگويد لابِشَي ءٍ مِنْ آلائِكَ رَبِّ اُكَذِّبُ اگر در شب بخواند و در آن شب بميرد، شهيد مرده و اگر در روز بخواند و در آن روز بميرد، شهيد مرده باشد».(3)

ص: 100


1- همان، ص 195، در تفسير سوره الرَّحمن، فضل السورة.
2- همان.
3- ثواب الاعمال، ص 144، ثواب قرائة السور، ثواب قرائة الرَّحمن.

«سورة الواقِعة»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه در هرشب جمعه سوره واقعه بخواند خدا او را دوست دارد و مردم را دوست او گرداند و در دنيا بدحالي و فقر و احتياج نبيند و به هيچ آفتي و بلايي مبتلا نشود و از رفقاي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام باشد و اين سوره مخصوص آن حضرت است».(1)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «هر كه مشتاق بهشت و وصف آن باشد سوره اذا وقعت را بخواند و هر كه خواهد وصف جهنم را ملاحظه نمايد سوره الم سجده را بخواند».(2)

و به سند صحيح از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره واقعه را در هر شب پيش از آن كه بخوابد بخواند، در قيامت روي او مانند ماه شب چهارده نوراني باشد».(3)

و به سند معتبر از اسماعيل بن عبد الخالق منقول است كه: «حضرت صادق عليه السلام فرمود: پدرم بعد از نماز خفتن دو ركعت نماز نشسته مي كردند، و در آن دو ركعت صد آيه مي خواندند و مي فرمودند: هر كه اين دو ركعت را بخواند و صد آيه در اين دو ركعت بخواند، او را در آن شب از غافلان ننويسند و اسماعيل گفت: حضرت امام محمد باقر عليه السلام در اين دو ركعت وتيره اذا وقعت و قل هو اللَّه مي خواندند».(4)

ص: 101


1- مجمع البيان، ج 9، ص 212، در تفسير سوره واقعه، فضل السورة.
2- ثواب الاعمال، ص 144، ثواب قرائة السور، ثواب قرائة الواقعه، ح 2.
3- مجمع البيان، ج 9، ص 212، در تفسير سوره واقعه، فضل السورة.
4- بحارالانوار، ج 87، ص 108، باب 5، ح 5، نقل از فلاح السائل.

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هركه در هر شب اين سوره را بخواند، هرگز فقير و پريشان نشود».(1)

«سورة الحديد و مجادله»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره حديد و مجادله را در نماز فريضه بخواند و مداومت نمايد خدا او را عذاب نكند و در خودش و اهلش بدحالي و احتياج نبيند».(2)

«سورة الحشر»

از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه سوره حشر را بخواند جميع خلق خدا از بهشت و دوزخ و عرش و كرسي و حجب و آسمان هاي هفتگانه و زمينهاي هفتگانه و هوا و باد و مرغان و درختان و كوهها و آفتاب و ماه و ملائكه همه بر او صلوات فرستند و از براي او استغفار كنند و اگر در آن روز يا در آن شب بميرد با شهادت مرده باشد».(3)

«سورة الممتحنة»

از حضرت علي بن الحسين صلوات اللَّه عليهما منقول است كه: «هركه سوره ممتحنه را در نمازهاي واجب و سنّت بخواند، خدا دل او رابه ايمان امتحان نمايد و ديده اش را نور بدهد و خود و فرزندانش را به فقر و ديوانگي

ص: 102


1- مجمع البيان، ج 9،ص 212، در تفسير سوره واقعه، فضل السورة.
2- همان، ص 229، در تفسير سوره حديد، فضل السورة.
3- همان، ص 255، در تفسير سوره حشر، فضل السورة.

مبتلا نكند».(1)

«سورة صَف»

از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه مداومت نمايد بر خواندن سوره صف در نمازهاي واجب و سنّت، خدا او را در صف ملائكه و انبياعليهم السلام جا دهد».(2)

«سورة الجمعة و سورة المنافقين»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «واجب و لازم است بر هركه شيعه ما باشد كه در نماز شام و خفتن شب جمعه، سوره جمعه و سبّح اسم ربّك الاعلي بخواند و در نماز ظهر، سوره جمعه و منافقين بخواند، چون چنين كند؛ چنان باشد كه به عمل حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم عمل نموده باشد، و ثواب او نزد خدا بهشت باشد».(3)

«سورة تغابن»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره تغابن را در هر نماز واجبي بخواند، آن سوره روز قيامت شفيع او باشد و گواه عادلي باشد كه شهادت دهد براي او نزد كسي كه شهادت او را قبول فرمايد. و از او جدا

ص: 103


1- همان، ص 267، در تفسير سوره ممتحنه، فضل السورة.
2- همان، ص 277، در تفسير سوره صف، فضل السورة.
3- همان، ج 10، ص 283، در تفسير سوره جمعه، فضل السورة.

نشود تا او را داخل بهشت گرداند».(1)

و از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه سوره هاي مسبّحات را همه پيش از خواب بخواند، نميرد تا حضرت قائم آل محمد صلوات اللَّه عليهم اجمعين را درك نمايد، و اگر بميرد او را در جوار حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم جا دهند».(2)

«سورة الطَّلاق و التَّحريم»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره طلاق و تحريم را در نماز واجب بخواند، خدا او را در قيامت پناه دهد از خوف و اندوه، و از آتش جهنم عافيت يابد. و او را داخل بهشت گرداند به سبب تلاوت كردن و محافظت نمودن حرمت اين دو سوره، زيرا اين دو سوره از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم اند».(3)

«سورة المُلك»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره تبارك الذي بيده الملك را در شب در نماز واجب پيش از خواب بخواند، پيوسته در امان الهي باشد تا صبح شود، و در روز قيامت در امان الهي باشد تا داخل بهشت شود».(4)

ص: 104


1- همان، ج 10، ص 296، در تفسير سوره تغابن، فضل السورة.
2- كافي، ج 2، ص 620، باب فضل القرآن، ح 3.
3- مجمع البيان، ج 10، ص 302، در تفسير سوره طلاق، فضل السورة.
4- همان، ص 321، در تفسير سوره ملك، فضل السورة.

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «سوره ملك مانعي است كه از عذاب قبر منع مي كند و نامش در تورات سورة الملك است، و هر كه در شب بخواند بسيار عبادت و تلاوت كرده و نيكو كرده است، و در آن شب او را از غافلان ننويسند، و به درستي كه من در نماز وتيره بعد از نماز خفتن، نشسته مي خوانم و پدرم در روز و شب هر دو را مي خواند».

و هر كه اين سوره را بخواند چون نكير و منكر به قبر او درآيند چون از جانب پاهايش بيايند پاها به ايشان گويند كه شما را از جانب ما راهي نيست؛ زيرا اين بنده هر شب و روز برپا مي ايستاد و سوره ملك را مي خواند، و چون از جانب شكمش بيايند، شكمش به ايشان خطاب نمايد كه شما را از جانب من راهي نيست، به درستي كه اين بنده در من جا داده بود سوره ملك را، و چون از جانب زبان بيايند به ايشان گويد كه شما را از جانب من راهي نيست، زيرا كه اين بنده هر شب و روز سوره ملك را تلاوت مي نموده و بر من جاري مي ساخت».(1)

«سورة قلم»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره ن والقلم را در نماز فريضه يا نافله بخواند، خدا او را ايمن گرداند از اين كه هر گز به فقر مبتلا شود، و چون بميرد او را از فشار قبر نجات دهد».(2)

ص: 105


1- همان، ص 320، در تفسير سوره ملك، فضل السورة.
2- همان، ص 330، در تفسير سوره قلم، فضل السورة.

«سورة الحاقَّة»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «بسيار بخوانيد سوره حاقّه را، به درستي كه خواندن آن در فرايض و نوافل از ايمان به خدا و رسول است، زيرا اين سوره در واقعه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و معاويه عليه الهاويه نازل شده است و هر كه اين سوره را بخواند تا هنگام مردن ايمان از او برطرف نشود».(1)

«سورة المعارج»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «بسيار بخوانيد سوره سئل سائل را، كه هر كه اين سوره را بسيار بخواند، حق تعالي در قيامت از هيچ گناه از او سؤال ننمايد و او را در بهشت با رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم ساكن گرداند».(2)

«سورة نُوح»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه ايمان به خدا و خواندن قرآن دارد، بايد كه خواندن سوره نوح عليه السلام را ترك ننمايد، به درستي كه هر بنده كه اين سوره را براي خدا در نماز واجبي و سنّتي بخواند، خدا او را در مساكن نيكوكاران ساكن گرداند و سه بهشت ديگر او را كرامت فرمايد و دويست حوريّه و چهار هزار زن به او تزويج فرمايد».(3)

ص: 106


1- همان، ص 342، در تفسير سوره الحاقة، فضل السورة.
2- همان، ص 351، در تفسير سوره المعارج، فضل السورة.
3- همان، ص 359، در تفسير سوره نوح، فضل السورة.

«سورة الجن»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره جن را بسيار بخواند، در دنيا از چشم جنيان و دميدن ها و سحر و مكر ايشان محفوظ باشد، و در بهشت از رفقاي حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم باشد».(1)

«سورة المُزَّمِّل»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره مزّمل را در نماز خفتن يا در نماز شب بخواند، شب و روز و آن سوره هر سه شاهد و گواه او باشند در قيامت، و خدا او را با زندگاني نيكو زنده دارد، و به مردن نيكو بميراند».(2)

«سورة المدَّثِّر»

از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هر كه در نماز واجب سوره مدّثّر را بخواند، بر خدا لازم است كه او را در جوار حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم جا دهد، و در زندگاني دنيا هرگز شقاوت، او را در نيابد».(3)

«سورة القيامة»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه مداومت نمايد سوره لا اقسم را و به آن عمل نمايد خدا او را با حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم محشور

ص: 107


1- همان، ص 365، در تفسير سوره جن، فضل السورة.
2- همان، ص 375، در تفسير سوره مزمل، فضل السورة.
3- همان، ص 383، در تفسير سوره مدثر، فضل السورة.

گرداند در بهترين صورتها، و آن حضرت او را بشارت فرمايد و بر رويش خندد تا از صراط و ميزان او را بگذراند».(1)

«سورة الدَّهر»

از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه سوره هل اتي عَلَي الأنسان را در هر صبح پنجشنبه بخواند، خدا به او هشتصد دختر باكره و چهار هزار زن و حورالعين كرامت فرمايد و با حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم باشد».(2)

و به سند معتبر از علّي بن عمر منقول است كه: «به خدمت امام علي النقي عليه السلام رفتم در روز سه شنبه، حضرت فرمود كه ديروز تو را نديدم! گفتم: نخواستم در روز دوشنبه حركت كنم، حضرت فرمود: هر كه خواهد كه خدا او را از شرّ روز دوشنبه نگاه دارد بايد در ركعت اول نماز صبح آن روز سوره هَلْ أَتي عَلَي الأنسان بخواند، چنانچه حق تعالي در آن سوره مي فرمايد: «پس خدا ايشان را نگاه داشت از شرّ آن روز و به استقبال ايشان فرستاد نصرت و خوشحالي و سرور و شادي را».(3)

و در حديث رجاء بن ضحاك وارد است كه: «حضرت امام رضاعليه السلام در نماز صبح روز دوشنبه و پنجشنبه، در ركعت اول «هَلْ اَتي عَلَي الأنسان مي خواندند و در ركعت دوم هَلْ اَتيكَ حَديثُ الغاشيَه»».(4)

ص: 108


1- همان، ص 393، در تفسير سوره قيمة، فضل السورة.
2- همان، ص 402، در تفسير سوره انسان، فضل السورة.
3- امالي طوسي، ص 224، مجلس 8، ح 39.
4- عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 2، ص 182، ح 5.

«سورة المرسلات و النّبأ و سورة النازعات»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره و المرسلات را بخواند، حق تعالي ميان او و حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم را آشنايي بيندازد».(1)

«و هر كه هر روز سوره عمَّ يتسآءلون را بخواند، از دنيا نرود تا توفيق زيارت كعبه بيابد».(2) «وهر كه سوره نازعات را بخواند نميرد مگر سيراب، و مبعوث نشود مگر سيراب، و داخل بهشت نشود مگر سيراب».(3)

«سورة عبس و سورة كُوِّرَتْ»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره عبس و تولّي و سوره اذا الشمس كُوِّرَتْ را بخواند، در حفظ الهي باشد از خيانت، و در سايه كرامت و مرحمت الهي باشد تا زنده [است]».(4)

«سورة الأنفطار و سورة المطفِّفين و سورة الأِنشقاق»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره اذا السَّمآء انفطرت و اذا السّمآءُ انْشقّت را در فريضه يا نافله بسيار بخواند، خدا هيچ حاجت او را ردّ ننمايد و او را هيچ مانعي از خدا دور نگرداند در آخرت، پيوسته او نظر به كرامتهاي الهي نمايد و خدا نظر رحمت به او بدارد تا از حساب خلايق

ص: 109


1- مجمع البيان، ج 10، ص 414، در تفسير سوره مرسلات، فضل السورة.
2- همان، ص 420، در تفسير سوره نبأ، فضل السورة.
3- همان، ص 428، در تفسير سوره نازعات، فضل السورة.
4- همان، ص 435، در تفسير سوره عبس، فضل السورة.

فارغ شود».(1)

و به سند ديگر از آن حضرت منقول است كه: «هر كه در نماز واجب سوره ويل للمطففين بسيار بخواند، حق تعالي در قيامت برات ايمني از آتش جهنّم به او كرامت فرمايد و او را بي حساب به بهشت برد».(2)

«سورة البروج»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره والسّمآء ذات البروج را در فرايض بخواند، چون سوره پيغمبران است، حق تعالي او را در قيامت با پيغمبران و مرسلان و صالحان محشور گرداند و با ايشان او را باز دارد».(3)

«سورة الطّارق»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره والسّمآء والطارق را در فرايض بخواند، او را در قيامت نزد خدا قدر و منزلت عظيم بوده باشد و از رفقاي پيغمبران باشد در بهشت».(4)

«سورة الأَعلي»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره سَبَّح اسْمَ رَبِّكَ

ص: 110


1- همان، ص 447، در تفسير سوره انفطار، فضل السورة.
2- همان، ص 451، در تفسير سوره مطفِّفين، فضل السورة.
3- همان، ص 463، در تفسير سوره بروج، فضل السورة.
4- همان، ص 469، در تفسير سوره طارق، فضل السورة.

اْلأَعلي را در فريضه يا نافله بخواند، در روز قيامت به او گويند كه از هر در از درهاي بهشت كه مي خواهي داخل شو».(1)

«سورة الغاشية»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه مداومت نمايد بر خواندن سوره هَلْ اَتيكَ حَديثُ الغاشِيَة در نماز واجب يا سنَّت، خدا او را فرو گيرد به رحمت خود در دنيا و آخرت، و در روز قيامت برات ايمني از عذاب جهنم به او كرامت فرمايد».(2)

«سورة الفجر»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «بخوانيد سوره فجر را در نمازهاي فريضه و نافله كه آن سوره حضرت امام حسين عليه السلام است و هر كه اين سوره را بخواند در بهشت در جوار آن حضرت باشد».(3)

«سورة البلد»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره لا اُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَد را در نماز واجب بخواند، در دنيا از جمله صالحان معروف شود، و در آخرت معروف گردد كه او را منزلت عظيم نزد حق تعالي هست، و در قيامت از

ص: 111


1- همان، ص 473، در تفسير سوره اعلي، فضل السورة.
2- همان، ص 477، در تفسير سوره غاشيه، فضل السورة.
3- همان، ص 481، در تفسير سوره فجر، فضل السورة.

رفقاي پيغمبران و شهيدان و صالحان باشد».(1)

«سورة الشمس و سورة الليل»

«و سورة الضّحي و سورة الم نشرح»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه بسيار بخواند در روزي يا در شبي سوره وَالشَّمْس وَ ضُحيها و سوره وَاْلَّليْلِ اِذا يَغْشي و سوره وَالْضُّحي و اَلَمْ نَشْرَح را، هر چيز كه نزد او حاضر باشد در قيامت براي او شهادت دهد، حتي مو و پوست و گوشت و خون و عروق و عصب ها و استخوانها و جميع اعضاي او، حق تعالي بفرمايد كه: من شهادت شما را قبول كردم از براي بنده خود، اي ملائكه! ببريد او را به بهشت و هر جا كه او اختيار نمايد به او عطا كنيد. گوارا باد فضل و رحمت من از براي بنده من».(2)

«سورة التّين»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره وَالتّين را در فرايض و نوافل خود بخواند، عطا فرمايند به او از بهشت هر جا كه به پسندد».(3)

«سورة العلق»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه در روز يا در شب سوره

ص: 112


1- همان، ص 490، در تفسير سوره بلد، فضل السورة.
2- همان، ص 496، در تفسير سوره شمس، فضل السورة.
3- همان، ص 510، در تفسير سوره تين، فضل السورة

اِقْرَاء بِاسْمِ رَبِّكَ را بخواند، در آن روز يا در آن شب بميرد، چنان باشد كه شهيد مرده باشد و خدا او را با شهيدان محشور گرداند، و چنان باشد كه در راه خدا در ميان لشكر رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم جهاد كرده باشد».(1)

«سورة القدر»

به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره اِنَّا اَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر را بلند بخواند، چنان باشد كه شمشير كشيده باشد و در راه خدا جهاد كند، و اگر آهسته بخواند، چنان باشد كه در راه خدا شهيد شده باشد و در خون خود دست و پا زند، و هر كه ده بار بخواند، خدا هزار گناه از گناهان او را محو نمايد».(2)

و به روايت ديگر از آن حضرت منقول است كه: «هر كه سوره اِنَّا اَنْزَلْناهُ را در نماز فريضه بخواند، منادي از جانب حق تعالي ندا فرمايد كه: خدا گناهان گذشته تو را آمرزيد؛ عمل را از سر گير».(3)

و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «هركه پيش از طلوع آفتاب قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدْ و اِنَّا اَنْزَلْناه را بخواند در آن روز به گناهي مبتلا نشود؛ هر چند شيطان سعي نمايد».(4)

و به سند معتبر از حضرت امام موسي كاظم عليه السلام منقول است كه: «به درستي كه حق تعالي را در روز جمعه هزار نفحه و نسيم از رحمت خود

ص: 113


1- همان، ص 512، در تفسير سوره علق. فضل السورة.
2- همان، ص 516، در تفسير سوره قدر، فضل السورة.
3- همان، در تفسير سوره قدر، فضل السورة.
4- خصال صدوق، ج 2، ص 622، حديث اربعمأة.

هست. هر بنده اي را آنچه خواهد از او عطا مي فرمايد، پس هر كه سوره اِنَّا اَنْزَلْناه را بعد از عصر روز جمعه صد مرتبه بخواند حق تعالي آن نفحه رحمت را و مثل آن را به او عطا فرمايد».(1)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «چون شب ماه مبارك رمضان درآيد، در هر شب هزار مرتبه اِنَّا اَنْزَلْناه را بخوان و چون شب بيست و سيم درآيد، دل خود را محكم بدار و گوشهاي خود را بگشا از براي شنيدن عجايب از آنچه خواهي ديد».(2)

و به سندهاي معتبر از آن حضرت منقول است كه: «اگر كسي در شب بيست و سيم ماه مبارك رمضان اِنَّا اَنْزَلْناه را هزار مرتبه بخواند، چون صبح كند، يقين او شديد و محكم شده باشد به اعتراف نمودن به چيزي چند كه مخصوص ما است از غرايب فضايل، و نيست اين مگر به سبب چيزي كه در خواب مشاهده نمايد».(3)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه جامه نوي ببرد اِنَّا اَنْزَلْناه را سي و شش مرتبه بخواند و در هر مرتبه چون برسد به تنزّل الملائكة اندكي آب بردارد و بر جامه بپاشد، پاشيدن سهلي، پس دو ركعت نماز در آن جامه بخواند و دعا كند و در دعا بگويد: «اَلحَمْدُ لِلّهِ الَّذي رَزَقَني ما اتَجَمَّلُ بِهِ فِي النّاسِ وَأُواري بِهِ عَوْرَتي وَ أُصَّلي فيهِ لِرَبّي» و حمد الهي بكند؛ پيوسته در فراخي نعمت باشد تا آن جامه كهنه شود».(4)

ص: 114


1- امالي صدوق، مجلس 88، ص 485، ح 11.
2- اقبال الاعمال، ص 64، در اعمال شب قدر.
3- همان، ص 211، در اعمال شب 23، ماه رمضان.
4- ثواب الاعمال، ص 44، ح 1 ثواب قرائة سورة القدر عند قطع الثوب.

و به سند معتبر منقول است كه: «چون حضرت امام رضاعليه السلام جامه نو مي پوشيدند، قدحي آب ميطلبيدند و ده مرتبه اِنَّا اَنْزَلْناه و ده مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدْ و ده مرتبه قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِرُون بر آن ظرف مي خواندند و بعد از آن، آن آب را بر جامه ميپاشيدند و مي فرمودند: هر كه پيش از پوشيدن جامه چنين كند پيوسته در فراخي عيش باشد، مادامي كه تاري از آن باقي باشد».(1)

و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «چون حق تعالي جامه نوي به كسي عطا فرمايد، بايد كه وضو بسازد و دو ركعت نماز بگزارد و در هر ركعتي بعد از حمد، آية الكرسي و قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد و اِنَّا اَنْزَلْناه بخواند، بعد از آن حمد كند خداوندي را كه عورت او را به جامه پوشيده و او را در ميان مردم زينت بخشيده و كلمه لا حَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاَّ باللَّه بسيار بگويد، و كسي كه چنين كند در آن جامه معصيت خدا نكند و به عدد هر تاري كه در آن جامه باشد خدا ملكي موكل گرداند كه تقديس خدا كند و از براي او استغفار نمايد و بر او دعا و ترحمّ كند».(2)

و در روايت ديگر وارد شده است كه: «هر كه قدحي برگيرد و آبي در آن قدح ريزد و سي و پنج مرتبه سوره اِنَّا اَنْزَلْناه را بر آن قدح بخواند و آب را بر جامه خود بپاشد پيوسته در وسعت باشد تا آن جامه كهنه شود».(3)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «از براي عوذه از بلاها سبوي تازه مي گيري و از آب پر مي كني و سي مرتبه سوره اِنَّا اَنْزَلْناه

ص: 115


1- عيون الاخبار، ج 1، ص 315، ح 91، باب 28.
2- خصال صدوق، ص 623، حديث اربعمأة.
3- مكارم الاخلاق، ج 1، ص 227، باب في الدعاء، ح 8، ح مسلسل 668.

في لَيْلَةِ الْقَدْر بر آن سبو مي خواني، پس آن سبو را مي آويزي و از آن آب مي خوري و وضو مي سازي و پيش از آن كه آبش تمام شود آب بر رويش مي ريزي».(1)

و از حضرت امام محمد تقي عليه السلام منقول است: «هر كه در هر شبانه روز هفتاد و شش مرتبه سوره اِنَّا اَنْزَلْناه بخواند، حق تعالي هزار ملك خلق كند كه در سي و شش هزار سال، ثواب آن را بنويسند و حق تعالي ثواب آن را دو هزار هزار مرتبه مضاعف گرداند به اين كه بعد از طلوع صبح پيش از نماز، هفت مرتبه بخواند و بعد از نماز صبح ده مرتبه و در اول زوال، پيش از نافله ده مرتبه و بعد از نافله، بيست و يك مرتبه و بعد از نماز عصر، ده مرتبه و بعد از نماز خفتن، هفت مرتبه و چون به رختخواب مي رود، يازده مرتبه، چون چنين كند حق تعالي هفت چيز را به او كرامت فرمايد:

اول: آن كه شش روز ملائكه بر او صلوات فرستند.

دوم: آن كه در امان خدا باشد از بلاها تا شام.

سوم: آن كه حق تعالي نظر رحمت به سوي او افكند و درهاي آسمان را براي او بگشايد.

چهارم: آن كه حق تعالي خانه اي براي او خلق نمايد كه هر يك از طول و عرضش هشتاد ذراع و بلنديش شصت ذراع باشد، آن خانه را پر كند از ملائكه كه براي او طلب آمرزش كنند تا روز قيامت، و حق تعالي مضاعف گرداند ثواب آن را دو هزار سال، هر روز هزار مرتبه.

پنجم: آن كه ثواب اعمال جميع خلايق را در يك روز به او عطا فرمايد.

ص: 116


1- كافي، ج 2، ص 624، كتاب فضل القرآن، ح 19.

ششم: آن كه در امان خدا باشد تا صبح.

هفتم: آن كه حق تعالي ملكي خلق نمايد كه كف دست او بزرگتر از هفت آسمان و هفت زمين باشد و در موضع هر ذرّه از بدن او مويي باشد و هر مويي به قوّت جن و انس استغفار كنند براي صاحب اين عمل تا روز قيامت».(1)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «نوري كه در قيامت با مؤمنان مي باشد، نور سوره اِنَّا اَنْزَلْناه في لَيْلَةِ الْقَدْر است و فرمود: هر كه اين سوره را در نماز بخواند، نماز او در عليّين بالا رود و مقبول مي شود و ثوابش مضاعف گردد، و هركه اين سوره را بخواند و دعا كند دعايش به لوح محفوظ بالا رود و مستجاب گردد، و هركه اين سوره را بخواند محبّت او در دلهاي مردم به هم رسد، و هركه حاجتي از كسي خواهد چون نزد او رود اين سوره را بخواند تا حاجتش برآورده شود، و هركه از پادشاهي يا ظالمي ترسد در وقتي كه نظرش بر او مي افتد اين سوره را بخواند از شرّ او ايمن گردد، و كسي كه با شخصي منازعه و دعوايي داشته باشد اين سوره را بخواند بر خصم غالب آيد، و خواننده اين سوره هنوز فارغ نمي شود از خواندن كه برات بيزاري او از آتش جهنم نوشته مي شود».(2)

و از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است: «هر كه در شبي صد مرتبه اين سوره را بخواند پيش از صبح بهشت را مي بيند».(3)

و به سند معتبر منقول است كه: «شخصي به خدمت حضرت صادق عليه السلام

ص: 117


1- بحارالانوار، ج 92، ص 329، باب 110، ذيل حديث 10، به نقل از كفعمي.
2- بحار الأنوار، ج 92، ص 330، باب 110، ذيل حديث 10، به نقل از كفعمي.
3- همان، ص 331، باب 110، ذيل حديث 10، به نقل از كفعمي.

عرض نمود كه هشت دختر مرا به هم رسيده و روي پسر تا حال نديده ام، دعا فرما كه خدا مرا پسري كرامت فرمايد، حضرت فرمود: چون مي نشيني كه مشغول جماع شوي دست راست خود را بر طرف راست ناف زن بگذار و هفت مرتبه اِنَّا اَنْزَلْناه بخوان و بعد از آن مشغول شو و چون حمل ظاهر شود در شب هر وقت كه از پهلو به پهلو گردي باز دست بر جانب راست نافش بگذار و هفت مرتبه آن سوره را بخوان، آن شخص گفت: چنين كردم، هفت پسر از پي يكديگر خدا مرا روزي كرد».(1)

و به سند معتبر منقول است از ابي عمرو كه گفت: «بسيار حالم پريشان شد از فقر و احتياج، به خدمت حضرت امام محمد تقي عليه السلام نوشتم حال خود را، حضرت فرمود: مداومت كن بر قرائت سوره اِنَّا اَرْسَلْنا نُوحاً اِلي قَومِهِ، من يك سال خواندم و اثري نديدم، بار ديگر به خدمت حضرت نوشتم حال خود را و عرض كردم كه از خواندن آن سوره نفعي به من نرسيد، حضرت به من نوشتند آن را كه يك سال خوانده اي كافي است، الحال سوره اِنَّا اَنْزَلْناه را بخوان، من چنين كردم، بعد از اندك وقتي ابن ابي داود قرضم را ادا كرد، و وظيفه اي براي من و عيالم مقرر كرد و مرا وكيل كرد و به بصره فرستاد، و پانصد درهم براي من مقرّري قرار داد و من از بصره نامه نوشتم به خدمت حضرت امام علي النَّقي عليه السلام و به علي بن مهزيار دادم و فرستادم و در آن نامه نوشتم كه به پدرت حال خود را عرض نمودم و به من چنين نوشت و عمل كردم، حالم خوب شده است مي خواهم بفرمايي كه آيا اكتفا كنم به خواندن سوره اِنَّا اَنْزَلْناه در نمازهاي واجب و سنّت، يا در غير

ص: 118


1- مكارم الاخلاق، ج 1، ص 483، باب في طلب الولد، ح 9، ح مسلسل 1672.

نماز هم مي بايد خواند و اندازه اش بفرمايي كه چه مقداري بايد خواند؟ حضرت نوشتند: هيچ سوره از قرآن را ترك مكن نه كوچك و نه بزرگ، و از خواندن اِنَّا اَنْزَلْناه در شبانه روزي صد مرتبه كافي است».(1)

و به سند معتبر از حضرت امام موسي كاظم عليه السلام منقول است: «هر كه بعد از نماز عصر ده مرتبه اِنَّا اَنْزَلْناه بخواند مثل اعمال جميع خلايق از ثواب به او كرامت فرمايند».(2)

و به سند معتبر منقول است كه: «حضرت امام محمد تقي عليه السلام چون در ماه تازه داخل مي شدند، در روز اول ماه دو ركعت نماز مي كردند و در ركعت اول بعد از حمد سي مرتبه قُلْ هُوَ اللَّه و در ركعت دوم بعد از حمد سي مرتبه اِنَّا اَنْزَلْناه مي خواندند و بعد از نماز آنچه ميسّر بود تصدّق مي نمودند و سلامتي آن ماه را به اين عمل مي خريدند».(3)

و از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است: «هركه سوره اِنَّا اَنْزَلْناه را بعد از صبح ده مرتبه و نزد زوال شمس ده مرتبه و بعد از عصر ده مرتبه بخواند، دو هزار ملك در سي سال ثواب آن را بنويسند و فرمود: هر كه هفت مرتبه بعد از طلوع صبح بخواند، هفتاد صف از ملائكه، هفتاد صلوات و هفتاد رحمت بر او بفرستند».(4)

و در حديث ديگر فرمود: «هركه سوره اِنَّا اَنْزَلْناه را هزار مرتبه در روز دوشنبه و هزار مرتبه در روز پنجشبه بخواند، حق تعالي از آن ملكي خلق

ص: 119


1- كافي، ج 5، باب النوادر، ص 316، ح 50.
2- وسائل الشيعه، ج 4، باب 27، ص 1053، ح 3.
3- بحار، ج 97، باب 1، ص 133، ح 1، ذيل حديث.
4- همان، ج 92، باب 110، ص 330، ذيل حديث 10.

نمايد كه كف دست او از هفت آسمان و هفت زمين بزرگتر باشد و در بدن او هزار هزار مو خلق كند و از هر مويي هزار هزار زبان بيافريند كه هر زباني به قوّت جميع انس و جن استغفار نمايند براي خواننده اين سوره، و حق تعالي ثواب استغفار ايشان را دو هزار هزار مرتبه مضاعف گرداند».(1)

و به سند معتبر منقول است كه: «ابوعلي بن راشد به خدمت حضرت امام علي النَّقي عليه السلام عرض نمود كه شما به محمد بن الفرج نوشته بوديد بهترين سوره ها كه در نماز واجب خوانند اِنَّا اَنْزَلْناه و قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد است و بر من دشوار است كه اين دو سوره را در نماز صبح بخوانم، حضرت فرمود: بر تو گران نباشد و اللَّه كه فضيلت در اين دو سوره است».(2)

و به سند صحيح منقول است كه: «حميري به خدمت حضرت صاحب الامرعليه السلام نوشت كه از آباء شما به ما رسيده است حديثي كه عجب دارم از كسي كه اِنَّا اَنْزَلْناه در نمازش نمي خواند چگونه نمازش مقبول مي شود».(3)

و روايتي ديگر رسيده است: «نمازي كه در آن قُلْ هُوَ اللَّه اَحَد نخوانند مُزَّكي و مقبول نيست و در روايت ديگر رسيده كه هركه در نماز واجبش سوره هُمَزَه را بخواند خير دنيا به او مي دهند، پس آيا جايز است كه هُمَزَه و آن دو سوره را ترك نمايد؟ حضرت در جواب نوشتند: ثواب اين سوره ها كه به شما رسيده، حق است و اگر سوره اي را كه ثوابي در آن سوره به شما رسيده باشد، ترك كنيد و قُلْ هُوَ اللَّه و اِنَّا اَنْزَلْناه بخوانيد از براي فضيلت اين دو سوره ثواب اين دو سوره را مي يابيد با ثواب آن سوره كه ترك

ص: 120


1- همان، ص 331، ذيل حديث 10.
2- كافي، ج 3، ص 315، باب قرائة القرآن، ح 19.
3- غيبة شيخ طوسي، ص 377، ح 345، در ذكر بعض التَّوقيعات.

كرده ايد؛ و اگر غير اين دو سوره را هم بخوانيد، جايز است و نماز شما تمام و كامل است؛ وليكن ترك افضل كرده خواهيد بود».(1)

«سورة البيّنة»

از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره لَمْ يَكُن را بخواند از شرك بيزار گردد و دين پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم براي او كامل شود و در قيامت داخل مؤمنان كامل مبعوث شود و خدا او را حساب نمايد حساب آسان».(2)

«سورة الزّلزلة»

به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «ملال به هم مرسانيد از خواندن سوره اِذا زُلْزِلَتْ، به درستي كه هر كه در نمازهاي نافله اين سوره را بسيار خواند، هرگز خدا او را به زلزله و صاعقه و آفت هاي عظيم دنيا مبتلا نگرداند و او را به اين آفتها نميراند و در وقت جان كندن ملك بزرگواري از جانب پروردگارش به نزد او بيايد و بر بالاي سرش بايستد و به ملك الموت از جانب حق تعالي بگويد: با رِفق و مدارا سر كن با دوست خدا، كه خدا را به خواندن سوره اِذا زُلْزِلَتْ بسيار ياد مي كرد و اين سوره نيز سفارش به ملك الموت كند، پس ملك [الموت گويد: حق تعالي مرا چنين امر فرموده است كه سخن او را بشنوم و اطاعت او بكنم و تا امر نكند قبض روحش نكنم، پس ملك الموت نزد او باشد تا پرده از پيش ديده مؤمن برگيرند و جاي خود را در بهشت ببيند و بعد از ديدن او را امر نمايد كه قبض

ص: 121


1- همان.
2- مجمع البيان، ج 10، ص 521، در تفسير سوره بينّه، فضل السورة.

روحم بكن، پس ملك الموت در نهايت ملايمت و آساني قبض روح او بكند و هفتاد هزار ملك روح او را مشايعت كنند و به زودي به بهشت رسانند».(1)

و به سند معتبر از حضرت امام رضاعليه السلام منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: هر كه چهار مرتبه اِذا زُلْزِلَتْ بخواند چنان است كه تمام قرآن را خوانده است».(2)

«سورة العاديات»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه مداومت نمايد بر خواندن سوره والعاديات با حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام محشور شود و در بهشت از رفقاي آن حضرت باشد».(3)

«سورة القارعة»

از حضرت امام محمّد باقرعليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره قارعه را بسيار تلاوت نمايد خدا او را از فتنه دجَّال در دنيا و از حرارت جهنم در آخرت امان بخشد».(4)

ص: 122


1- كافي، ج 2، ص 626، باب فضل القرآن، ح 24.
2- بحارالانوار، ج 92، ص 333، باب 112، ح 1، عيون اخبار الرضاعليه السلام.
3- مجمع البيان، ج 10، ص 527، در تفسير سوره عاديات، فضل السورة.
4- همان، ص 530، در تفسير سوره قارعه، فضل السورة.

«سورة التّكاثر»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره اَلْهيكُمُ التَّكاثُر را در نماز واجب خواند حق تعالي ثواب صد شهيد براي او بنويسد و هر كه در نافله بخواند ثواب پنجاه شهيد خدا براي او بنويسد و در نماز واجبش چهل صف از ملائكه با او نماز كنند».(1)

و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: هر كه سوره اَلْهيكُمُ التَّكاثُر را در وقت خواب بخواند خدا او را از عذاب قبر نگاه دارد».(2)

«سورة العصر»

از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه سوره والعصر را در نمازهاي نافله بخواند خدا او را در روز قيامت با روي نوراني و دندان خندان و چشم روشن و خوشحال مبعوث گرداند تا او را داخل بهشت كند».(3)

«سورة الهُمَزَة»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةِ را در نمازهاي فريضه بخواند خدا فقر را از او دور گرداند و روزي او را فراخ نمايد و او را به مرگ بد نميراند».(4)

ص: 123


1- همان، ص 532، در تفسير سوره تكاثر، فضل السورة.
2- همان، ص 533 در تفسير سوره تكاثر، فضل السوره.
3- همان، ص 535، در تفسير سوره عصر، فضل السورة.
4- همان، ص 536، در تفسير سوره همزه، فضل السورة.

«سورة الفيل والقريش»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه در نمازهاي واجب سوره اَلَمْ تَرَ كَيْفَ را بخواند براي او شهادت دهند در قيامت هر دشت و كوهي و كلوخي كه او از جمله نماز گذاران بوده است و حق تعالي ندا فرمايد: راست گفتيد، شهادت شما را قبول كردم؛ اي ملائكه! او را بي حساب داخل بهشت كنيد كه من او را و عمل او را دوست مي دارم».(1)

و همچنين از آن حضرت منقول است كه: «هر كه سوره لاِيلاف را بسيار تلاوت نمايد چون مبعوث شود، بر اسبي از اسبان بهشت سوار شود تا بر سر مائده نور بنشيند».(2) بدان كه مشهور ميان علما آن است كه يكي از اين دو سوره را به تنهايي در نماز واجب نمي توان خواند، بلكه اگر خوانند باهم مي بايد خواند و همچنين است حكم وَالْضُّحي واَلَمْ نَشْرَحْ.

«سورة الماعون»

از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه سوره أَرَاَيْتَ اْلَّذي يُكَذِّبُ بالدّين را در نمازهاي فريضه و نافله بخواند از جماعتي باشد كه خدا نماز و روزه ايشان را قبول فرموده است و او را در قيامت به اعمال دنيا حساب نكنند».(3)

ص: 124


1- همان، ص 539، در تفسير سوره فيل، فضل السورة.
2- همان.
3- مجمع البيان، ج 10، ص 546، در تفسير سوره ماعون، فضل السورة.

«سورة الكوثر»

از حضرت جعفر بن محمد عليهما السلام منقول است كه: «هركه سوره اِنَّا اَعْطَيْنا را در نمازهاي فريضه و نافله بسيار بخواند خدا در قيامت او را از حوض كوثر آب دهد و او را در زير درخت طوبي در جوار حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم جا دهد».(1)

«سورة الكافرون»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِرُون و قُلْ هُوَ اللَّه را در نماز فريضه بخواند خدا او را و پدر و مادرش را و فرزند پدر و مادرش را بيامرزد، و اگر شقي باشد نام او را از ديوان اشقيا محو نمايد و در ديوان سعدا بنويسد و او را در زندگي دنيا سعادتمند بدارد و او را شهيد بميراند و شهيد مبعوث گرداند».(2)

و به سند صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «پدرم مي فرمود: قُلْ هُوَ اللَّه ثلث قرآن است و قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِرُون ربع قرآن».(3)

و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: هر كه وقتي كه به رختخواب رود و قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِرُون و قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد بخواند خداي تعالي بيزاري از شرك از براي او بنويسد».(4)

و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «حضرت

ص: 125


1- ثواب الاعمال، ص 155، في ثواب قرائة السور.
2- مجمع البيان، ج 10، ص 551، در تفسير سوره كافرون، فضل السورة.
3- كافي، ج 2، ص 621، باب فضل القرآن، ح 7.
4- همان، ص 626، باب فضل القرآن، ح 23.

رسول صلي الله عليه وآله وسلم در سفري نماز كردند و ما به آن حضرت اقتدا كرديم در ركعت اول قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِرُون خواندند و در ركعت دوم قُلْ هُوَ اللَّهُ و چون فارغ شدند فرمودند: از براي شما ثلث قرآن و ربع قرآن خواندم».(1)

و به سند صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «ترك مكن خواندن قُلْ هُوَ اللَّهُ و قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِرُون را در هفت نماز؛ در نافله صبح، و دو ركعت اول نماز پيشين، و دو ركعت اول نماز شام، و دو ركعت اول نماز شب، و نماز احرام، و نماز صبح اگر هوا بسيار روشن شده باشد و سوره طولاني نتوان خواند، و نماز طواف».(2)

و در روايت ديگر وارد شده است كه: [امام صادق عليه السلام] «در اين نمازها در ركعت اول قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد مي خواند مگر در نافله صبح كه در ركعت اوّل قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِرُون مي خواند».(3)

«سورة النصر»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره اِذا جاءَ نَصْرُ اللَّه را در نماز فريضه يا نافله بخواند خدا او را بر جميع دشمنان نصرت دهد، و چون از قبر بيرون آيد با او نامه اي باشد گويا، در آن نامه امان از صراط و از آتش جهنم و صداي جهنم بوده باشد، و بر هر چيز كه بگذرد او را بشارت به نيكي دهد تا داخل بهشت شود، و حق تعالي از براي او در دنيا از اسباب خير

ص: 126


1- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 37، باب 31، ح 101.
2- كافي، ج 3، ص 316، باب قرائت القرآن، ح 22.
3- همان، ذيل حديث 22.

آنقدر بگشايد كه به خاطرش خطور نكرده باشد و آرزوي آن نداشته باشد».(1)

«سورة ابي لهب»

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «چون سوره تَبَّتْ يَدا اَبي لَهَبْ را بخوانيد لعن و نفرين كنيد بر ابولهب كه او از جمله تكذيب كنندگان بوده، تكذيب پيغمبرصلي الله عليه وآله وسلم و آنچه آورده است مي نمود».(2)

«سورة الاخلاص»

به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه سوره قُلْ هُوَ اللَّه را يك مرتبه بخواند حق تعالي بر او بركت فرستد، و هر كه دو مرتبه بخواند حق تعالي بر او و اهلش بركت فرستد، و هر كه سه مرتبه بخواند حق تعالي به او و اهلش و به همسايگانش بركت دهد، و هر كه دوازده مرتبه بخواند خدا در بهشت دوازده قصر از براي او بنا كند و كاتبان اعمال، به يكديگر گويند كه بياييد برويم به قصرهاي برادر خود نظر كنيم، و هر كه صد مرتبه بخواند خداوند عالميان گناهان بيست و پنج سال او را بيامرزد به غير از خون نا حق و مال مردم، و كسي كه چهار صد مرتبه بخواند خدا او را اجر چهار صد شهيد كرامت فرمايد از شهيدان، كه اسبان شان را پي كرده باشند و خونشان را ريخته باشند. و كسي كه هزار مرتبه در شبانه روز بخواند نميرد تا جاي خود را در بهشت ببيند يا ديگري براي او ببيند».(3)

ص: 127


1- ثواب الاعمال، ص 155، باب ثواب قرائة السور.
2- مجمع البيان، ج 10، ص 558، در تفسير سوره تبت، فضل السورة.
3- كافي، ج 2، ص 619، باب فضل القرآن، ح 1.

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «چون حضرت رسالت پناه صلي الله عليه وآله وسلم بر سعد بن معاذ نماز كردند و فرمودند: هفتاد هزار ملك بر او نماز كردند كه جبرئيل عليه السلام در ميان ايشان بود. از جبرئيل عليه السلام پرسيدم كه به چه عمل مستحق اين شده بود كه شما بر او نماز كنيد؟ گفت: به سبب اين كه قُلْ هُوَ اللَّه مي خواند؛ ايستاده و نشسته و سواره و پياده در رفتن و برگشتن».(1)

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه صد مرتبه قُلْ هُوَ اللَّه را در وقت خواب بخواند خداي تعالي گناه پنجاه ساله او را بيامرزد».(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه فرمود: «خود را حفظ نماييد از شرّ مردم به خواندن سوره قُلْ هُوَ اللَّه، رو به جانب راست خود كن و بخوان، و به جانب چپ رو كن و بخوان، و به جانب راه خود رو كن و بخوان، و رو به پشت سر كن و بخوان، و به جانب بالاي سر نظر كن و بخوان، و به جانب پايين نظر كن و بخوان؛ و اگر خواهي كه نزد حاكم جابري روي چون نظرت بر او افتد سه مرتبه بخوان و هر يك مرتبه كه مي خواني يك انگشت را عقد كن از دست چپ، و انگشتان را چنين نگاه دار تا از نزد او بيرون آيي».(3)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه يك روز بر او بگذرد و پنج نماز كند و در آن پنج نماز قُلْ هُوَ اللَّه نخواند، به او خطاب كنند كه اي

ص: 128


1- همان، ص 622، باب فضل القرآن، ح 13.
2- همان، ص 620، باب فضل القرآن، ح 4.
3- همان، ص 624، باب فضل القرآن، ح 20.

بنده خدا تو از نماز گزاران نيستي».(1)

و به سند معتبر ديگر منقول است از آن حضرت كه: «هر كه بر او يك هفته بگذرد و قُلْ هُوَ اللَّه در آن هفته نخواند و بميرد بر دين ابي لهب مرده باشد».(2)

و در حديث ديگر فرمود: «هر كه او را مرضي پيش آيد يا شدّتي رو دهد قُلْ هُوَ اللَّه از براي رفع آن نخواند، او از اهل آتش است».(3)

و در حديث ديگر فرمود: «هر كه ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشد بايد كه بعد از نماز واجب، خواندن قُلْ هُوَ اللَّه را ترك ننمايد؛ به درستي كه هر كه بعد از فريضه قُلْ هُوَ اللَّه بخواند، خدا به او خير دنيا و آخرت كرامت فرمايد، و گناهان او و پدر و مادر او را و فرزندان پدر و مادر او را بيامرزد».(4)

و به سند صحيح از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «هركه سوره قُلْ هُوَ اللَّه را بعد از نماز صبح يازده مرتبه بخواند در آن روز بر او گناهي لازم نشود؛ هرچند بيني شيطان بر خاك ماليده شود».(5)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «كسي كه به رختخواب رود و يازده مرتبه قُلْ هُوَ اللَّه بخواند، خدا خانه او و خانه همسايگانش را حفظ نمايد».(6)

ص: 129


1- همان، ص 622، باب فضل القرآن، ح 10.
2- ثواب الاعمال، ص 156، باب ثواب قرائة السور، ح 2.
3- همان، ح 3.
4- كافي، ج 2، ص 622، باب فضل القرآن، ح 11.
5- ثواب الاعمال، ص 157، باب ثواب قرائة السور، ح 8.
6- همان، ص 156، باب ثواب قرائة السوره، ح 7.

و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «هركه در وقت خواب قُلْ هُوَ اللَّه بخواند حق تعالي پنجاه هزار مَلَك موكل گرداند كه او را در آن شب حراست نمايند».(1)

و از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: هركه در وقت خواب قُلْ هُوَ اللَّه را بخواند گناه پنجاه ساله او آمرزيده شود».(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه يك مرتبه قُلْ هُوَ اللَّه اَحَد بخواند چنان باشد كه ثلث قرآن و ثلث تورات و ثلث انجيل و ثلث زبور را خوانده باشد».(3)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «حق تعالي به عوض باغ فدك به حضرت فاطمه عليها السلام اطاعت تب را كرامت فرمود كه تب مطيع آن حضرت باشد، پس هر كه حضرت فاطمه عليها السلام و فرزندان او را دوست دارد و تبي به هم رساند و هزار مرتبه قُلْ هُوَ اللَّه اَحَد بخواند و به حق فاطمه سؤال نمايد زوال تب را، تب او به امر الهي زايل گردد».(4)

و از حضرت امام رضاعليه السلام منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: هر كه را صداعي يا غير آن عارض شود و دستهاي خود را بگشايد و سوره فاتحه و قُلْ هُوَ اللَّه و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِ الْفَلَقْ و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِ الْناسْ بخواند و

ص: 130


1- خصال، ج 2، ص 631، حديث اربعمأة.
2- توحيد صدوق، ص 95، ح 12، باب معني قل هو اللَّه احد.
3- توحيد صدوق، ص 95، ح 15، باب معني قل هو اللَّه احد.
4- مكارم الاخلاق، ج 2، ص 187، باب الاستشفاء بالقرآن، ح 27.

دست بر روي خود بكشد، آن آزار بر طرف شود».(1)

«سورة الفلق و سورة النَّاس»

به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «سبب نزول معوّذتين آن بود كه حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم تب به هم رسانيدند، جبرئيل عليه السلام اين دو سوره را آورد و تعويذ آن حضرت گردانيد».(2)

و به سند معتبر از صابر منقول است كه: «حضرت صادق عليه السلام امامت ما كردند در نماز شام، معوّذتين خواندند و بعد از فراغ فرمودند: اين دو سوره از قرآن است».(3)

و از حضرت امام رضاعليه السلام به سند معتبر منقول است كه: «هركه در حدّ صبا(4) و طفوليت تعهد نمايد در هر شبي خواندن قُلْ اَعُوذُ بِرَبِ الْفَلَقْ و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِ الْناسْ را هر يك سه مرتبه و قُلْ هُوَ اللَّه را صد مرتبه و اگر نتواند پنجاه مرتبه، حق تعالي از او دور گرداند ديوانگي و مرض هايي را كه عارض اطفال مي شود و استسقا و فساد معده و غلبه خون را تا سنّ پيري، مادام كه تعهد و مداومت بر اين نمايد».(5)

و از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «@هركه در سه ركعت وتر، معوّذتين و قُلْ هُوَ اللَّه بخواند به او خطاب كنند كه اي بنده خدا بشارت

ص: 131


1- همان، ح 26.
2- تفسير القمي، ج 2، ص 450، در تفسير سوره ناس.
3- كافي، ج 3، ص 317، باب قرائة القرآن، ح 26.
4- كودكي.
5- كافي، ج 2، ص 623، باب فضل القرآن، ح 17.

باد تو را كه خدا وترت را قبول كرد».(1)

و به سند صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه بعد از نماز جمعه سوره حمد را يك مرتبه و هريك از معوّذتين و قُلْ هُوَ اللَّه را هفت مرتبه و آية الكرسي و آية السخرة و آخر سوره برائت، «لَقَدْ جآءكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ … الخ»، هريك را يك مرتبه بخواند كفاره گناهان او باشد از جمعه تا جمعه ديگر».(2)

از معمر بن خلاد منقول است كه: «در خدمت حضرت امام رضاعليه السلام بودم در راه خراسان و وكيل آن حضرت بودم، و مرا امر فرمود كه غاليه(3) راست كن، چون راست كردم و در شيشه كردم، حضرت را بسيار خوش آمد؛ پس فرمود: اي معمر! چشم زدن حق است از براي دفع تأثير چشم زدن در كاغذي سوره حمد و قُلْ هُوَ اللَّه و معوّذتين را بنويس و در غلاف شيشه غاليه بگذار».(4)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه فرمود: «تأثير چشم زدن حق است و ايمن نيستي كه چشم خودت در تو يا در ديگري تأثير كند، پس اگر از تأثير چشم بترسي سه مرتبه بگو: ماشآءَاللهُ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلّيِ الْعَظيمِ. و اگر يكي از شما زينتي كند كه خوشايند باشد چون از منزل خود بيرون رود قُلْ اَعُوذُ بِرَبِ الْفَلَقْ و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِ الْناسْ بخواند كه از چشم

ص: 132


1- ثواب الاعمال، ص 158، في ثواب قرائة السور.
2- همان، ص 60، ثواب قرائة بعض السور بعد الجمعة.
3- غاليه: بوي خوشي است مركب از مشك و عنبر و جز آن، به رنگ سياه كه موي را بدان خضاب كنند. (فرهنگ معين، ص 2382)
4- مكارم الاخلاق، ج 2، ص 231، باب الاستشفاء بالقرآن، ح مسلسل 2552.

به او ضرر نرسد به اذن خدا».(1)

و از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «كسي كه در خواب ترسد در وقت خواب معوّذتين و آيةالكرسي بخواند».(2)

ص: 133


1- همان، حديث مسلسل، 2553، و 2554.
2- همان، ج 2، ص 43، فيما يفعل عند النوم، ذيل ح 6، ذيل حديث مسلسل 2097.

ص: 134

تنوير دوم: در بيان فضل دعا وشرايط و آداب آن است

اشاره

است و اين مشتمل است بر چند نجم:

نجم اوّل: در بيان فضيلت دعا و فوايد آن است

نجم دوم: در توضيح مجملي از شرايط و آداب دعا

نجم سوّم: در بيان سبب مستجاب نشدن بعضي از دعاها

ص: 135

ص: 136

نجم اوّل: «در بيان فضيلت دعا و فوائد آن است»

بدان كه افضل عبادات و نزديكترين راههاي قرب بنده به جناب قاضي الحاجات طريقه دعا و تضرّع و مناجات است، و به كثرت دعا و مناجات، يقين به ذات و صفات كماليّه الهي زياده مي گردد، و توكّل و تفويض به جناب مقدّس او بيشتر مي شود، و موجب قطع طمع ها و علايق از خلق مي شود، و همين طريقه از جميع ائمّه ما صلوات اللَّه عليهم اجمعين منقول است كه بعد از اداي فرايض و سنن پيوسته مشغول تضرّع و مناجات بوده اند، بخصوص حضرت سيِّد السَّاجدين عليه السلام، چنانچه حق تعالي مي فرمايد:

«وَ قالَ رَبُّكُمْ اُدْعُوني اَسْتَجِبْ لَكُمْ اِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ».(1)

يعني: «گفت: پروردگار شما كه بخوانيد مرا در جميع مطالب تا دعاي شما را مستجاب كنم، به درستي كه آن جماعت كه تكبّر مي نمايند و سركشي مي كنند از عبادت من، زود باشد كه داخل جهنم شوند با مذلّت و خواري».

ص: 137


1- سوره مؤمن، آيه 60.

و در احاديث بسيار از ائمّه اطهارعليهم السلام منقول است كه: «مراد از عبادت در اين آيه دعا است».(1) پس حق تعالي اوّل امر به دعا فرموده و ديگر وعده استجابت نموده، و بعد از آن، دعا را عبادت شمرده و ترك دعا را تكبّر خوانده و بر تركش وعده دخول جهنم فرموده و در موضع ديگر مي فرمايد:

«وَاِذا سَالَكَ عِبادي عَنّي فَاِنّي قَريبٌ اُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبوُا لي وَلْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ».(2)

كه ترجمه اش اين است: چون سؤال نمايند از تو بندگان من، از صفت من، يا نزديكي و دوري من، يا كيفيّت دعا كردن من كه آهسته دعا كنند يا بلند، پس بگو به ايشان كه من نزديكم به ايشان به علم و احاطه و لطف و رحمت، و مستجاب مي گردانم دعاي دعا كننده را در هنگامي كه مرا خواند، پس بايد كه بندگان اجابت كنند مرا در دعا كردن كه از ايشان طلبيده ام، يا آن كه چون من اجابت مي كنم در دعا بايد كه ايشان اجابت من كنند در جميع تكاليف من، و بايد كه ايمان آورند به وعده من در اجابت دعا و در ايمان خود ثابت باشند، شايد كه راه راست يابند و به رشد و صلاح خود پي برند.

و به سند معتبر منقول است كه: «از حضرت امام محمد باقرعليه السلام پرسيدند: كدام عبادت بهتر و افضل است؟ حضرت فرمود: هيچ عبادتي بهتر نيست نزد حق تعالي از آن كه از او سؤال نمايند، و از رحمت هاي غير متناهي كه نزد اوست طلب نمايند، و هيچ كس نزد خدا دشمن تر و بدتر

ص: 138


1- كافي، ج 2، ص 467، باب فضل الدعا والحثّ عليه، ح 7 - 5 - 1.
2- سوره بقره، آيه 186.

نيست از كسي كه تكبّر كند از عبادت الهي كه دعا است، و از عطا ها و رحمت هاي الهي سؤال ننمايد».(1)

از ميسر بن عبدالعزيز منقول است كه: حضرت صادق عليه السلام فرمود: «اي ميسر! دعا بكن و مگو كه هر چه مقدّر شده است خواهد شد، به درستي كه نزد خدا منزلتي هست كه به آن نمي توان رسيد مگر به دعا و مسألت، و اگر كسي دهان خود را ببندد و دعا نكند و سؤال ننمايد از خدا، چيزي به او نمي دهد پس بطلب تا عطا كند. اي ميسر! هر كه دري را بسيار بكوبد البته برويش مي گشايند».(2)

و در حديث ديگر فرمود: «هر كه از فضل خدا سؤال ننمايد فقير مي شود».(3)

و در حديث ديگر فرمود: «بر شما باد به دعا، به درستي كه شما را قرب به خدا حاصل نمي شود به عبادتي مثل دعا، و ترك مكنيد طلب كردنِ حاجت كوچكي را براي خوردي آن حاجت، به درستي كه حاجت كوچك و بزرگ همه به دست خدا است».(4)

و در حديث ديگر فرمود: «حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمود كه: محبوب ترين اعمال نزد حق تعالي در زمين دعا است و فرمود: حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام دعا بسيار مي كردند».(5)

ص: 139


1- كافي، ج 2، ص 466، باب فضل الدعا و الحث عليه، ح 2.
2- همان، ح 3.
3- همان، ح 4.
4- امالي مفيد، ص 20، مجلس دوم، ح 9.
5- كافي، ج 2، ص 467 باب فضل الدعا و الحثّ عليه، ح 8.

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «دعا حربه مؤمن است براي دفع دشمنان، و عمود دين است كه به آن دين مؤمن برپاست و نور آسمان و زمين است».(1)

و در حديث ديگر از آن حضرت منقول است كه: «به صحابه فرمودند: مي خواهيد دلالت كنم شما را بر حربه و سلاحي كه شما را نجات دهد از شرّ دشمنان شما، و شما را روزي زياده گرداند؟ گفتند: بلي. فرمود: دعا كنيد و بخوانيد پروردگار خود را در شب و روز، به درستي كه حربه مؤمن دعاست».(2)

و حضرت امام رضاعليه السلام فرمود: «برشما باد به حربه پيغمبران كه آن دعاست».(3) و حضرت صادق عليه السلام فرمود: «دعا از نيزه تيز، كارگر تر است».(4) و فرمود: «دعا ردّ مي كند قضا را هر چند از آسمان نازل شده و محكم گرديده باشد».(5) و فرمود: «بسيار دعا كنيد كه دعا كليد جميع رحمت ها است، و موجب فيروزي به همه حاجت ها است، و به كرامتهاي الهي نمي توان رسيد مگر به دعا، و هر دري را كه بسيار مي كوبند البته به روي آدمي مي گشايند».(6)

و در حديث ديگر فرمود: «بر تو باد به دعا كه شفاي جميع دردها است».(7)

ص: 140


1- همان، ص 468، باب الدعا سلاح المؤمن، ح 1.
2- همان، ح 3.
3- همان، ح 5.
4- همان، ص 469، ح 6.
5- همان، ص 469، باب الدعا يرد القضاء والبلاء ح 3.
6- همان، ص 470، باب الدعايرد البلا والقضاء، ح 7.
7- همان، ص 470، باب الدعا شفاء من كل داء، ح 1.

و از حضرت امام موسي كاظم عليه السلام منقول است كه: «هر بلايي كه بر بنده مؤمن نازل شود و خدا او را دعا الهام نمايد البته آن بلا، زود زايل گردد. و هر بلايي كه بر مؤمن نازل شود و توفيق دعا نيابد و ترك كند، البته آن بلا بطول مي انجامد؛ پس بر شما باد به دعا و تضرّع به سوي خداوند عالميان».(1)

و حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «دوا كنيد بيماران خود را به تصدّق، ودفع كنيد انواع بلاها را به دعا، و حفظ كنيد مالهاي خود را به دادن زكات؛ به درستي كه هيچ مرغي به دام نمي افتد مگر آن كه تسبيح خود را ترك نمايد».(2)

و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «دفع كنيد موجهاي بلا را از خود به دعا پيش از آن كه نازل گردد، به حق خداوندي كه دانه را شكافته و انواع گياه را از آن بيرون آورده، و خلايق را خلق فرموده، كه بلا به سوي مؤمن تندتر مي آيد از سيلي كه از بالاي كوه به پايين آيد و از دويدن اسبان تند، و هيچ نعمتي و طراوت عيشي از بندگان برطرف نمي شود مگر به گناهان ايشان، اگر استقبال كنند بلا را به دعا و تضرّع و انابت و توبه، بر ايشان نازل نخواهد شد، و اگر وقتي كه بلا نازل شود و نعمت از ايشان زايل گردد به خدا پناه برند و تضرّع نمايند با نيَّت هاي درست، و سستي نورزند در عبادت و بندگي، و ترك گناهان بكنند؛ البته خدا هر فاسدي را براي ايشان به اصلاح مي آورد و هر نعمتي را كه از ايشان سلب نموده، به ايشان بر مي گرداند».(3)

ص: 141


1- همان، ص 471، باب الهام الدعا، ح 2.
2- قرب الاسناد، ص 117، ح مسلسل 410.
3- خصال صدوق، ص 624، حديث اربعمأة.

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «سه چيز است كه به آنها هيچ [چيز] ضرر نمي كند، دعا كردن در هنگام بلاها و شدّت ها، و استغفار كردن بعد از گناه، و شكر كردن در وقت نعمت».(1)

و در حديث ديگر فرمود: «حق تعالي روزي هاي مؤمنان را از جاهاي چند مقرر فرموده كه گمان نداشته باشند، زيرا بنده هرگاه نداند كه روزيش از كجا مي رسد، دعا بسيار مي كند».(2)

و در حديث ديگر فرمود: «هر كه را چهار چيز عطا فرمايند، او را از چهار چيز محروم نمي گردانند؛ هر كه را دعا دادند از اجابت محروم نمي سازند، و هر كه را استغفار كرامت كردند توبه اش را قبول مي فرمايند، و هر كه را شكر عطا كردند نعمتش را زياده مي كنند، و هر كه را صبر دادند از اجر و ثواب محروم نمي گردانند».(3)

ص: 142


1- امالي طوسي، ص 204، مجلس 7، ح 49، ح مسلسل 349.
2- امالي صدوق، ص 153، مجلس 34، ح 6.
3- امالي طوسي، ص 693، مجلس 39، ح 16.

نجم دوم: «در توضيح مجملي از شرايط و آداب دعا»

بدان كه چون دعا مكالمه و سخن گفتن و عرض نياز كردن است به حضرت قاضي الحاجات، بايد كه آدمي معني دعا را بداند و بفهمد، و با حضور قلب دعا كند، و لااقل آدابي [را] كه در حاجت طلبيدن از مخلوقين - كه در عجز و ناتواني مثل اويند - رعايت مي نمايد، همان قدر را در حاجت طلبيدن از خداوند عظيم الشأن - كه خالق و رازق ومالك جميع امور اوست - رعايت كند؛ و ظاهر است كه اگر كسي حاجتي به مخلوقي عرض كند چند چيز را رعايت مي كند:

اول، آن كه بداند كه چه مي گويد، و اگر از روي مستي و بي خبري حرفي گويد با بزرگي، و دلش از آنچه مي گويد خبر نداشته باشد، اگر سياستش نكنند به سخنش نيز اعتنايي نخواهند كرد، پس در هنگام مناجات با خداوند خود، بايد كه دلش خبر داشته باشد از آنچه بر زبانش جاري مي شود، و از روي جدّ و جهد و اهتمام طلب نمايد، و به حاجت خود بي اعتنا نباشد.

چنانچه از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «حق تعالي قبول نمي فرمايد دعايي را كه از دل غافل صادر شود و فرمود: چون براي ميّت خود دعا كنيد چنين دعا نكنيد كه دل شما از آن غافل باشد، وليكن بايد كه

ص: 143

جهد وسعي كنيد از براي او در دعا».(1) و حضرت صادق عليه السلام فرمود: «خدا مستجاب نمي كند دعايي را كه با دل سخت و صاحب قساوت دعا كنند».(2)

و در حديث ديگر فرمود: «خدا مستجاب نمي كند دعايي را كه با دل فراموش كارِ غافل كنند. پس هر گاه دعا كنيد دل خود را با خدا داريد و يقين كنيد كه دعاي شما مستجاب است».(3)

دوم، آن كه كسي را كه شخصي براي دفع شدايد به او پناه مي برد البته پيوسته ملازمت او مي كند، و در غير حال شدت به او پناه مي برد، تا هنگام شدت و بلايي كه رو مي دهد، روي آن داشته باشد كه به او پناه برد، همچنين بايد كه در درگاه خالق در حالت نعمت دعا و تضرع كند، و خدا را به سبب وفور نعمت فراموش نكند، تا در حال شدت ها و سختيها كه پناه به او برند، حاجت به زودي برآورده شود، با آن كه هيچ آني نيست كه بنده را، صد هزار گونه احتياج در امور دنيا و آخرت، به جناب مقدّس ايزدي نباشد.

چنانچه به سند صحيح از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: «كسي كه پيش از نزول بلا پيوسته دعا كند، چون بلا نازل شود دعايش مستجاب [است] و ملائكه مي گويند: اين صداي آشنايي است، و دعاي او را از آسمان منع نمي كنند؛ و كسي كه پيش از نزول بلا پيوسته دعا نكند، بعد از بلا دعايش مستجاب نيست و ملائكه مي گويند كه: ما اين صدا را نمي شناسيم. و در حديث ديگر فرمود كه: كسي كه پيش از نزول بلايي

ص: 144


1- كافي، ج 2، ص 473، باب الاقبال علي الدعا، ح 2.
2- همان، ص 474، ح 4.
3- همان، ص 473، ح 1.

ترسد و پيش از نزول آن بلا دعاكند براي رفع آن بلا، خدا آن بلا را هرگز به او ننمايد».(1)

و در حديث ديگر فرمود: «كسي كه خواهد دعاي او در شدّت ها مستجاب شود بايد كه در هنگام رخا و نعمت دعا بسيار بكند».(2) و بر اين مضمون احاديث بسيار است.

سوم، آن كه كسي كه به مخلوقي حاجتي دارد، خدمات شايسته براي او مي كند كه مرضيّ طبع او باشد، و از چيزهايي كه كراهت دارد اجتناب مي نمايد تا چون حاجتي از او بخواهد برآورده شود، همچنين در درگاه خدا هر كه عبادت و بندگي و اطاعت الهي بيشتر كرده است دعايش به اجابت نزديك تر است؛ چنان كه اميرالمؤمنين عليه السلام در اين حديث فرموده اند: «دعاي بي عملِ صالح، از باب تير انداختن از كمان بي زه است».(3)

و از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «بهترين دعاها آن است كه صادر شود از سينه پاكيزه از عيب ها و صفات ذميمه و دل پرهيزكار؛ و در مناجات [است] سبب نجات؛ و به اخلاص در اعمال، خلاصي از عقاب حاصل مي شود؛ پس هرگاه فزع و خوف شما بسيار شود پناه به خداوند خود بريد».(4)

و به سند معتبر منقول است كه: «شخصي به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض نمود كه حق تعالي مي فرمايد: دعا كنيد تا دعاي شما را مستجاب

ص: 145


1- همان، ص 472، باب تقدم في الدعا، ح 2 - 1
2- همان، ح 4.
3- نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 330، فيض الاسلام.
4- كافي، ج 2، ص 468، باب الدعا سلاح المؤمن، ح 2.

گردانم، و ما دعا مي كنيم و مستجاب نمي شود. حضرت فرمود: دعاي شما براي آن مستجاب نمي شود كه وفا نمي كنيد به پيمان هايي كه حق تعالي از شما گرفته است در عمل نمودن به اوامر و ترك نمودن مناهي، و حق تعالي مي فرمايد: وفا كنيد به عهد و پيمان من تا وفا كنم به عهد و پيمان شما، واللَّه! اگر شما وفا كنيد از براي خدا، خدا نيز وفا مي كند از براي شما».(1)

و از نوف بكالي منقول است كه: «حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: حق تعالي وحي نمود به حضرت عيسي عليه السلام كه بگو به گروه بني اسرائيل داخل خانه اي از خانه هاي من نشويد مگر با دلهاي طاهر و پاك، و ديده هاي خاشع و دستهاي پاكيزه از كثافت حرام و شبهه، و بگو به ايشان كه بدانيد از هيچ يك از شما دعايي مستجاب نمي كنم هر گاه مظلمه كسي نزد او باشد، و مال كسي به ظلم در ذمّه او باشد».(2)

و در ابواب سابقه گذشت حديثي كه هر كه خواهد كه دعايش مستجاب شود بايد كسبش را حلال كند، و اين امر بسي ظاهر است كه هر چند آدمي را قرب زياده مي شود دعايش به قبول نزديك تر است، چنانچه نزد پادشاهان ظاهر هر كه قربش بيشتر است حاجتش روا تر است.

و ايضاً چنانچه سابقاً تحقيق كرديم، هر چند مناسبت ميان فاعل و قابل بيشتر مي شود قابليّت استفاضه زياده مي شود، و مانعي كه از فيض هست از طرف قابل است، هر چند قابل كاملتر مي شود مانع كمتر مي شود و قابليّت رحمت، زياده مي شود و فيض بيشتر فايض مي شود.

ص: 146


1- تفسير القمي، ج 1، ص 46 در تفسير آيه 40 از سوره بقرة.
2- خصال، ص 337، باب الستة، ح 40.

چهارم، از شرايط استجابت دعا، كمال معرفت آن خداوندي است كه از او حاجتي مي طلبد، و چنانچه در گذشته مجملي اشاره كرديم كه هر كسي خداي را به قدر معرفت شناخته، در خور آن معرفت از او فيض مي برد و از خداوندِ شناخته خود سؤال مي كند؛ پس هرقدر كه از مراتب قدرت و رحمت و كرم و عظمت و جلال و ساير صفات كمال را تمام و كامل مي شناسد تأثيرات آن صفات به او زياده عايد مي گردد؛ و به اين معني اشاره دارد آن حديث كه به اسناد بسيار منقول است كه: «من نزد گمان نيكويي كه بنده ام به من دارد هستم، هر قدر كه گمان او به من نيكوتر است، من به او نيكوتر معامله مي نمايم».(1)

و به سند معتبر از حضرت امام موسي كاظم عليه السلام منقول است كه: «جماعتي از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام سؤال نمودند كه چه علت دارد كه ما دعا مي كنيم و دعاي ما مستجاب نمي شود؟ حضرت فرمود: زيرا شما كسي را دعا مي كنيد كه نمي شناسيد».(2)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «چون دعا كني گمان كن كه حاجت در خانه تو است».(3)

و در حديث ديگر فرمود: «اگر كسي از شما خواهد كه از خدا هر حاجتي كه سؤال نمايد به او عطا كند، بايد كه از همه مردم مأيوس و نا اميد باشد و از غير خدا اميد نداشته باشد. پس چون خدا اين حالت را از دل او يابد

ص: 147


1- كافي، ج 2، ص 72، باب حسن الظن باللَّه. ح 3.
2- توحيد صدوق، ص 289، باب اِنَّهُ لايُعْرَفُ اِلاَّبِه، ح 7.
3- كافي، ج 2، ص 473، باب اليقين في الدعا، ح 1.

هرچه سؤال كند به او عطا نمايد».(1) و اين معني در باب سؤال از مخلوقين هم ظاهر است كه هر كه عظمت پادشاهي را بيشتر [مي داند] و وسعت ملك و خزانه و كرم او را بيشتر مي داند، توقع عطا از او زياده دارد، و پادشاه نيز در خور متوقع او و شناسايي او به او عطا مي كند. در اين باب سخن بسيار است و اين رساله گنجايش تفصيل آن ندارد.

پنجم، از شرايط استجابت، مبالغه و الحاح در دعاست، و الحاح نزد مخلوقين، به اعتبار تنگي حوصله و قلّت كرم ايشان بد نما است، اما حق تعالي دوست مي دارد به سبب وسعت لطف و رحمت نامتناهي كه نزد او [است] در سؤال مبالغه و الحاح نمايند.

چنانچه از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه: «واللَّه! الحاح نمي نمايد بنده مؤمني بر حاجت خود، مگر اين كه حق تعالي حاجت او را برمي آورد».(2) و حضرت صادق عليه السلام فرمود: «حق تعالي مكروه و دشمن مي دارد الحاح كردن مردم را بر يكديگر در سؤال، و اين را از براي خود پسنديده و دوست مي دارد كه از او سؤال نمايند و از آنچه نزد اوست طلب نمايند».(3)

و حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «حق تعالي رحم كند بر بنده اي كه طلب نمايد از حق تعالي حاجتي را، پس الحاح نمايد در دعا، خواه مستجاب شود دعاي او و خواه نشود».(4)

ص: 148


1- عدة الداعي، ص 134، بيان المنقطعين الي اللَّه و اجابة دعائهم.
2- كافي، ج 2، ص 475، باب الحاح في الدعا، ح 3.
3- همان، ح 4.
4- همان، ح 6.

و حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام فرمود: بنده چون دعا مي كند حق تعالي پيوسته در مقام برآوردن حاجت اوست، مادام كه استعجال نكند».(1)

و در حديث ديگر فرمود: «حق تعالي مراد بندگان خود را مي داند در هنگامي كه او را دعا مي كنند، ولكن دوست مي دارد كه حاجتهاي خود را بيان كنند و نزد او ذكر كنند».(2)

ششم، از آداب دعا مخفي گردانيدن دعاست، زيرا كه كريمان مخفي حاجت را طلبيدن، دوست تر مي دارند. و دعاي پنهان به اخلاص نزديك تر، و از ريا دورتر است.

چنانچه از حضرت علي بن موسي الرضاعليهما السلام منقول است كه: «يك دعاي مخفي به جا آوري بهتر است از هفتاد دعا كه اظهار نمايي و علانيه به جا آوري».(3)

و اگر حاجت عظيمي داشته باشد استعانت به دعاي مؤمنان بجويد و در مجامع ايشان دعا كند نيز خوبست. و اگر منظور ناچيز دانستن خود و حقير شمردن دعاي خود باشد و از ريا ايمن باشد، در مجامع دعا كردن بهتر است. و بركات انفاس مؤمنان و اجتماعات ايشان بسيار است، و خود را در ميان رحمت هاي عامي كه برايشان نازل مي شود داخل گردانيدن، فوز عظيم است.

چنانچه از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «چهل نفر كه جمع

ص: 149


1- همان، ص 474، ح 1.
2- همان، ص 476، باب تسمية الحاجة في الدعا، ح 1.
3- همان، ص 476، باب اخفاء الدعاء، ح 1.

شوند دعا كنند البته دعاي ايشان مستجاب است، و اگر چهل نفر به هم نرسد چهار نفر كه هر يك ده مرتبه خدا را در حاجتي بخوانند البته حق تعالي دعاي ايشان را مستجاب مي كند، و اگر چهار نفر نباشند و يك نفر خدا را چهل مرتبه در حاجتي بخواند البته خداوند عزيز جبّار دعايش را مستجاب مي گرداند».(1)

و در حديث ديگر فرمود: «چهار نفر جمع نمي شوند براي دعا مگر آن كه وقتي كه متفرق مي شوند دعاي ايشان مستجاب شده است، و فرمود: پدرم را حاجتي كه رو مي داد زنان و اطفال را جمع مي فرمود و دعا مي كرد و ايشان آمين مي گفتند».(2)

و در حديث ديگر فرمود: «دعا خواننده و آمين گوينده در ثواب شريكند».(3)

هفتم، رعايت نمودن اوقاتي است كه مظنّه استجابت دعا است، زيرا كه حق تعالي بعضي از زمانها و مكانها را در استجابت دخيل گردانيده است.

چنانچه از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «طلب نماييد دعا را در چهار ساعت؛ نزد وزيدن بادها، و گرديدن سايه ها يعني اول پيشين،(4) و نزد آمدن باران، و نزد ريختن اول قطره از خون مؤمني كه شهيد شود بر زمين، به درستي كه درهاي آسمان را در اين اوقات مي گشايند».(5)

ص: 150


1- همان، ص 487، باب الاجتماع في الدعا، ح 1.
2- همان، ح 3 - 2.
3- همان، ح 4.
4- ظهر.
5- كافي، ج 2، ص 476، باب الاوقات والحالات، ح 1.

و در حديث ديگر فرمود: «دعا در چهار محل مستجاب است؛ در نماز وتر، و بعد از نماز صبح، و بعد از نماز شام، و بعد از نماز ظهر».(1)

و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «غنيمت شماريد دعا را در چهار وقت؛ نزد خواندن قرآن، و نزد اذان، و نزد آمدن باران، و نزد ملاقات كردن دو صف براي شهادت».(2)

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «بهترين وقتها كه خدا را بخوانيد سحرها است».(3) و منقول است كه: «چون حضرت صادق عليه السلام اراده طلب حاجتي داشتند نزد زوال شمس طلب مي نمودند، و چون اين اراده مي نمودند اول چيزي تصدّق مي كردند و خود را به بوي خوش، خوشبو مي كردند و به مسجد مي رفتند و حاجات خود را مي طلبيدند».(4)

و حضرت امام محمد باقرعليه السلام فرمودند: «حق تعالي از بندگان خود دوست مي دارد هر بنده را كه بسيار دعا كند؛ پس بر شما باد به دعا كردن در سحر تا طلوع آفتاب، به درستي كه اين ساعتي است كه درهاي آسمان گشوده مي شود و روزي ها قسمت مي شوند، و حاجتهاي عظيم برآورده مي شود».(5)

و حضرت صادق عليه السلام فرمود: «در شب ساعتي هست كه هركه توفيق بيابد كه در آن ساعت نماز كند و خدا را بخواند، البته دعايش مستجاب

ص: 151


1- همان، ص 477، ح 2.
2- همان، ح 3.
3- همان، ح 6.
4- همان، ح 7.
5- همان، ص 478، ح 9.

است در هر شبي كه باشد، و آن بعد از نصف شب است تا به قدر سدس(1) شب بگذرد».(2)

و در حديث ديگر فرمود: «سه وقت است حاجت بنده از خدا محجوب نمي شود، بعد از نماز واجب، و نزد آمدن باران، و نزد ظاهر شدن معجزه از حجتهاي خدا در زمين».(3)

و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «كسي را كه به سوي پروردگار خود حاجتي باشد در سه ساعت طلب نمايد: در ساعتي در روز جمعه، و ساعتي كه زوال شمس مي شود كه در آن وقت بادهاي رحمت مي وزد و درهاي آسمان گشاده مي شود و رحمت الهي نازل مي گردد و خروس به آواز مي آيد؛ و يك ساعت در آخر شب نزديك طلوع صبح، به درستي كه در سحر دو ملك ندا مي كنند از جانب حق تعالي، كه آيا كسي هست كه در اين وقت توبه كند تا توبه اش را قبول كنيم؟ آيا كسي هست كه سؤال كند و به او عطا كنيم؟ آيا كسي هست كه طلب آمرزش كند تا گناهش را بيامرزيم؟ آيا كسي هست كه حاجتي داشته باشد و عرض كند تا حاجتش را برآوريم؟ پس اجابت نماييد در آن وقت داعي خدا را؛ و طلب نماييد روزي را در مابين طلوع صبح تا طلوع آفتاب كه آن، دخيل تر است در روزي از سفرها كردن براي تجارت، و آن ساعتي است كه خدا در ميان بندگان خود روزي قسمت مي فرمايد».(4)

ص: 152


1- يك ششم
2- كافي، ج 2، ص 478، ح 10.
3- امالي طوسي، ص 280، مجلس 10، ح 80، ح مسلسل 542.
4- خصال صدوق، ص 615 و 616، حديث اربعمأة.

و فرمود: «درهاي آسمان را براي شما مي گشايند در پنج وقت: نزد آمدن باران، و نزد جهاد في سبيل اللَّه، و نزد اذان، و نزد خواندن قرآن، و نزد زوال آفتاب، و نزد طلوع صبح».(1)

و حضرت صادق عليه السلام فرمود: «ساعتي كه در آن ساعت دعا مستجاب مي شود در روز جمعه، وقتي است كه امام از خطبه فارغ شود تا وقتي كه مردم به نماز برخيزند؛ و ساعت ديگر، آخر روز جمعه است تا فرو رفتن آفتاب».(2) و در حديث ديگر فرمود: «ساعت استجابت اوّل زوال است».(3)

و از حضرت امام زين العابدين عليه السلام منقول است كه: «حضرت فاطمه عليها السلام فرمود: از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم شنيدم كه مي فرمود: در روز جمعه ساعتي هست كه هر مسلماني در آن ساعت از خدا چيزي طلب نمايد البته به او عطا فرمايد، گفتم: يا رسول اللَّه! كدام ساعت است؟ فرمود: وقتي كه نصف قرص آفتاب فرو رود. پس حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرمود كه: حضرت فاطمه عليها السلام به غلام خود مي فرمود: برو بر بلندي و چون ببيني كه نصف قرص آفتاب غروب كرد، مرا اعلام كن كه من دعا كنم».(4)

و به سندهاي معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه فرمود: «بر تو باد به دعا كردن در وقتي كه در سجود باشي كه بنده در سجود از جميع احوال به خدا نزديك تر است».(5)

ص: 153


1- همان، ص 618، حديث اربعمأة.
2- عدة الداعي، ص 46، باب الثاني في اسباب الاجابة.
3- همان، ص 47.
4- معاني الاخبار، ص 399، باب نوادر المعاني.
5- كافي، ج 3، ص 324، ح 11، از باب السجود و التسبيح … و مايقال بين السجدتين.

هشتم، از شرايط و آداب دعا، تضرّع و زيادت مذلّت و شكستگي است؛ چنانچه از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هرگاه شما را رقّت به هم رسد دعا كنيد كه دل را رقّت حاصل نمي شود، مگر وقتي كه از براي خدا خالص گردد و متوجه خدا شود، و آن علامت استجابت است».(1)

و در حديث ديگر فرمود: «چون بدن تو قُشَعْريره(2) آيد و بلرزد و چشمانت گريان شود، پس در دعا اهتمام كن كه رحمت الهي متوجه تو گرديده و هنگام اجابت است».(3)

و در حديث ديگر فرمود: «اگر از امري خايف باشي يا حاجتي به خدا داشته باشي، اول خداي را به بزرگي و عظمت ياد كن و بر او ثنا كن چنان كه او سزاوار است، و صلوات بر محمّد و آل او صلوات اللَّه عليهم اجمعين بفرست و حاجت خود را بطلب، و خود را به گريه بدار و سعي كن كه گريه كني اگر چه به مقدار سر مگسي باشد، به درستي كه پدرم مي فرمود كه: نزديكترين حالات بنده به خدا در هنگامي است كه در سجده باشد و گريان باشد».(4)

و تضرّعاتي كه به دست مي باشد در حالت دعا، موافق احاديث معتبره آن است كه: اگر هنگام رغبت و رجا باشد، كف دست را به سوي آسمان كني، چنانچه دست پيش كسي داري كه چيزي به دستت دهد؛ و اگر حالت خوف و بيم باشد، پشت دستها را به آسمان مي داري، يعني من از اعمال

ص: 154


1- مكارم الاخلاق، 2، ص 96، باب البكاء، ح 14، مسلسل 2275.
2- لرزش، لرزه (فرهنگ نوين).
3- مكارم الاخلاق، ج 2، ص 14 باب الاوقات الدعا، ح 7، مسلسل 2021.
4- كافي، ج 2، ص 483، باب البكاء من كتاب الدعا. ح 10.

خود نااميد شده ام، و از كثرت بدي اعمال روي طلب از تو ندارم؛ و در حالت تضرّع انگشت سبّابه راست را به جانب راست و چپ حركت مي دهي كه نمي دانم از اصحاب يمينم يا از اصحاب شمال، و از نيكوكارانم نزد تو يا از بدكاران؛ و در هنگام تبتّل و انقطاع، انگشت سبّابه دست چپ را بلند مي كني و پست مي كني، مانند كسي كه به ابرام چيز از كسي طلبد، يا اشاره به آن است كه نمي دانم مرا بلند مي كني يا پست خواهي گذاشت؛ و در هنگامي كه گريه بسيار شود و اسباب و علامت اجابت ظاهر گردد، دستها را از جانب سر بلند مي كني يا از پيش روي خود پيش مي بري، كه گويا حاجتم را داده اند، و دست فراز مي كنم كه بگيرم».(1)

اي عزيز! ببين كه حق تعالي به آن مرتبه جلال و عظمت و استغنا و بي نيازي، با گدايان خوان احسانش چه نحو سلوك كرده، و ايشان را رخصت چه گستاخي ها داده و به آن رفعت شأن، خود را چه نزديك گردانيده، و به اين وسائل بندگان را به آشنايي خود خوانده، و بندگان با نهايت احتياج و پستي چه مستغنيانه(2) با پروردگار خود سلوك مي نمايند، و رو از چنين خداوند كريمي كه پيوسته خوان احسانش را براي نيكوكار و بد كار كشيده مي گردانند، و رو به عاجزان و لئيمان ممكنات مي برند و از رحمت هاي خدا، خود را محروم مي گردانند.

نهم، بدان كه كسي را كه حاجتي به درگاه بزرگي باشد اوّل يساولان(3) و دربانان آن درگاه را از خود خشنود مي گرداند كه دخول مجلس پادشاه او را

ص: 155


1- مكارم الاخلاق، ج 2، ص 15، باب الاوقات الدعا، ح 13 - 10 مسلسل 2027 - 2024.
2- از سر بي نيازي.
3- حاشيه نشينان و ملازمان و نوكرها (فرهنگ فارسي معين).

به آساني حاصل شود و حاجتش زودتر برآورده شود؛ دربانان درگاه مالك الملوك، فقرا و مسكينانند، بايد كه پيش از طلب حاجت تصدّقي بكند تا حاجتش زودتر برآورده شود.

چنانچه از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه فرمود: «هرگاه از شما احدي بيمار شود طبيب را مي طلبد و به او چيزي مي دهد، و اگر حاجتي به پادشاهي دارد رشوه به دربانان مي دهد؛ پس اگر حاجتي به خدا داشته باشد بايد كه تصدقي بكند خواه كم و خواه زياد».

دهم، آن كه اگر كسي حاجتي دارد، گاه هست كه در درگاه كريمان حاجت ديگران را وسيله حاجت خود مي كند؛ به اين كه يا اوّل حاجت ديگران را مقدم مي دارد كه آن كريم را خوش آيد كه او اهتمام به شأن ديگران زياده از خود دارد و اين معني موجب زيادتي حاجت روايي او است؛ يا آن كه آن حاجتي كه خود دارد براي ديگران مي طلبد تا كريم بداند كه با وجود احتياج خود، آن حاجت را براي ديگران مي طلبد، پس آن حاجت را براي او نيز بر وجه اكمل روا كند؛ يا آن كه در هنگام حاجت خواستن، ديگران را با خود شريك مي گرداند، و اين معني نيز خوش آيند طبع كريمان است كه آدمي همين در فكر خود نباشد و ديگران را در وقتي كه احساني به او مي رسد فراموش نكند، چنانچه حق تعالي در سوره فاتحة الكتاب حين تعليم بندگان فرموده كه در عرض عبادت و طلب استعانت، ديگران را با خود شريك كند.

و حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «چون يكي از شما دعا بكند و مخصوص

ص: 156

خود نگرداند، دعا به استجابت نزديك تر مي شود».(1)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه چهل مؤمن را مقدم دارد و از براي ايشان دعا كند و بعد از آن براي خود دعا كند، دعايش مستجاب مي گردد».(2)

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هيچ دعايي زودتر مستجاب نمي شود از دعاي غايبي براي غايبي».(3)

حضرت امام محمد باقرعليه السلام فرمود: «نزديكترين دعاها به اجابت، دعاي مؤمني است كه از براي برادر مؤمن خود كند غايبانه، پس ملكي موكّل است به دعاي او كه مي گويد: آمين؛ و از براي تو خدا دوبرابر آنچه از براي برادر خود دعا كردي عطا مي فرمايد».(4)

و حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: «دعا از براي برادر مؤمن خود غايبانه كردن، باعث زيادتي روزي مي شود و بلاها را دفع مي كند».(5)

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر مؤمني كه از براي مؤمنين و مؤمنات دعا كند، خدا به عدد هر مؤمني كه گذشته است و خواهد آمد، از اول تا آخر دنيا، به مثل آنچه براي ايشان دعا كرده است به او برگرداند؛ و به درستي كه بنده را در قيامت امر كنند كه به جهنم برند، پس ملائكه او را كِشند كه به جهنم برند، در آن حال مؤمنان و مؤمنات گويند:

ص: 157


1- كافي، ج 2، ص 487، باب العموم في الدعا، ح 1.
2- خصال صدوق، ج 2، ص 538، ابواب الاربعين، ح 3.
3- عدة الداعي، ص 183، باب 14، الدعا للاخوان.
4- كافي، ج 2، ص 507، باب الدعا للاخوان، ح 4.
5- همان، ح 2.

پروردگارا! اين بنده در دنيا براي ما دعا مي كرد ما را شفاعت ده در حق او، پس خدا ايشان را شفيع او گرداند و به شفاعت ايشان نجات يابد».(1)

و از ابراهيم بن هاشم منقول است كه گفت: «عبداللَّه بن جندب را در عرفات ديدم كه هيچ كس وقوف را از او بهتر بجا نياورد، پيوسته دست به آسمان بلند كرده و آب ديده بر دو طرف روي او جاري بود به حدي كه بر زمين مي ريخت، و چون مردم فارغ شدند و برگشتند، به او گفتم كه هرگز وقوفي به خوبي تو نديده ام! گفت: واللَّه كه دعا نكردم مگر از براي برادران مؤمن خود؛ زيرا از حضرت امام موسي كاظم عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: هر كه براي برادر مؤمن خود دعا كند در غيبت او، از عرش او را ندا كنند كه از براي تو باد صد هزار برابر آنچه از براي او دعا كردي، و نخواستم كه صد هزار برابر محقق مضمون را ترك كنم براي يكي كه ندانم مستجاب مي شود يا نه».(2)

و از حضرت علي بن الحسين صلوات اللَّه عليهما منقول است كه: «هرگاه ملائكه مي شنوند كه مؤمني براي برادر مؤمن خود غايبانه دعا مي كند، يا او را به نيكي ياد مي كند، به او مي گويند كه نيكو برادري هستي تو از براي برادر خود، دعاي خير از براي او مي كني و او از تو غايب است، و او را به نيكي ياد مي كني. حق تعالي به تو عطا فرمود دو برابر آنچه از براي او دعا كردي، و بر تو ثنا گفت دو برابر آنچه تو بر برادر خود ثنا گفتي، و تو را است فضل و زيادتي بر او؛ و اگر بشنوند كه برادر خود را به بدي ياد مي كند و

ص: 158


1- همان، ص 508، ح 5.
2- همان، ح 6.

بر او نفرين مي كند، به او مي گويند كه بد برادري هستي براي برادر خود، باز ايست از بد گويي و نفرين او، اي آن كسي كه خدا گناهان و عيبهاي تو را پوشيده است، متوجّه احوال خود شو، به عيوب خود نظر كن و خدا را شكر كن كه عيبهاي تو را پوشيده است و بدان كه خدا بنده خود را بهْ(1) از تو مي شناسد».(2)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «چون ظلمي بركسي واقع شود و نفرين كند بر كسي كه بر او ظلم كرده است، حق سبحانه و تعالي مي فرمايد: شخصي ديگر هست كه گمان مي كند تو بر او ظلم كرده اي و تو را نفرين مي كند، اگر مي خواهي نفرين تو را و او را هر دو مستجاب گردانم، و اگر مي خواهي هر دو را تأخير كنم تا عفو و رحمت من هر دو را فراگيرد».(3)

يازدهم، از جمله آداب دعا آن است كه: خداي را پيش از طلبيدن حاجت، به بزرگواري و عظمت و جود و كرم ستايش كند، و نعمتهاي او را بر خود و ديگران ياد كند، و او را بر آن نعمتها شكر كند؛ چنان كه اگر كسي به نزد بزرگي مي رود كه مطلبي عرض كند از آداب نيست كه ابتدا شروع به مطلبي كند، بلكه آداب آن است كه پيش از مطلب او را ستايشي در خور بزرگواري او بكند؛ و حق تعالي در سوره كريمه حمد اين آداب را تعليم فرموده است كه پيش از عرض حاجت، حمد و ثنا فرموده و خود را به

ص: 159


1- بهتر.
2- كافي، ج 2، ص 508، باب الدعا للاخوان، ح 7.
3- دعوات رواندي، ص 25،باب في آداب الدعا، ح 38.

رحمانيّت و رحيميّت و ساير صفات لطف و رحمت ستايش فرموده، و بعد از آن عبادت را به وسيله امام الحاجه عرض كرده، زيرا حاجت طلبان را ارمغاني در خور توانايي خود گذرانيدن مناسب است، و بعد از آن طلب استعانت و هدايت را تعليم فرموده.

و ايضاً حمد الهي و نعمتهاي خود نمودن، موافق وعده الهي موجب مزيد نعمت است و حسن طلبي است كه: تو خداوندي كه پيوسته احسان كرده اي، اگر اكنون نيز احسان نمايي، بعيد نيست. و نعمتهاي خدا را بر ديگران ياد كردن نيز حُسن طلبي است كه چون به همه عالم احسان كردي سزاوار است كه به من نيز احسان بكني؛ چنان كه شخصي نزد بزرگي مي رود و قصيده اي يا نثري را براي او مي خواند و كَرَمهاي او را ياد مي كند كه بر او نيز كرم كند.

و بنابر اين وارد شده است كه «بهترين دعاها، الحمدللّه است».(1)

و ايضاً، «چون گناهان آدمي موجب محرومي از خيرات و سعادات است، پيش از دعا، استغفار از گناهان بايد كرد تا موجب رفع موانع شود، و به حمد و ثنا او را قربي به جانب مقدس ايزدي حاصل شود كه حاجتش به زودي برآورده شود، و بر اين مضامين احاديث بسيار است».(2)

چنانچه منقول است كه: «مفضل به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض نمود كه دعاي جامعي مرا تعليم فرما. حضرت فرمود: حمد الهي بكن كه چون حمد الهي كردي، هر كه نماز مي كند براي تو دعا مي كند؛ مي گويد

ص: 160


1- كافي، ج 2، ص 503، باب التحميد، ح 2 قريب به اين مضمون.
2- دعوات رواندي، ص 23، فصل 2، ح 27.

سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَه؛ يعني خدا مستجاب كند دعاي حمد كنندگان خود را».(1)

و در حديث ديگر فرمود: «هرگاه يكي از شما خواهد كه از خداوند خود حاجتي سؤال نمايد از حوايج دنيا و آخرت، بايد كه ابتدا كند به ثنا و مدح خداوند عالميان و صلوات بر محمدصلي الله عليه وآله وسلم، بعد از آن حاجت خود را بطلبد».(2)

و در حديث ديگر فرمود: «اوّل خدا را به صفات كمال مدح كن، پس ثنا كن او را بر نعمتها و شكر كن. پس اقرار به گناه خود بكن و بعد از آن سؤال كن، واللَّه كه هيچ بنده اي از گناه به در نمي آيد مگر به اقرار گناهان خود».(3)

و در حديث ديگر فرمود: «هرگاه حاجتي داشته باشيد حمد و ثناي پروردگار خود بگوييد، به درستي كه كسي كه حاجتي از پادشاهي طلب مي نمايد از براي او مهيّا مي كند از ستايش، بهترين سخناني را كه بر آن قدرت دارد كه او را به آن سخن بستايد».(4)

و فرمود: «بدرستي كه شخصي داخل مسجد حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم شد، و دو ركعت نماز كرد، و از خدا حاجتي سؤال كرد، حضرت فرمود: اين بنده تعجيل كرد بر خداوند خود، ديگري آمد و دو ركعت نماز كرد و بعد از آن خدا را ثنا گفت و صلوات بر پيغمبرصلي الله عليه وآله وسلم فرستاد. حضرت فرمود: حاجت خود را

ص: 161


1- عدة الداعي، ص 260، في اقسام الذكر.
2- كافي، ج 2، ص 484، باب الثناء قبل الدعا، ح 1.
3- همان، ح 3.
4- همان، ص 485، صدر حديث 6.

به طلب كه خدا عطا مي فرمايد».(1)

دوازدهم، از شرايط دعا، صلوات فرستادن است بر محمد و آل محمدصلي الله عليه وآله وسلم، زيرا اگر كسي حاجتي به درگاه پادشاهي دارد مناسب اين است كه تحفه براي مقرّبان آن پادشاه بفرستد تا ايشان شفيع او باشند؛ و اگر ايشان هم شفاعت نكنند، چون آن پادشاه مطلّع مي شود [كه] به ايشان تحفه داده و مقرّبان او را نوازش فرموده، او را خوش مي آيد و حاجتش را روا مي كند. و ايضاً كسي كه محبوب بزرگواري است، نزد آن بزرگوار مدح او كردن و از براي او مطلب طلبيدن هر چند محتاج آن طلب نباشد، آن محبوب، آن بزرگوار را خوش مي آيد كه محبوب او را ستايش مي كنند، و به اين اسباب صلوات موجب قبول دعا مي گردد.

نكته لطيف كاملي در اين باب در بيان شفاعت كبري گذشت، و تفصيل اين سخن را در شرح صحيفه كامله بيان كرده ايم.

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «دعا محجوب است از آسمان و مستجاب نمي شود تا صلوات بر محمد و آل او صلوات اللَّه عليهم فرستند».(2)

و در حديث ديگر فرمود: «هر كه دعا كند و پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم را ياد نكند دعا بر بالاي سرش ايستاده، بال مي زند؛ و چون صلوات فرستاد بالا مي رود».(3)

و در حديث ديگر فرمود: «هركه را به خدا حاجتي باشد، اول صلوات بر

ص: 162


1- همان، ذيل حديث 6 و صدر حديث 7.
2- همان، ص 491، باب الصلوة علي النبي صلي الله عليه وآله وسلم ح 1 و ص 493، ح 10.
3- همان، ص 419، ح 2.

محمّد و آل محمّدصلي الله عليه وآله وسلم بفرستد و بعد از آن حاجت خود را بطلبد؛ پس دعاي خود را ختم كند به صلوات بر محمد وآل محمد صلوات اللَّه عليهم. به درستي كه خدا كريم تر است از آن كه دو طرف دعا را قبول فرمايد و ميان را ردّ كند، زيرا صلوات بر محمد و آل او عليهم السلام البتّه مقبول است و ردّ نمي شود.(1)

و فرمود: «چون نام پيغمبرصلي الله عليه وآله وسلم مذكور شود بسيار صلوات بر او بفرستيد كه هر كه يك صلوات بر آن حضرت بفرستد حق تعالي بر او هزار صلوات بفرستد در هزار صف از ملائكه، و هيچ خلقي نماند مگر آن كه بر او صلوات فرستند به سبب صلوات خدا و ملائكه بر او، پس كسي كه به چنين رحمتي رغبت ننمايد، او جاهل و غافل است و خدا و رسول و اهل بيت از او بيزارند».(2)

و حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «صلوات بر من و اهل بيت من، نفاق را از دل برطرف مي كند».(3) و به روايت ديگر فرمود: «صداهاي خود را بلند كنيد به صلوات بر من كه نفاق را زايل مي گرداند».(4)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه صد مرتبه بگويد: «يا رَبِّ صَلِّ عَلي مُحمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» صد حاجت او برآورده شود كه سي حاجت از حاجتهاي دنيا باشد».(5)

ص: 163


1- همان، ص 494، ح 16.
2- همان، ص 492، ح 6.
3- همان، ح 8.
4- همان، ص 493، ح 13.
5- همان، ص 493، باب الصلوة علي النبي صلي الله عليه وآله وسلم، ح 9.

و به روايت ديگر فرمود: «هيچ عملي در اعمال ميزان، سنگين تر از صلوات نيست، و به درستي كه اعمال شخصي را در قيامت به ميزان مي گذارند سبك مي آيد؛ حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم صلوات بر خود را در ميزان او مي گذارد، سنگين مي شود و بر اعمالش زيادتي مي كند».(1)

و به سند معتبر منقول است كه: «حضرت صادق عليه السلام به صباح بن سبابه فرمود: مي خواهي تو را چيزي تعليم نمايم كه خدا به سبب آن، تو را از آتش جهنم نگاه دارد، گفت: بلي. فرمود: بعد از نماز صبح صد نوبت بگو: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ تا خدا روي تو را از گرمي آتش دوزخ نگاه دارد».(2)

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هركه در روز جمعه صد مرتبه بر من صلوات بفرستد حق تعالي شصت حاجت او را برآورد؛ سي حاجت دنيا و سي حاجت آخرت».(3)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «چون شب جمعه مي شود، نازل مي شوند از آسمان ملائكه به عدد ذرات هوا يا به عدد مورچگان، و قلم هاي طلا و لوح هاي نقره در دست دارند و نمي نويسند تا روز شنبه عمل را بغير از صلوات بر محمد و آل محمد صلوات الله عليهم، پس در اين شب و روز بسيار صلوات بفرستيد».(4) و فرمود: «سنّت موّكّد است كه در هر روز جمعه بر محمدصلي الله عليه وآله وسلم و اهل بيت او هزار مرتبه صلوات

ص: 164


1- همان، ص 494، ص 15.
2- ثواب الاعمال، ص 186، ثواب من صلي علي محمد وآله بعد الفجر.
3- همان، ص 187، ثواب من صلي علي محمد و آله يوم الجمعة.
4- خصال صدوق، ص 393، باب السبعة، ذيل حديث 95.

بفرستند و در روزهاي ديگر صد مرتبه».

و حضرت امام محمد باقرعليه السلام فرمود: «هيچ عملي در روز جمعه بهتر نيست از صلوات بر محمد و آل محمد صلوات اللَّه عليهم».(1)

و به سند ديگر منقول است كه: «هر كه بعد از عصر روز جمعه بگويد:

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْاَوْصيآءِ الْمَرْضِيّينَ بِاَفْضَلِ صَلَواتِكَ وَبارِكْ عَلَيْهِمْ بِاَفْضَلِ بَرَكاتِكَ وَالسَّلامُ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ».

حق تعالي صد هزار حسنه در نامه عملش ثبت نمايد، و صد هزار گناهش را محو نمايد، و صد هزار حاجتش را برآورده و صد هزار درجه براي او بلند كند».(2)

و در روايت ديگر آن است كه: «اگر هفت مرتبه بخواند، خدا به عدد هر بنده حسنه به او عطا فرمايد و عملش در آن روز مقبول گردد، و چون در قيامت مبعوث شود، در ميان دو چشمش نوري ساطع باشد».(3) و در بعضي احاديث، اين زيادتي هست: «والسِّلامُ عَلَيهْ ِ وَعَلَيْهِمْ وَ عَلي اَرْواحِهِمْ وَاَجْسَادِهِمْ وَرَحَمَْةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ»، هر يك را بخوانند خوب است.(4)

و حضرت امام رضاعليه السلام فرمود: «هر كه قادر نباشد بر چيزي كه كفاره گناهان خود را بدهد، صلوات بر محمد و آل محمد صلوات اللَّه عليهم

ص: 165


1- همان، ج 2 ص 394، باب ماجاء في يوم السبت. ح 101.
2- امالي صدوق، ص 326، مجلس 62، ح 18.
3- فقه الرضا، ص 128، باب 8، صلوة يوم الجمعة والعمل في ليلتها.
4- جمال الاسبوع، فصل 47، ص 276، خبر 6.

بفرستد كه گناهانش را درهم مي شكند».(1)

و حضرت امام علي النقي عليه السلام فرمود: «حق تعالي ابراهيم را خليل خود گردانيد؛ براي آن كه صلوات بر محمد وآل محمد بسيار مي فرستاد».(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه اين نحو بر محمد و آل محمد صلوات فرستد: «صَلَواتُ اللَّهِ وَصَلَواتُ مَلائِكَتِهِ وَاَنْبيائِهِ وَرُسُلِهِ وَجَمِيعِ خَلْقِهِ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَالسَّلامَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ». از گناهان پاك شود مانند روزي كه از مادر متولد شده است».(3)

و از حضرت امام محمد باقرعليه السلام به سند معتبر منقول است كه: «چون عطسه كنيد، بگوييد: اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِ الْعالَمينَ وَصَلَّي اللَّهِ عَلي مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَيْتِهِ».(4)

به سند معتبر ديگر منقول است كه: «كسي كه صداي عطسه كسي را بشنود و حمد الهي بكند و صلوات بر پيغمبر و اهل بيتش بفرستد، هرگز به درد دندان و درد چشم مبتلا نشود».(5)

و به سندهاي معتبر بسيار از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «فرمود: صلوات فرستيد بر من و آل من و هر كه صلوات نفرستد بر من و آل من، بوي بهشت را نشنود با آن كه بوي بهشت از پانصد سال راه شنيده

ص: 166


1- عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 1، ص 294، باب 28، ح 52.
2- علل الشرايع، ج 1، ص 34، باب 31، ح 3.
3- معاني الاخبار، ص 368، باب معني الصلوة علي النبي وآله، ح 1.
4- كافي، ج 2، ص 655، باب العطاس، ح 9.
5- همان، ص 656، ح 17.

مي شود».(1)

و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «بشارت مي دهم تو را كه جبرئيل عليه السلام مرا خبر داد، كسي كه از امت من صلوات فرستد بر من و بعد از آن صلوات بر آل من بفرستد، درهاي آسمان براي او گشوده مي شود و ملائكه هفتاد صلوات بر او مي فرستند، و اگر گناهكار باشد مي ريزد گناهانش، چنانكه برگ از درختان مي ريزد، و حق تعالي مي فرمايد: لبيك اي بنده من و سعديك! تو را اجابت كردم و مدد و اعانت تو مي نمايم، و به ملائكه مي فرمايد: اي ملائكه من! شما هفتاد صلوات بر او فرستاديد، من هفتصد صلوات بر او مي فرستم. و اگر بر من صلوات بفرستد و بر اهل بيت من صلوات نفرستد ميان صلوات او و آسمان هفتاد حجاب بهم رسد و حق تعالي مي فرمايد كه: «لالَبيّك و لاسَعْديْك» اجابت تو نمي كنم و مدد و اعانت تو نمي نمايم، اي ملائكه من دعاي او را بالا مَياريد، مگر اين كه با پيغمبر من عترت او را ملحق گرداند؛ پس دعاي او پيوسته در حجاب است تا ملحق گرداند به من اهل بيت مرا».(2)

ظاهر احاديث معتبره آن است كه هر وقت كه نام مبارك آن حضرت مذكور شود، صلوات بر او و آل اطهار فرستادن واجب است.(3)

و در احاديث معتبره وارد است كه فرمود: «كسي كه من نزد او مذكور

ص: 167


1- امالي صدوق، ص 167، مجلس 36، ح 9.
2- همان، ص 464، مجلس 85، ح 18.
3- عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 2، ص 124، باب 35، ح 1. و خصال ج 2، ص 607، ابواب المأة فما فوقه ح 9، خصال من شرايع.

شوم و صلوات بر من نفرستد كه گناهانش آمرزيده شود، پس او دور است از رحمت الهي».(1)

و در احاديث ديگر فرمود: «بخيل و بدترين بخيلان كسي است كه من نزد او مذكور شوم و صلوات بر من نفرستد».(2)

و در حديث ديگر فرمود: «هر كه صلوات مرا فراموش كند راه بهشت را گم كرده است».(3)

و به سند معتبر از مالك جهني منقول است كه گفت: «من گلي به دست حضرت امام جعفر صادق عليه السلام دادم، حضرت گرفتند و بو كردند و بر ديده هاي خود گذاشتند و بعد از آن فرمودند: هر كه گلي را بگيرد و بو كند و بر چشمانش گذارد و بگويد «اَللّهُمَّ صَلِ ّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»، هنوز آن گل را بر زمين نگذاشته كه خدا او را بيامرزد».(4)

ص: 168


1- كافي، ج 2، ص 495، باب الصلوة علي النبي صلي الله عليه وآله وسلم، ح 19.
2- معاني الاخبار، ص 246، باب معني البخل، ح 9.
3- كافي، ج 2، ص 495، باب الصلوة علي النبي صلي الله عليه وآله وسلم، ح 20.
4- امالي صدوق، 219، مجلس 45، ح 7.

نجم سوّم: «در بيان سبب مستجاب نشدن بعضي از دعاها»

بدان كه چون حق سبحانه و تعالي وعده فرموده است كه دعاي بندگان خود را مستجاب گرداند، البته خُلف در وعده الهي نمي باشد، پس اين كه دعاها اثر استجابتش ظاهر نمي شود به چند وجه جواب مي توان گفت:

وجه اول: آن كه چون حق تعالي حكيم عليم است، كارهاي او البته منوط به حكمت و مصلحت مي باشد، پس وعده[اي كه فرموده مشروط به حكمت است؛ يعني اگر مصلحت شما باشد مستجاب مي كنم، چنانچه اگر كريمي گويد: هر كه از من چيزي مي طلبد عطا مي كنم، و شخصي بيايد و بگويد: افعي كشنده به دست من بده و يا زهر قاتلي را بده بخورم؛ و آن سائل ضرر آنها را نداند و دادن به او موجب هلاك او گردد، البته عطا نكردن در چنين حال به كرم انسب(1) است، بلكه عطا كردن جور است، و ظاهر است كه اكثر آروزهاي خلايق موجب ضرر ايشان است كه نمي دانند و از روي جهالت سؤال مي نمايند.

و حضرت امام زين العابدين عليه السلام در دعاي طلب حاجات صحيفه كامله به اين معني اشاره فرموده: «اي خداوندي كه متبدّل نمي سازد حكمت او را، وسيله ها».(2)

ص: 169


1- أَنْسَب: شايسته تر، در خور تر، مناسبت تر. (فرهنگ فارسي معين).
2- صحيفه سجاديّه، دعاي سيزدهم، اوائل دعا.

اگر كسي گويد: هرگاه چنين باشد دعا چه فايده دارد؟ زيرا هر چه صلاح بندگان در آن است البته خداي تعالي به عمل مي آورد.

در جواب مي گويم: ممكن است كه يك امري بدون دعا، مصلحت در عطاي او نباشد و مصلحت مشروط به دعا باشد.

پس امور بر سه قسم است:

بعضي آن است كه بدون دعا، مصلحت در عطاي آن هست، آن را بدون دعا كرامت مي فرمايد.

و بعضي هست كه با دعا نيز مصلحت در دادن آن نيست، آن را مطلقاً منع مي فرمايد.

و بعضي هست كه با دعا، مصلحت در عطاي آن هست و بي دعا مصلحت نيست؛ چنين امري عطايش موقوف به دعا است، و چون آدمي تميز اين امور به عقل خود نمي تواند كرد، بايد كه در جميع امور محتمله كه به عقل خود خوب داند دعا بكند، و اگر حاصل نشود عطايش موقوف به دعا است، و اگر حاصل نشد از دعا مأيوس نشود و بداند كه البته صلاح او در آن چيز نبوده كه حق تعالي دعايش را مستجاب نكرده با آن كه اصل دعا كردن عبادتي است بهترين عبادت ها، و موجب قرب مي شود.

چنانچه حضرت صادق عليه السلام فرمود: «دعا كن و مگو كه آنچه مقدّر شده است خواهد شد، به درستي كه دعا عبادت است».(1) و تفصيل اين كلام بعد از اين مذكور خواهد شد ان شاء اللَّه.

وجه دوم: آن است كه هر چيز را شرطي چند مي باشد و چند مانعي

ص: 170


1- كافي، ج 2، ص 467، باب فضل الدعا والحث عليه، ح 5.

است، كه تا آن شرايط به عمل نيايد و آن موانع بر طرف نشود، ثمره بر آن فعل مترتّب نمي شود؛ مثل آن كه حق تعالي فرموده كه: نماز كنيد تا شما را بيامرزم، نماز را شرايطي هست كه اگر بدون آن شرايط به عمل آورد مقبول نيست. پس اگر كسي نماز بي وضو بكند نماز نكرده است و مستحق آمرزش نيست.

و همچنين مانعي چند از تأثير مي دارد و چنانچه فرموده اند: «نماز موجب قرب است».(1) اگر كسي نماز كند و جميع قبايح را بجا آورد تأثير آن قبايح كه موجب بُعد و حرمان است، مانع است از تأثير نماز در قرب و همچنين اگر طبيبي گويد كه ريوند(2) مسهل است، يعني اگر با شرايطي كه مقرر است بخورند و چيزي كه منافي عمل او باشد بجا نياورند اسهال مي كند، پس اگر ريوند را بدون سَحْق(3) كه يكي از شرايط عمل آن است با يك مثقال ترياك كه منافي عمل آن است بخورد و عمل نكند، گفته طبيب خطا نخواهد بود.

و همچنين دعا را شرايط هست، چنانچه در گذشته دانستي از تضرّع و زاري و اهتمام و خداشناسي و عبادت و ترك معاصي و خوردن حلال و تقديم حمد و ثنا و صلوات و غير اينها از شرايط و رفع موانعي كه گذشت. پس به هر يك از اينها كه اخلال كند و دعايش مستجاب نشود، منافات با وعده الهي ندارد، و چون اين معني در ضمن احاديثي كه قبلاً در باب شرايط مذكور شد به وضوح پيوسته، به همين اكتفا مي نماييم.

ص: 171


1- نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 643، خطبه 190.
2- يك داروي گياهي.
3- كوبيدن، ساييدن (فرهنگ فارسي اميد).

وجه سوم: آن است كه گاه هست كه حق تعالي دعايي را مستجاب مي فرمايد و مصلحت در تأخير آن مي داند، يا براي اين كه در اين وقت به او ضرر مي رساند يا مي خواهد كه او دعا كند و درجات او در مراتب قرب، بلند گردد، و اگر بزودي حاجت او را برآوَرَد ترك دعا مي كند و به آن درجات عاليه فايز نمي گردد. و بسيار باشد كه حاجت مؤمني را مستجاب گردانند و بعد از چندين سال به او دهند.

چنانچه منقول است كه: «از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند: آيا مي شود كه دعاي كسي مستجاب شود و در رسانيدن به او تأخير شود؟ فرمود: بلي تا بيست سال».(1) و در حديث ديگر فرمود: «از وقتي كه موسي و هارون عليهما السلام بر فرعون و قومش نفرين كردند(2) و حق تعالي فرمود كه دعاي شما مستجاب شد(3) تا وقتي كه خدا فرعون را هلاك كرد چهل سال گذشت».(4)

و به سند صحيح منقول است كه: «ابن ابي نصر به خدمت حضرت امام رضاعليه السلام عرض نمود كه: چندين سال است كه از خدا حاجتي سؤال مي كنم و روا نمي گردد، و از دير شدن اين حاجت در دلم چيزي به هم رسيده. حضرت فرمود: اي احمد! زينهار كه شيطان را بر خود راه مده كه تو را از رحمت خدا نا اميد گرداند. به درستي كه حضرت امام محمد باقرعليه السلام فرمود: به درستي كه مؤمن از حق تعالي حاجتي سئوال مي نمايد و خدا تأخير

ص: 172


1- كافي، ج 2، ص 489، باب من ابطأت عليه الاجابة، ح 4.
2- اشاره به آيه 88 سوره يونس مي باشد.
3- سوره يونس، آيه 89.
4- كافي، ج 2، ص 489، باب من ابطأت عليه الاجابة، ح 4.

مي اندازد استجابت او را، براي اين كه دوست مي دارد شنيدن آواز وي و ناله و زاري او را».

پس حضرت امام رضاعليه السلام فرمود كه: «و اللَّه! كه آنچه خدا تأخير مي كند و از مؤمنان منع مي فرمايد در دنيا، و در آخرت به ايشان مي دهد، بهتر است از آنچه در دنيا به ايشان مي دهد».

بدرستي كه حضرت امام محمد باقرعليه السلام مي فرمود: سزاوار اين است كه دعاي مؤمن در هنگام نعمت و رخا مثل دعاي او باشد در وقت شدّت و بلا، و چنين نباشد كه همين كه به او عطا كنند سست شود و دعا را كم كند، پس بايد كه مؤمن را هرگز از دعا ملال حاصل نشود. به درستي كه دعا را رتبه و منزلت عظيم نزد خدا هست و بر تو باد به صبر كردن در بلاها و تنگي ها، و طلب حلال نمودن و صله رحم كردن. و زينهار كه بپرهيز از عداوت كردن و معارضه نمودن با مردم، به درستي كه ما اهل بيت صله رحم مي كنيم با كسي كه از ما قطع مي كند، و احسان مي كنيم با كسي كه با ما بدي مي كند. واللَّه! كه در اين امر، عافيت نيكو مشاهده مي نماييم.

و بدان كه صاحب نعمت در دنيا اگر سؤالي كند و به او عطا كنند، ديگر چيزي غير آن سؤال خواهد كرد و نعمت الهي در نظر او سهل خواهد شد. و چون نعمت الهي بر مسلمان بسيار شد او را خطر عظيم هست به جهت حقوقي كه از خدا بر او واجب مي شود، و بيم آن هست كه فريفته شود و حقوق الهي را ادا ننمايد و موجب طغيان او گردد.

بگو به من كه اگر سخني به تو بگويم اعتماد بر گفته من خواهي كرد؟ گفتم: فداي تو گردم! اگر به فرموده شما اعتماد نكنم، به گفته كه اعتماد خواهم كرد؟! و حال آن كه تو حجت خدايي بر خلق.

ص: 173

فرمود: پس اعتماد به فرموده خدا بيشتر داشته باش، بدرستي كه خدا به تو وعده كرده، آيا خدا نفرموده است كه «چون بندگان از تو سؤال نمايند از حال من، بگو كه من به ايشان نزديكم؛ مستجاب مي كنم دعاي دعا كننده اي كه مرا بخواند» (1) و مي فرمايد: «نا اميد مَشويد از رحمت الهي» (2) و مي فرمايد: «خدا وعده مي كند شما را مغفرت عظيم از جانب خود و فضل بسيار» (3)، پس بايد كه اعتماد شما بر خدا زياده باشد از اعتماد بر ديگران، و در خاطر خود راه مَدهيد به غير از گمان نيك به خداوند، تا گناهان شما آمرزيده شود».(4)

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «بسيار است كه حق تعالي دعاي شخصي را مستجاب مي فرمايد و تأخير مي نمايد تا مدتي، كه او زياده دعا كند».(5)

و در حديث ديگر فرمود: «گاه هست كه بنده دعا مي كند، پس حق تعالي مي فرمايد به دو ملك كه موكلند به او كه من حاجت او را مستجاب كردم، وليكن الحال به او مَدهيد تا او دعا كند، كه من دوست مي دارم آواز او را بشنوم، و گاه هست كه بنده دعا مي كند، پس حق تعالي مي فرمايد: زود حاجتش را بدهيد كه من صداي او را دشمن مي دارم».(6)

ص: 174


1- سوره بقره، آيه 186.
2- سوره زمر، آيه 53.
3- سوره بقره، آيه 268.
4- كافي، ج 2، ص 488، باب من ابطأت عليه الاجابة، ح 1.
5- همان، ص 489، ح 2.
6- همان، ص 490، ح 7.

و در حديث ديگر فرمود: «پيوسته مؤمن با خير و حالت نيكو است و اميدوار رحمت حق تعالي است مادام كه استعجال نكند، كه نا اميد شود و ترك دعا كند. راوي گفت: چگونه استعجال كند؟ فرمود: استعجال آن است كه گويد: اين قدر مدّت دعا كردم و اجابت را نمي بينم».(1)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «روزي حضرت ابراهيم خليل الرحمن عليه السلام در كوه بيت المقدّس مي گشت كه چراگاهي براي گوسفندان خود پيدا كند، ناگاه صداي شخصي به گوشش رسيد. از پي صدا رفت. ديد شخصي مشغول نماز است و طولش دوازده شبر است. چون فارغ شد، حضرت خليل اللَّه پرسيد: اي بنده خدا از براي كه نماز مي كني؟ گفت: از براي خداي آسمان.

حضرت ابراهيم عليه السلام پرسيد: آيا به غير از تو، كسي از قوم تو باقي مانده است؟ گفت: نه، پرسيد كه: خوراك تو از كجا به دست تو مي آيد؟ گفت: در تابستان ميوه اين درخت را جمع مي كنم و در زمستان به آن معاش مي كنم. فرمود: منزلت در كجا است؟ اشاره به كوهي كرد كه در برابر بود.

حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود: مرا با خود نمي بري كه امشب با تو بسر بريم. گفت: در ميان راه آب عظيمي هست كه نمي توان گذشت! حضرت فرمود: تو چگونه عبور مي نمايي. گفت: بر روي آب راه مي روم. حضرت فرمود: مرا با خود ببر، شايد كه خدا به من هم اين كرامت بفرمايد كه بر روي آب راه روم چنانكه به تو كرامت فرموده. پس عابد دست حضرت ابراهيم عليه السلام را گرفت و با هم رفتند. چون به آب رسيدند هر دو روي آب روان

ص: 175


1- همان، ص 490، باب من ابطأت عليه الاجابة، ح 8.

شدند و گذشتند. چون به خانه عابد رسيدند، حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود: كدام روز عظيم تر است؟ عابد گفت: روز جزا، كه مظالم بندگان را از يكديگر مي گيرند. حضرت فرمود: بيا دست برداريم و خدا را بخوانيم كه ما را از شرّ آن روز ايمن گرداند. عابد گفت كه: دعاي مرا چه مي كني؟ واللَّه! كه سه سال است كه براي مطلبي دعا مي كنم و هنوز مستجاب نشده است.

حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود: مي خواهي تو را خبر دهم كه براي چه دعاي تو را حبس كرده اند. گفت: بلي. فرمود: حق تعالي چون بنده اي را دوست مي دارد، دعاي او را حبس مي نمايد و زود بر نمي آورد تا او بسيار مناجات كند و از جناب مقدس او سؤال نمايد و تضرع كند؛ و چون بنده اي را دشمن مي دارد، دعايش را زود مستجاب مي گرداند يا نا اميدي در دل او مي افكند كه ديگر دعا نكند.

بعد از آن فرمود كه: حاجت تو چه چيز بود؟ گفت: روزي گلّه گوسفندي بر من گذشت و پسر نيكو رويي با آن گله بود و آن پسر، گيسوي مشكبويي داشت، پرسيدم كه اين گوسفندان از كيست؟ گفت: از ابراهيم خليل الرحمن عليه السلام. پس من دعا كردم كه خداوندا! اگر تو را در زمين خليل و دوستي هست به من بنما. ابراهيم عليه السلام فرمود: خدا دعاي تو را مستجاب گردانيده، منم ابراهيم، دوستِ خداوندِ رحمن. پس حضرت با او معانقه فرمود و چون حضرت پيغمبرصلي الله عليه وآله وسلم مبعوث شدند مصافحه مقرر شد».(1)

وجه چهارم: آن است كه حق - سبحانه و تعالي - بعضي از بندگان را كه حاجتي طلبند و صلاح ايشان در آن نباشد، اضعاف مضاعفِ آن حاجت را

ص: 176


1- امالي صدوق، ص 244، مجلس 49، ح 11.

در دنيا و آخرت به ايشان كرامت مي فرمايد؛ پس دعاي ايشان را رد نفرموده و حاجت ايشان را بر وجه اكمل روا كرده است، چنانكه اگر كسي از پادشاهي، فلسي طلب نمايد و آن پادشاه در عوض، جواهري به او عطا كند كه صد هزار تومان قيمت آن باشد، هيچ عاقل نمي گويد كه حاجت او را رد كرده است، بلكه او را مدح مي كنند كه اضعاف مضاعف آنچه سائل طلبيده به او عطا فرموده.

پس در درگاه پادشاه پادشاهان، اين گدايان جاهل و سائلان نادان، مطالب خسيسه را منظور نظر خود مي گردانند، و از حق تعالي سؤال مي نمايند، و آن كريم علي الاطلاق، نعمتهاي بي انتها و رحمت هاي بي عدد و احصا در برابر، عطا مي فرمايد، و قدر آنها را نمي دانند، و از عدم حصول آن مطلب خسيس شكايت مي نمايند، اما آنچه در آخرت به ايشان كرامت مي فرمايد، درجات رفيعه و مراتب عاليه بهشت است كه نامزد محرومان حاجات دنيا و ناكامان عرصه نيستي و فنا گردانيده.

چنانچه به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «گاه هست كه بنده در حاجتي خدا را مي خواند و حق تعالي مي فرمايد: اجابت دعاي او را تأخير كنيد كه من مشتاق آواز و دعاي اويم؛ پس چون روز قيامت مي شود حق تعالي مي فرمايد: اي بنده من! مرا خواندي در دنيا و اجابت تو را تأخير كردم و فلان ثواب را به عوض، براي تو مقرر ساخته ام. و در فلان حاجت ديگر مرا خواندي و اجابت تو را تأخير كردم و فلان ثواب عظيم را به عوض، به تو داده ام، پس آن مؤمن از بسياري عطا ها و ثواب ها كه مشاهده

ص: 177

نمايد، آرزو كند كه اي كاش هيچ دعاي من در دنيا مستجاب نمي شد» (1). و اما آنچه در دنيا عطا مي فرمايد، مراتب قرب و كمالات نامتناهي است كه لازم دعا است.

اي عزيز! بدان كه - حق سبحانه - و تعالي بندگان نادان را به نوعي، از روي غايتِ لطف و مهرباني، با طبع جهول ايشان مدارا مي نمايد و به دام و دانه خواهش هاي طبع سركش ايشان، از روي حكمت، ايشان را به ساحت كبريايي خود مي كشاند؛ چنانچه بلا تشبيه، بازي(2) را، پادشاهي خواهد شكار كند، اگر اول به او گويد كه بيا كه من تو را بر سر دست خود مي گيرم، و شهباز اوج عزّتت مي گردانم، هيچ فايده در تسخير آن نمي كند، بلكه اول او را به طعمه و دانه، آشناي دام خود مي گرداند و چون قابل شد، بر روي دست خويشش جا مي دهد، و به هر جايش كه مي فرستد به زودي بر مي گردد.

و اگر پدر مهربان، طفلي را خواهد كه به كسب علوم و حقايق فرستد، اگر صد هزار دليل و برهان براي او بگويد فايده نمي كند، بلكه او را به جوز و مويز و وعده قباي رنگين و عباي زرّين به مكتب آشنا مي كند، و چون لذت فهم حقايق و حكمتها را يافت، به سياست هاي عظيم، اورا از آن شغل باز نمي توان داشت. همچنين اين حيوانات عديم الشعور(3) و طفل طبعان مغرور، چون فضيلتي و كمالي و لذتّي و بهره اي بغير از خوردني و پوشيدني و دينار و درهم و خيل و حشم و ساير لذّات جسماني نيافته اند، حكيم مطلق و كريم لايزال، با نهايت مرتبه عظمت و استغنا و جلال، ايشان را به درگاه

ص: 178


1- كافي، ج 2، ص 490، باب من ابطأت عليه الاجابة، ح 9.
2- باز: نام پرنده اي شكاري.
3- بي شعور.

خود خوانده كه: هر چه خواهيد از من بطلبيد، و نمك آش خود را از من بخواهيد، و سبزي طعام را از من بطلبيد، تا آن كه از اين راه، رو به درگاه او آورند و از بسياري دعا و توسل و مناجات - با نهايت بيگانگي - به مرتبه آشنايي و قرب فايز گردند و لذّت مناجات او بيابند و از خلق، رو برتافته، در جميع امور رو به او داشته باشند.

زهي كرم بي انتها! كه به دام و دانه و نمك و سبزي، ما را به ساحت قرب خود مي رساند و به وسيله خواهش هاي نفساني، مقرب حضرت يزداني مي گرداند. و آن جاهل نادان، شبهه مي كند يا دلگير است كه حاجتم برآورده نشده است «اِنَّ الْاِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ».(1)

مگر نمي داني كه اصل دعا كردن، عبادتي است و در اين ضمن، بندگي خدا كرده اي، و با مالك الملوك مناجات كرده اي، و ثواب هاي آخرت تحصيل نموده اي، و پا بر بساط قرب خداوند جبّار گذاشته اي و خداوند عالم را انيس و هم راز خود گردانيده اي، و به سمع يقين و ايمان، لبيك ها از عرش رفعت شنيده اي. و اگر معني مناجات و لذت آن را بفهمي، و رازهاي نهان را به گوش دل بشنوي، و دلداري ها و بنده نوازي هاي آن محبوب حقيقي را در هنگام تضرّع و دعا ادراك نمايي، حاجت ها و آروزهاي خود را كَم خواهي كرد، [كه] اگر رخصت دخول مجلس پادشاهان عاجز [دنيا] بيابي، و گوشه چشم التفاتي از ايشان ببيني، تمام حاجتهاي خود را فراموش مي كني.

هيهات، هيهات!! جسم خاكي را همين بس نيست كه او را با جناب ربّ الارباب، به مشافهه رخصت مكالمه و عرض حاجات داده اند، و كليدهاي

ص: 179


1- سوره عاديات، آيه 6.

خزاين رحمت را به زبانش سپرده اند، و متكفّل امور و مصالح او گرديده اند.

و حضرت ربّ العزّه مي فرمايد كه: تو دعا بكن و خير خود را به من گذار؛ و او سركشي مي كند و از روي علمِ ناقص و جهل كامل خود، بر آن جناب گستاخي مي كند، و تحكّم مي نمايد. اگر غفلت، عقل ها را پريشان نكرده بود، بايست كه كسي كه اين احاديث متواتره را بشنود كه حضرت عزّت مي فرمايد: حاجت او را بر مَياوريد، كه من آواز او را دوست مي دارم و مشتاق ناله اويم»، در ناكامي حاجت بر نيامدن، از شوق، به كام دل بميرد و ديگر دست جانش دامان خواهش نگيرد.

چون سخن نازك شد و عبارت نارسا است و مطلب وسيع، سخن را مختصر كرده، ختم مي كنم اين مبحث را، به ذكر جماعتي كه دعاي ايشان مستجاب است و جمعي كه دعاي ايشان مستجاب نيست.

به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «سه كس است كه دعاي ايشان مستجاب است؛ كسي كه به حج بيت اللَّه الحرام رود دعايش مستجاب است؛ پس نيك به احوال بازماندگانشان برسيد تا در حق شما دعا كنند. و كسي كه به جهاد في سبيل اللَّه رود؛ پس نيكو خلافت كنيد در اهل ايشان. و كسي كه بيمار باشد دعايش مستجاب است؛ پس او را به خشم مَياوريد و دلتنگ نگردانيد».(1)

و از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «پنج دعا است كه از پروردگار عالم محجوب نمي گردد: دعاي امام عادل، و دعاي مظلوم، - حق تعالي به او مي فرمايد: البته از براي تو انتقام مي كشم اگر چه بعد از مدتي

ص: 180


1- مكارم الاخلاق، ج 2، ص 19، باب فيمن يستجاب دعائه، ح 1، ح مسلسل 2042.

باشد - و دعاي فرزند صالح از براي پدر و مادرش، و دعاي پدر صالح از براي فرزندش، و دعاي مؤمن از براي برادر مؤمنش غايبانه؛ حق تعالي مي فرمايد: تو را دو برابر او كرامت كردم».(1)

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «بپرهيزيد از نفرين مظلوم، كه دعاي او را از حجاب ها مي گذرانند تا آن كه حق تعالي به سوي او نظر مي فرمايد و مي فرمايد: بلند كنيد دعاي او را كه من مستجاب مي كنم. و بپرهيزيد از نفرين پدر، كه از شمشير تيز تندتر است».(2)

و در حديث ديگر فرمود: «چهار كَس اند كه دعاي ايشان ردّ نمي شود تا آن كه درهاي آسمان براي ايشان گشوده مي شود، و دعاي ايشان به عرش مي رسد: دعاي پدر از براي فرزند، و نفرين مظلوم بر ظالم، و دعاي كسي كه به عمره رفته باشد، تا برگردد، و دعاي روزه دار تا افطار نمايد».(3)

و از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: «سه دعا است كه از حق تعالي محجوب نمي شود: دعاي پدر براي فرزند اگر به او نيكي كرده، و نفرين پدر بر فرزند اگر عاق او گردد؛ و نفرين مظلوم بر ظالم، و دعاي مظلوم براي كسي كه او را ياري كند و حقّ او را از ظالم بگيرد؛ و دعاي مؤمني كه در حق برادر مؤمني دعا كند كه به او مواسات و احسان كرده باشد براي خشنودي اهل بيت رسول خدا صلوات اللَّه عليهم، و نفريني كه مؤمن بر كسي كند كه محتاج به او شده باشد و مضطر باشد و او قدرت بر مواسات

ص: 181


1- همان، ص 20، باب فيمن يستجاب دعائه، ح 2. ح مسلسل 2043.
2- عدة الداعي، ص 132، باب الثالث في الداعي، القسم الاول.
3- امالي صدوق، ص 218، مجلس 45، ح 4.

و احسان به او داشته باشد و نكند».(1)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «پنج كس اند كه دعاي ايشان مستجاب نيست: مردي كه حق تعالي طلاق زنش را به دست او گذاشته و آن زن، او را آزار مي كند و مالي دارد كه مهر او را بدهد و او را رها كند و نمي كند و بر او نفرين مي كند؛ و كسي كه غلامش سه مرتبه بگريزد و او را نفروشد و بر او نفرين كند، باز چون بگريزد دعا كند كه خدا او را به او برگرداند؛ و شخصي كه در زير ديوار خم شده شكسته گذرد و تند نگذرد و دعا كند كه بر سرش نيايد؛ و شخصي كه مالي به كسي قرض دهد و گواه نگيرد، و دعا كند كه خدا مالش را به او رساند؛ و شخصي كه قدرت بر طلب روزي داشته باشد و در خانه خود بنشيند و طلب نكند و گويد كه خدايا مرا روزي ده».(2)

ص: 182


1- عدة الداعي، ص 133، باب الثالث في الداعي، القسم الاول.
2- خصال صدوق، ج 1، ص 299، باب الخمسة، ح 71.

تنوير سوّم: در ذكر بعضي از اذكار و دعوات و تعقيبات

اشاره

است كه به اسانيد معتبره منقول گرديده است و اين مشتمل بر چند باب است:

باب اول: «در بيان فضيلت اذكار است

باب دوم: «در بیان اذ کاری که مخصوص وقتی چندند

ص: 183

ص: 184

باب اول : در بیان فضیلت اذکار است وآن مشتمل است بر چند فصل

فصل اول : در فضیلت تسبیحات اربع است

به سند معتبر از حضرت امام حسن عليه السلام منقول است كه: «جمعي از يهود به خدمت حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم آمدند و اعلم ايشان از چند مسأله سؤال نمود، و چون جواب شنيد[ند] مسلمان شدند. و از جمله مسأله ها اين بود كه پرسيد: يا محمدصلي الله عليه وآله وسلم! مرا خبر ده از كلماتي كه حق تعالي آنها را براي حضرت ابراهيم عليه السلام اختيار نمود در هنگامي كه خانه كعبه را بنا كرد، حضرت فرمود: بلي، اين كلمات بود: «سُبْحانَ اللَّه وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ اَكْبَرُ».

يهودي پرسيد: چه ثواب دارد كسي كه اين كلمات را بگويد؟ حضرت فرمود: چون بنده، سبحان اللَّه مي گويد، با او تسبيح مي گويند آنچه در زير عرشند، پس به گوينده تسبيح ده برابر ثواب تسبيح آنها عطا مي كند. و چون الحمدللّه مي گويد، حق تعالي نعيم دنيا را به او كرامت مي فرمايد و وصل مي كند آن را به نعيم آخرت، و اين كلمه اي است كه چون اهل بهشت داخل بهشت مي شوند اين كلمه را مي گويند، و سخناني كه در دنيا مي گفته اند همه منقطع مي شود به غير اين سخن.

ص: 185

و اما «لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ» پس بهشت جزاي آن است، چنانچه حق تعالي مي فرمايد: «هَلْ جَزآءُ الْاِحْسان اِلاَّ الْاِحْسان» يعني نيست جزاي «لااِلهَ اِلاَّ اللَّه» مگر بهشت. يهودي گفت: راست مي گويي اي محمدصلي الله عليه وآله وسلم!(1)

به سند معتبر ديگر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه «سبحان اللَّه» مي گويد، حق تعالي براي او در بهشت درختي غرس مي نمايد؛ و كسي كه «اَلْحمْدُ لِلَّه» مي گويد، درختي براي او مي كارد؛ و كسي كه «لا اله الا اللَّه» مي گويد، درختي براي او مي كارد؛ و كسي كه «اللَّه اكبر» مي گويد، درختي براي او غرس مي نمايد.

شخصي از قريش به حضرت عرض نمود: پس ما در بهشت درخت بسيار داريم. حضرت فرمود: بلي؛ وليكن بپرهيزيد از اين كه آتشي بفرستيد كه آن درختان را بسوزاند، زيرا كه حق تعالي مي فرمايد كه: اي گروه مؤمنان! اطاعت نماييد خدا و رسول را و باطل مَكنيد عملهاي خود را».(2)

و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «فقرا به خدمت حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم آمدند و گفتند: يا رسول اللَّه! اغنيا را مالي هست كه به آن بنده آزاد كنند، و ما نداريم؛ و ايشان را مالي هست كه به آن حج كنند، و ما را نيست؛ و ايشان مال دارند كه به آن تصدق كنند،و ما نداريم؛ و ايشان مال دارند كه به وسيله آن در راه خدا جهاد كنند، و ما نداريم.

حضرت فرمود: هر كه صد مرتبه «اللَّه اكبر» بگويد بهتر است از صد مرتبه بنده آزاد كردن، و هر كه صد مرتبه «سبحان اللَّه» بگويد بهتر است از

ص: 186


1- امالي صدوق، ص 158 و ص 159، مجلس 35، در ضمن ح 1.
2- همان، ص 486، مجلس 88،ح 14.

صد شتر با خود بردن به حج كه بكشند آنها را از براي خدا، و هر كه صد مرتبه «الحمدللّه» بگويد بهتر است از صد اسب كه زين و لجام كرده مردم را سوار كنند و به جهاد فرستند، و هر كه صد مرتبه «لااِله اِلاَّ اللَّه» بگويد كسي از او در آن روز عملش بهتر نباشد مگر كسي كه زياده از صد مرتبه بگويد. پس چون اين خبر به اغنيا رسيد ايشان نيز اين اعمال را بجا آوردند. فقرا به خدمت آن حضرت آمدند و گفتند كه اغنيا نيز اين كارها كردند؛ حضرت فرمود كه اين فضل خداست به هر كه مي خواهد عطا مي فرمايد».(1)

و به سند معتبر از حضرت امام رضاعليه السلام منقول است كه: «حق تعالي بر خود واجب گردانيده است كه هر مؤمني صد مرتبه «اللَّه اكبر» بگويد و صد مرتبه «الحمدللّه» و صد مرتبه «سبحان اللَّه» و صد مرتبه «لا اِلهَ الاَّ اللَّه» بگويد و صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، پس بگويد «اللّهُمَّ زَوِّجْني مِنَ الْحُورالْعينِ» البته حق تعالي حوريّه اي در بهشت به او كرامت فرمايد؛ و اين پانصد كلمه مهر آن حوريّه باشد. پس از اين جهت حق تعالي به حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم و حي فرمود كه مِهر زنان مؤمنه را پانصد درهم، سنّت گرداند».(2)

و به سند معتبر منقول است كه: بسيار بگوييد: «لااِلهَ اِلاَّ اللَّه وَاللّهُ اَكْبَر» را كه هيچ چيز نزد خدا محبوب تر از اين دو كلمه نيست».(3)

و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «سبحان اللَّه» نصف ميزان اعمال است، و «الحمد اللَّه» پر مي كند ميزان اعمال را، و

ص: 187


1- كافي، ج 2، ص 505 باب التسبيح و التهليل والتكبير، ح 1.
2- عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 2، ص 84، باب 32، ج 25.
3- كافي، ج 2، ص 506، باب التسبيح و التهليل و التكبير، ح 2.

«اللَّه اكبر» ما بين آسمان و زمين را پر مي كند».(1)

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «بسيار بگوييد «سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُ»، به درستي كه اين كلمات مي آيند در روز قيامت با خيرات و ثواب هاي عظيم كه از پيش رو و عقب خود دارند، و اينهايند باقيات صالحات، يعني امور شايسته كه از براي آدمي باقي مي ماند نفع آنها، و حق تعالي فرموده است كه باقيات صالحات بهتر و پاينده تر است از متاع هاي زندگاني دنيا».(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم روزي به اصحاب خود التفات نموده، فرمودند كه: براي خود سپرها اخذ كنيد و مهيّا سازيد، صحابه گفتند: مگر دشمني به ما روي آورده است كه سپر از براي دفع ضرر ايشان مهيّا مي بايد كرد؟ فرمود: نه، وليكن از براي دفع آتش جهنم از خود بگوييد: «سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ و َلااِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُ».(3)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: هر كه بگويد «سُبْحانَ اللَّه» نه از روي تعجّب، حق تعالي از آن تسبيح مرغي خلق فرمايد كه آن مرغ را زباني بوده باشد، و در ميان ملائكه مسبّحان تسبيح الهي كند تا روز قيامت، و همچنين است «اَلْحَمْدُ لِلّهِ» و «َلااِلهَ اِلاَّ اللّهُ» و «اللّهُ اَكْبَرُ».(4)

ص: 188


1- همان، ح 3.
2- ثواب الاعمال، ج 1، ص 26، باب ثواب من قال سبحان اللَّه …، ح 2.
3- تفسير عياشي، ج 2، ص 327، صدرح 32، در تفسير سوره كهف.
4- ثواب الاعمال، ج 1، ص 27، باب ثواب من قال سبحان اللَّه، ح 1.

فصل دوم: «در ثواب تهليل است و ثواب انواع آن»

از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «حق تعالي به حضرت موسي عليه السلام خطاب فرمود: اگر آسمانها و ساكنان آنها و زمينهاي هفت گانه در يك كفّه ترازو باشند و «لااِلهَ اِلاَّ اللَّه» در كفّه ديگر، اين بر آنها زيادتي مي كند».(1)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: تلقين كنيد مرده هاي خود را در وقت جان كندن به «لااِلهَ اِلاَّ اللَّه» كه گناهان را خراب مي كند و در هم مي كشند. صحابه گفتند: يارسول اللَّه! كسي كه در صحّت بگويد چون است؟ حضرت فرمود: اين بيشتر باعث درهم شكستن و برطرف شدن گناهان مي شود، به درستي كه «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» مونس من است در حال حيات و نزد مردن و در هنگام مبعوث شدن، همانا جبرئيل عليه السلام به من گفت كه يا محمّدصلي الله عليه وآله وسلم! در قيامت جمعي را خواهي ديد كه از قبرها رو سفيد مبعوث مي شوند، و به آواز بلند مي گويند: «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ اَكْبَرُ» و جمعي روسياه مي شوند و فرياد

ص: 189


1- جامع الاخبار، ص 133، فصل 24.

مي كنند ياوَيْلاهُ ياثُبوراهُ».(1)

و به سند ديگر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «قيمت بهشت «لا اله الا اللّه» است».(2)

و به سند ديگر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» بگويد براي او درختي در بهشت بكارند از ياقوت سرخ كه ريشه اش از مشك سفيد باشد، و ميوه اش از عسل شيرين تر و از برف سفيدتر باشد، و از مشك خوشبوتر و در آن درخت ميوه ها باشد به شكل پستان دختران باكره كه چون شكافته شود هفتاد حلّه از ميان آن بيرون آيد».(3)

و از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «هر بنده مسلماني كه «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» بگويد آن كلمه بالا رود، و هر سقفي را بشكافد، و به هر گناهي از گناهان او كه برسد محو نمايد، تا چون به حسنات او رسد قرار گيرد».(4)

و به سند صحيح از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هيچ عملي ثوابش عظيم تر از شهادت «لااِلهَ اِلاَّ اللَّه» نيست».(5)

و به سند صحيح از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «بهترين عبادت ها گفتن «لااِلهَ اِلاَّ اللَّه» است».(6)

ص: 190


1- ثواب الاعمال، ج 1، ص 16، ح 3.
2- بحار الانوار، ج 93، ص 196 و 201 ح 15 و 33.
3- همان، ح 5.
4- همان، ص 17، ح 7.
5- كافي، ج 2، ص 516، باب من قال لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه، ح 1.
6- همان، ذيل ح 2، ص 517.

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه صد مرتبه «لا اِلهَ ِلاَّ اللَّه» بگويد، عمل او در آن روز بهترين اعمال مردم باشد مگر كسي كه بيشتر از او اين كلمه را گفته باشد».(1)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه فرمود: «هر عبادتي را اندازه[اي هست كه به آن منتهي مي شود، مگر ذكر حق تعالي كه آن را حدّي نيست كه به آن منتهي شود؛ چنانچه حق تعالي نمازهاي پنجگانه را واجب گردانيده است، كسي كه آنها را ادا نمايد به حدّش رسانيده است؛ و همچنين كسي كه روزه ماه مبارك رمضان را بگيرد، قرضش را ادا كرده است؛ و كسي كه يك مرتبه حج كند، اندازه اش به عمل آمده است؛ به غير ذكر و ياد خدا كه حق تعالي به اندك راضي نشده است، و اندازه و نهايتي براي آن مقرّر نساخته است. بعد از آن اين آيه را خواندند: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كثيراً وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَاَصيلاً» كه ترجمه ظاهر لفظش اين است كه: اي گروه مؤمنان! ياد كنيد خدا را ياد كردن بسيار، و تسبيح و تنزيه كنيد او را در بامداد و پسين، پس نهايتي براي ذكر مقرّر نساخت. بعد از آن فرمود: پدرم بسيار ياد خدا مي كرد، با او كه راه مي رفتم مشغول ذكر بود، و چون با او طعام مي خوردم او را مشغول ذكر مي ديدم، و چون با مردم سخن مي گفت سخن گفتن او را از ياد خدا باز نمي داشت، و پيوسته مي ديدم كه زبانش به كامش چسبيده بود و مشغول ذكر «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» بود، و در صبح ما را جمع مي كرد و امر مي فرمود كه مشغول ذكر و ياد خدا باشيم تا طلوع آفتاب، و مي فرمود كه هر كه قرآن

ص: 191


1- ثواب الاعمال، ج 1، ص 18، باب من قال لااِلهَ ِلاَّاللَّه مأة مرة. ح 1.

مي تواند خواند قرآن را بخواند، و هر كه قرآن نمي تواند خواند ذكر خدا بكند، و خانه اي كه در آن قرآن مي خوانند و ياد خدا مي كنند بركت آن خانه بسيار مي شود، و شياطين از آن خانه دوري مي كنند، و آن خانه روشني مي دهد اهل آسمان را، چنانچه ستاره هاي روشن، اهل زمين را روشني مي دهند؛ و خانه اي كه در آن قرآن خوانده نمي شود، و ياد خدا در آن نمي كنند، بركت آن خانه كم است، و ملائكه از آن خانه دوري مي كنند، و شياطين در آنجا حاضر مي باشند».(1)

و حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «آيا شما را خبر دهم به بهترين اعمال كه بيشتر موجب رفع درجات شما گردد و نزد خداوند شما، مقبول تر باشد از براي شما، از دينار و درهم، و بهتر باشد از براي شما از اين كه با دشمنان دين ملاقات كنيد، و بكشيد و كشته شويد؟ گفتند: بلي.

فرمود: ياد خدا بسيار كنيد. پس فرمود: شخصي به خدمت حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم آمد و پرسيد كه بهترين اهل اين مسجد كيست؟ فرمود: هركه ذكر خدا بيشتر كند. فرمود كه: هر كه را خدا زبانِ ذكر كننده عطا فرمايد، همانا خير دنيا و آخرت به او كرامت فرموده است».(2)

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه خدا را بسيار ياد كند او را بسيار دوست دارد، و هر كه ذكر خدا بسيار كند حق تعالي دو برات براي او بنويسد، يكي بيزاري از آتش جهنم و يكي بيزاري از نفاق».(3)

ص: 192


1- كافي، ج 2، ص 498، باب ذكر اللَّه عزوجل كثيراً، ح 1.
2- همان، ص 499، ذيل روايت 1.
3- همان، ص 500، ح 3.

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» را از روي اخلاص بگويد داخل بهشت شود، و اخلاص او آن است كه اين كلمه طيّبه او را مانع شود از مرتكب شدن هر چيزي كه خدا آن را حرام كرده است».(1)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «هر كه «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» بگويد بر غير وجه تعجّب، خدا از آن كلمه مرغي خلق فرمايد كه تا روز قيامت بر بالاي سر گوينده آن كلمه بال زند، و ذكر خدا كند، و ثوابش از او باشد».(2)

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «تلقين كنيد مرده هاي خود را به «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» به درستي كه هر كه آخر كلامش «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» باشد داخل بهشت مي شود».(3)

و به سند معتبر از حضرت امام رضاعليه السلام منقول است كه: «چون حضرت نوح عليه السلام داخل كشتي شد حق تعالي به او وحي نمود كه هر وقت خوف غرق شدن داشته باشي هزار مرتبه «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» بگو».(4)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «جبرئيل عليه السلام به نزد حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم آمد و گفت: يا محمد! خوشا به حال كسي از امت تو كه بگويد: «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ».(5)

ص: 193


1- ثواب الاعمال، ج 1، ص 19، باب من قال لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه مخلصاً، ح 1.
2- همان، ص 22، باب من قال لااِلهَ اِلاَّ اللَّه من غير تعجب، ح 1.
3- امالي صدوق، ص 434، مجلس 80، ح 5.
4- عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص 55 باب 31، ضمن ح 206.
5- كافي، ج 2، ص 517، باب من قال لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَه، ح 1.

و به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه صد مرتبه «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبينُ» بگويد، خداوند عزيز جبّار او را پناه دهد از فقر، و وحشت قبرِ او را به انس مبدّل گرداند، و سبب توانگري او گردد، و چنان باشد كه درِ بهشت را كوبد».(1)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «هر كه هر روز سي مرتبه اين تهليل را بخواند رو كند به توانگري، و پشت كند به درويشي و فقر، و در بهشت را بكوبد».(2)

و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: «هر كه هر روز پانزده مرتبه اين تهليل را بگويد: «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لااِلهَ اِلاَّ اللَّهُ ايماناً و َتَصْديقاً لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ عُبودِيّةً وَرِقّاً» حق تعالي روي رحمت خود را به سوي او بدارد، و از او روي لطف بر نتابد تا او را داخل بهشت گرداند».(3)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هر كه بگويد: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّاللَّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ» حق تعالي براي او هزار هزار حسنه بنويسد، و به روايت ديگر دو هزار هزار حسنه براي او ثبت نمايد».(4)

و به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه هر روز ده مرتبه اين دعا را بخواند «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ اِلهاً واحِداً اَحَداً صَمَداً لَمْ يَتَخِّذْ صاحِبَةً وَلا وَلَداً» بنويسد حق تعالي

ص: 194


1- محاسن برقي، ص 32، باب 18، ح 22، ثواب قول لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه …
2- ثواب الاعمال، ص 23، باب من قال في كل يوم ثلاثين مرة …، ح 1.
3- ثواب الاعمال، ص 24، باب من قال في كل يوم خمس عشر مرة …، ح 1.
4- كافي، ج 2، ص 518، باب من قال اشهد ان لااِلهَ اِلاَّاللَّه …، ح 1.

عزّ شأنه از براي او چهل و پنج هزار حسنه، و محو كند از نامه گناهان او چهل و پنج هزار گناه، و بلند گرداند از براي او چهل و پنج هزار درجه.» (1) و در روايت ديگر وارد شده است كه: «اين دعا، حرزي باشد براي او در آن روز از شرّ شيطان و مردمِ صاحب سلطنت؛ و در آن روز گناه كبيره او را فرا نگيرد».(2)

و به روايت ديگر وارده شده است كه: «هركه در هر روزي اين دعا را بخواند، حق تعالي براي او چهل و پنج هزار درجه بلند گرداند، و چنان باشد كه در آن روز دوازده مرتبه ختم قرآن كرده باشد، و حق تعالي در بهشت خانه اي براي او بنا فرمايد».(3)

ص: 195


1- همان، ص 519، باب من قال عشر مرات في كل يوم «اشهد ان لااِلهَ اِلاَّاللَّه» ح 1.
2- همان، ذيل ح 1.
3- ثواب الاعمال، ص 19، باب 21، ح 1.

فصل سوم: «در فضيلت تسبيح است»

به سند معتبر از يونس بن يعقوب منقول است كه: «[او] از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام سؤال نمود: كسي كه صد مرتبه «سُبْحانَ اللَّه» بگويد [آيا]او ذكر بسيار كرده، و به فرموده خدا در اين كه امر به ذكر كثير نموده، عمل كرده است؟ فرمود: بلي».(1)

و به سند صحيح از آن حضرت منقول است كه: «هركه بگويد: «سُبْحانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ سُبْحانَ اللّهِ الْعَظيمِ وَبِحَمْدِهِ» حق تعالي سه هزار حسنه از براي او ثبت نمايد، و سه هزار گناه از او محو نمايد، و سه هزار درجه از براي او مرتفع گرداند، و مرغي در بهشت از براي او خلق نمايد كه تسبيح الهي كند، و ثواب تسبيحش از او باشد».(2)

و از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه فرمود: «چون بنده «سُبْحانَ اللَّه» مي گويد جميع ملائكه بر او صلوات مي فرستند».(3)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كسي سي مرتبه بگويد: «سُبْحانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ سُبْحانَ اللَّهِ الْعَظيم» رو كند

ص: 196


1- ثواب الاعمال، ج 1، ص 27، ثواب من قال سبحان اللَّه مأة مرة ح 1.
2- همان، ثواب من قال سبحان اللَّه و بحمده، ح 1.
3- معاني الاخبار، ص 9، باب معني سبحان اللَّه، ح 3.

به توانگري، و پشت كند از فقر، و بكوبد در بهشت را».(1)

و از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هركه بگويد: «سُبْحانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِه» ايزد تعالي براي او هزار هزار حسنه بنويسد، و هزار هزار گناه از او محو نمايد، و هزار هزار درجه براي او بلند كند؛ و هر كه زياده بگويد، خدا ثوابش را زياده كند؛ و هر كه استغفار كند، خدا گناهش را بيامرزد».(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه هر روز سي مرتبه «سُبْحانَ اللَّه» بگويد حق تعالي از او دفع نمايد هفتاد نوع از بلا را كه سهل تر آنها فقر باشد».(3) و به سند ديگر همين مضمون از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است.(4)

و به سند ديگر از آن حضرت منقول است كه: «حق سبحانه و تعالي چون نور مقدس نبوي صلي الله عليه وآله وسلم را خلقت نمود او را در حجاب القُدرة دوازده هزار سال ساكن گردانيد، و در آن جا آن حضرت اين تسبيح مي گفتند: «سُبْحانَ رَبّي َ الْاَعْلي [وَ بِحَمْدِه » و در حجاب العظمه يازده هزار سال ماندند و اين تسبيح را مي گفتند: «سُبْحانَ عالم السِّر» و در حجاب المنّه ده هزار سال ماندند واين تسبيح را مي گفتند: «سُبْحانَ مَنْ هُوَ قائِمٌ لايَلْهُوا» و در حجاب الرّحمه نه هزار سال ساكن بودند و اين تسبيح را مي گفتند: «سُبْحانَ الرَّفيعُ اْلأَعْلي و در حجاب السعاده هشت هزار سال بودند و اين تسبيح را مي گفتند: «سُبْحانَ مَنْ هُوَ دآئِمٌ لايَسْهو» و در حجاب الكرامه

ص: 197


1- امالي صدوق، ص 232، مجلس 47، ح 13.
2- معاني الاخبار، ص 411، نوادر المعاني، ح 98.
3- امالي صدوق، ص 54، مجلس 13، ح 4.
4- خصال، ج 2، ص 505، ابواب الستة عشر، ج 2.

هفت هزار سال به اين تسبيح مشغول بودند: «سُبْحانَ مَنْ هُوَ غَنيٌّ لايَفْتَقِرُ» و در حجاب المنزله شش هزار سال به اين تسبيح مشغول بودند: «سُبْحانَ الْعَليمِ الْكَريمْ» و در حجاب الهدايه پنج هزار سال ماندند و اين تسبيح مي فرمودند: «سُبْحانَ ذِي الْعَرْشِ الْعَظيم» و در حجاب النبوّه چهار هزار سال سكني داشتند به اين تسبيح [مشغول بودند]: «سُبْحانَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّا يَصِفُونَ» و در حجاب الرّفعه سه هزار سال ماندند و اين تسبيح مي گفتند: «سُبْحانَ ذيِ الْمُلْكِ وَالْمَلَكُوتِ» و در حجاب الهيبه دو هزار سال بودند و خدا را اين تسبيح مي نمودند: «سُبْحانَ اللَّه وَ بِحَمْدِه» و در حجابُ الشَّفاعه هزار سال به اين تسبيح اشتغال داشتند: «سُبْحانَ رَبّي َ الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِهْ».(1)

ص: 198


1- معاني الاخبار، ج 2، ص 306، باب معني القميص و الرداء و …، ح 1.

فصل چهارم: «در فضيلت تحميد و انواع محامد است»

به سند معتبر منقول است كه: «از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كه كدام عمل نزد خدا بهترين اعمال است؟ فرمود: حمد او كردن».(1) و از حضرت علي بن الحسين صلوات اللَّه عليهما منقول است كه: «هركه بگويد: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ» شكر جميع نعمتهاي خدا را ادا كرده است».(2)

و به سند معتبر از حضرت امام رضا عليه التَّحيَّة والثَّنآء منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: هر كه را خدا نعمتي به او كرامت فرمايد حمد الهي بكند، و هر كه روزي او دير برسد استغفار بكند، و هر كه را اندوهي رو دهد يا كار دشواري پيش آيد بگويد: «لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ باللَّهِ».(3)

و به سند معتبر ديگر از حضرت امام رضا عليه التَّحيَّة والثَّنآء منقول است كه: «چون حضرت رسالت پناه صلي الله عليه وآله وسلم را امري رو مي داد كه موجب سرور بود مي فرمود: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتِ» و چون امري رو مي داد كه مورث الم(4) بود مي فرمود: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلي كُلِّ حالٍ».(5)

ص: 199


1- كافي، ج 2، ص 503، باب التحميد و التمجيد، ح 2.
2- خصال، ج 1، ص 299، باب الخمسة، ذيل ح 72.
3- عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 2، ص 46، باب 31، ح 171.
4- موجب ناراحتي مي شد.
5- امالي طوسي، ص 50، مجلس دوم، ح 33، ح مسلسل 64.

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم هر روز حمد الهي مي كردند سيصد و شصت مرتبه به عدد رگهاي بدن، به اين حمد كه «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ كَثيراً عَلي كُلِّ حالٍ».(1)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «چون كسي را ببيني كه به بلايي مبتلا گرديده است، سه مرتبه اين تحميد را آهسته بخوان كه او نشنود: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي عافانِي مِمَّا ابْتَلاكَ بِهِ وَلَوْ شآءَ فَعَل» بعد از آن فرمود: هر كه در اين حال اين دعا را بخواند، هرگز به آن نوع بلا مبتلا نشود».(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام مروي است كه: «هركه بگويد: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ كَما هُوَ اَهْلُهُ» كاتبان اعمال از نوشتن باز مي مانند و مي گويند: خداوندا! ما غيب را نمي دانيم، يعني حمدي را كه تو سزاواري ثواب آن را نمي دانيم؛ حق تعالي در جواب ايشان مي فرمايد كه: آنچه بنده من گفته شما بنويسيد و ثوابش بر من است».(3)

و به سند معتبر ديگر ازآن حضرت منقول است كه: «هر كه هر روز هفت مرتبه بگويد: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلي كلِّ نِعْمَةٍ كانَتْ اَوْهِيَ كائِنَةٌ» شكر نعمتهاي گذشته و آينده را ادا كرده است».(4)

ص: 200


1- كافي، ج 2، ص 503، باب التحميد و التمجيد، ح 3.
2- امالي صدوق، ص 220، مجلس 45، ح 12.
3- ثواب الاعمال، ص 28، ثواب من قال الحمدلِلَّهِ كَما هُو اَهْلُه، ح 1.
4- همان، ص 24، ثواب من قال في كل يومٍ سبع مرات …، ح 1.

فصل پنجم: «در فضيلت استغفار است»

به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «خود را خوشبو و معطّر گردانيد به استغفار، تا رسوا نكند شما را بوي هاي بد گناهان».(1)

و در حديث ديگر فرمود: «استغفار روزي را زياد مي كند».(2)

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «بهترين دعاها استغفار است».(3)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «چون بنده استغفار بسيار كند، صحيفه عملش كه بالا مي رود مي درخشد و نور مي دهد».(4)

و از حضرت علي بن الحسين صلوات اللَّه عليهما منقول است كه: «هركه بگويد: «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَاَتُوبُ اِلَيْهِ» او متكبّر و جبّار نيست».(5)

ص: 201


1- امالي طوسي، ص 372، مجلس 13، ح 52، ح مسلسل 801.
2- خصال، ج 2، ص 505، ابواب الستة عشر، ح 2.
3- كافي، ج 2، ص 504، باب الاستغفار، ح 1.
4- همان، ح 2.
5- خصال، ج 1، ص 299، باب الخمسة، ذيل ح 72.

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «استغفار كردن و گفتن «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» بهترين عبادات است».(1)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم در مجلسي كه مي نشستند هر چند اندك بود بر نمي خاستند تا بيست و پنج مرتبه استغفار نمي كردند».(2)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم هفتاد مرتبه مي فرمودند: «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» و هفتاد مرتبه مي فرمودند: اَتُوبُ اِلي اللَّه».(3)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه گناهي مي كند هفت ساعت او را مهلت مي دهند؛ پس اگر اين استغفار را سه مرتبه خواند بر او نمي نويسند «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الّذي لااِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَاَتُوبُ اِلَيْهِ».(4)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «هر كه در روزي صد مرتبه بگويد «اَسْتَغْفِرُاللّهَ» حق تعالي هفتصد گناه او را بيامرزد، و خيري نيست در بنده اي كه روزي هفتصد گناه بكند».(5)

و به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: «هر مؤمني كه در شبانه روز چهل گناه كبيره بكند و با ندامت و پشيماني بگويد:

ص: 202


1- كافي ج 2، ص 505، باب الاستغفار، ح 6.
2- همان، ص 504، ح 4.
3- همان، ص 505، ح 5.
4- همان، ص 438، باب الاستغفار من الذنب، ح 5.
5- همان، ص 439، ح 10

«اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الّذي لااِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ بَديعُ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرامِ وَاَسْئلُهُ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ يَتُوبَ عَليَّ» البته حق تعالي آن گناهان را بيامرزد، و خيري نيست در بنده[اي]كه شبانه روزي چهل گناه كبيره بكند».(1)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم در هر روز و شبي صد مرتبه توبه و استغفار مي كردند با آن كه گناهي از آن حضرت هرگز صادر نمي شد».(2)

ص: 203


1- همان 438، ح 7.
2- خصال، ص 218، ح 43، و امالي صدوق، ص 15، ح 2.

فصل ششم: «در فضيلت اذكار متفرقه است»

به سند معتبر از حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام منقول است كه فرمود: «عجب دارم از كسي كه او را خوفي از دشمني يا غير آن باشد، چرا پناه به اين كلمه نمي برد كه: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكيلُ» زيرا حق تعالي مي فرمايد: آن جماعتي كه اين كلمه را گفتند، برگشتند با نعمتي عظيم از جانب خدا و فضل بسيار، و به ايشان نرسيد بدي.

و عجب دارم از كسي كه غمي او را عارض مي شود؛ چرا پناه نمي برد به اين كلمه كه حضرت يونس عليه السلام در شكم ماهي گفت: «لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ» زيرا حق تعالي بعد از آن مي فرمايد: پس ما دعاي يونس را مستجاب كرديم و او را از غم نجات داديم، و چنان كه او را نجات داديم، همچنين نجات مي دهيم مؤمنان را.

[و عجب دارم از كسي كه دشمنان در مقام مكر او باشند، چرا پناه نمي برد به اين آيه كه: «اُفَّوِضُ اَمْري اِلَي اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ» زيرا حق تعالي مي فرمايد كه: چون مؤمن آل فرعون اين كلمه را گفت، خدا او را حفظ كرد و نگاه داشت از بدي هاي آنچه مكر نسبت به او كرده بودند].(1)

ص: 204


1- داخل [] از نسخه اصلي اسقاط شده است.

و عجب دارم از كسي كه اراده مال و متاع دنيا داشته باشد، چرا پناه نمي برد به اين كلمه كه: «ماشآءَ اللَّهُ لاحَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ» زيرا حق تعالي مي فرمايد: برادر مؤمن به برادر كافر گفت كه چرا داخل باغ خود كه شدي اين كلمه را نگفتي؟ اگر مرا چنين مي بيني كه مال و فرزندم از تو كمتر است، پس شايد پروردگار من بهتر از بهشت تو، به من عطا فرمايد، و «شايد» را، حق تعالي در مقام جزم اطلاق مي كند».(1)

و به سندهاي معتبر از آن حضرت صلوات اللَّه عليه منقول است كه: «شخصي به خدمت حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم آمده شكايت نمود از وسوسه سينه و بسياري قرض و احتياج. حضرت فرمود كه: مكرر اين كلمات را بخوان:

«تَوَكَّلْتُ عَلَي الْحَيِّ الَّذي لايَمُوتُ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي لَمْ يَتَّخِذْ صاحِبَةً وَلا وَلَداً وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكَنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبيراً.»

بعد از اندك وقتي آن مرد به خدمت آن حضرت آمد و گفت: به بركت آن دعا، حق تعالي وسوسه سينه مرا بر طرف كرد، و قرض مرا مؤدّي ساخت، و روزي مرا فراخ گردانيد».(2)

و به سند صحيح ديگر از آن حضرت منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: حضرت آدم عليه السلام به حق تعالي شكايت كرد از وسوسه خاطر و اندوه، جبرئيل عليه السلام نازل شد و گفت: يا آدم! بگو: «لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ» چون آدم عليه السلام اين كلمه را گفت وسوسه و اندوه از او بر طرف شد».(3)

ص: 205


1- امالي صدوق، ص 15، مجلس دوم، ح 2.
2- كافي، ج 2، ص 555، باب الدعا للدين، ح 3.
3- امالي صدوق، ص 436، مجلس 81، ح 5.

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هركه نعمتهاي الهي بر او بسيار شود بگويد: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» و كسي كه فقر و احتياج بر او زيادتي كند بسيار بگويد: «لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَليِّ الْعَظيم» به درستي كه اين كلمه گنجي است از گنجهاي بهشت، و در آن شفاي هفتاد و دو درد هست كه كمتر آنها همّ و اندوه است».(1)

و به سند صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه در شب معراج حق تعالي به حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم وحي فرمود كه: «به تو عطا مي كنم دو كلمه از خزينه هاي عرش خود: «لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ ولامَلْجَأَ مِنْكَ اِلاَّ اِلَيْكَ».(2)

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه را اندوهي عارض شود بگويد: «لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلّيِ الْعَظيم».(3)

و در حديث ديگر منقول است كه: «ابوذر رَحِمهُ اللَّه گفت كه حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم مرا وصيت نمود كه اين كلمه را زياد بگويم».(4)

و به سند صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه هر روز صد مرتبه «لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ» بگويد، حق تعالي از او هفتاد نوع از بلا دفع نمايد كه سهل تر آنها غم واندوه باشد».(5)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «هركه دعا كند

ص: 206


1- همان، ص 447، مجلس 82، ح 13.
2- تفسير قمي، ج 2، ص 11، در تفسير سوره اسري، آيه اول.
3- عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 2، ص 46، باب 31، ح 171.
4- خصال، ج 2، ص 345، باب السبعة ح 12.
5- ثواب الاعمال، ص 195، ثواب من قال في كل يوم لا …، ح 1.

و ختم كند دعاي خود را به گفتن «ماشاءَ اللَّهُ لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ» البته دعاي او مستجاب شود».(1)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «هر كه هفتاد مرتبه بگويد «ماشاءَ اللَّهُ لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ» حق تعالي بگرداند از او هفتاد نوع از انواع بلا كه كمتر آنها آن باشد كه ديوانه شود و به سبب ديوانگي هلاك بشود».(2)

و در حديث ديگر از آن حضرت منقول است كه: «خدا را مَلَكي هست موكّل به آسمان اول، اسماعيل نام دارد، چون بنده هفت نوبت مي گويد: «يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ» آن ملك مي گويد: اَرْحَمُ الرّاحمين صداي تو را شنيد هر حاجتي كه داري بطلب تا عطا كند».(3)

و به سند صحيح از آن حضرت منقول است كه: «هركه ده مرتبه بگويد: «يا اَللَّه» حق تعالي به او خطاب فرمايد كه: لبّيك! چه حاجت داري و همچنين اگر ده مرتبه «يا رِبِّ» بگويد، همين خطاب كنند او را».(4)

همچنين به سند صحيح از آن حضرت منقول است كه: «هر كه بگويد: «يارَبّيَ اللَّه» آن قدر كه يك نفس او وفا كند، به او خطاب فرمايد حق تعالي كه: لبّيك! حاجت خود را بگو».(5)

و در حديث ديگر فرمود: «بعضي از فرزندان پدرم بيمار شدند. پدرم بر او گذشت، فرمود: ده مرتبه بگو «يا اَللَّه» كه هيچ يك از مؤمنان ده مرتبه

ص: 207


1- همان، ص 24، ثواب من دعا و ختم دعائه …، ح 1.
2- كافي، ج 2، ص 521، باب من قال ما شاءَ اللَّه …، ح 2.
3- دعوات راوندي، ص 45، فصل في الدعا، ح 109.
4- كافي، ج 2، ص 519 و ص 520، باب من قال يا اَللَّه، ح 1؛ و باب من قال ربّ، ح 1.
5- محاسن، ص 35، باب 27، ح 32.

اين كلمه را نمي گويد مگر آن كه پروردگار عالم مي فرمايد كه: لبّيك اي بنده من! حاجت خود را سؤال كن».(1)

و به سند معتبر از امام رضاعليه السلام منقول است كه فرمود: «پدرم را در خواب ديدم، فرمود كه: هرگاه به شدّتي و سختي گرفتار شوي بسيار بگو «يا رؤفُ يا رَحيمُ».(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه به بعضي از اصحاب خود فرمود: «مي خواهي به تو تعليم كنم اسم اعظم الهي را، بخوان سوره حمد و سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد» و آيةالكرسي و سوره «إِنَّا اَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر» پس رو به قبله كن و هر حاجت كه داري از خدا بطلب».(3)

و به سند معتبر از حضرت امام رضاعليه السلام منقول است كه: «اسم اكبر خدا «ياحَيُّ ياقَيُّومُ» است».(4) و به روايت ديگر از حضرت علي بن الحسين صلوات اللَّه عليهما منقول است كه: «اين دعا مشتمل است بر اسم اعظم:

«يا اَللَّهُ يااَللَّهُ وَحْدَكَ وَحْدَكَ لاشَريكَ لَكَ اَنْتَ الْمَنَّانُ بَديعُ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ ذُوالْجَلالِ وَالْاِكْرامِ وَ ذُوالْاَسْماءِ الْعِظامِ وَذُوالْعِزِّ الَّذي لايُرامُ وَاِلهُكُمْ اِلهٌ واحِدٌ لا اِلهَ اِلاَّهُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ وَصَلَّي اللَّهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعينَ.» بعد از خواندن اين دعا، هر حاجتي كه داري بطلب».(5)

و به سند معتبر از سكّين بن عمّار مروي است كه گفت: «شبي در مكّه

ص: 208


1- قرب الاسناد، ص 1، ح 2.
2- مسند الامام الرضاعليه السلام، ج 2، ص 66، ح 86.
3- مهج الدعوات، ص 316، في تعيين اسم الاعظم.
4- همان، ص 317، في تعيين اسم الاعظم.
5- همان، ص 321، من الروايات في اسم اللَّه.

خوابيده بودم. شخصي به خواب من آمد و گفت: برخيز كه شخصي خدا را در زير ميزاب به اسم اعظم «رَبُّ الاربابٌ» مي خواند. بيدار شدم و به خواب رفتم؛ پس بار ديگر مرا صدا زد و همان سخن را گفت. بيدار شدم و باز به خواب رفتم؛ در مرتبه سوّم مرا صدا زد كه برخيز كه موسي بن جعفرعليهما السلام خدا را به اسم اعظم مي خواند در تحت ميزاب، سكّين مي گويد كه: برخاستم و غسل كردم، چون به نزد حجر آمدم، شخصي را ديدم كه جامه خود را بر سر پيچيده و در سجده است؛ در پشت سر آن حضرت نشستم، اين دعا را مي خواندند «يانُور يا قُدُّوسُ» سه مرتبه، «ياحَيٌّ يا قَيُّومُ» سه مرتبه، «ياحَيُّ لايَمُوتُ» سه مرتبه، «ياحَيُّ حينَ لاحَيَّ» سه مرتبه، «يا حَيُّ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ» سه مرتبه، «اَسْئَلُكَ بِلااِلهَ اِلاّ اَنْتْ» سه مرتبه، «اَسْئَلُكَ بِاَنْ لااِلهَ اِلاَّ اَنْتَ» سه مرتبه، «اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْعَزيزِ الْمُبينِ» سه مرتبه؛ سكّين گفت كه آن حضرت مكرّر اين دعا را خواندند تا من حفظ كردم».(1)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هر مؤمني كه اين كلمات را بخواند من ضامن اويم در دنيا و آخرت؛ اما در دنيا، پس ملائكه او را بشارت دهند در هنگام مردن؛ و اما در آخرت، پس حق تعالي به عدد هر كلمه خانه اي در بهشت به او كرامت فرمايد، و دعا اين است: «يا اَسْمَعَ السَّامِعينَ وَياابْصَرَ النّاظرينَ وَيااَسْرعَ الحاسِبينَ وَيااَرْحَمَ الرَّاحِمينَ وَ يا اَحْكَمَ الْحاكمينَ».(2)

ص: 209


1- همان، ص 321، من الروايات في اسم اللَّه.
2- قرب الاسناد، ص 2، ح 5.

باب دوّم: «در بيان اذكاري كه مخصوص وقتي چندند»

اشاره

واین باب مشتمل است بر چند فصل

فصل اوّل: در تعقيب نماز صبح و شام است و اذكاري كه در صبح و شام بايد خواند

به سندهاي معتبر از حضرت امام موسي كاظم عليه السلام منقول است كه: «چون از نماز شام فارغ شوي از جاي خود حركت مكن تا صد مرتبه بگويي: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَليِّ الْعَظيمِ» و همچنين صد مرتبه بگويد بعد از نماز صبح؛ به درستي كه هر كه در اين دو وقت اين را بخواند، حق تعالي از او دفع كند صد نوع از انواع بلا را كه كمتر آنها خوره و پيسي و شرّ شيطان و شرّ پادشاهان باشد».(1)

و از حضرت امام رضاعليه السلام منقول است كه: «هركه صد مرتبه اين كلمات را بخواند بعد از نماز صبح، به اسم اعظم الهي نزديكتر است از سياهي چشم به سفيدي آن، به درستي كه اسم اعظم در اين كلمات داخل است».(2)

ص: 210


1- كافي، ج 2، ص 531، باب القول عند الاصباح و الامساء، ح 29.
2- مهج الدعوات، ص 316، في تعيين اسم الاعظم.

و به چندين سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه اين كلمات را بعد از نماز صبح و شام هفت مرتبه بخواند، حق تعالي از او هفتاد نوع از بلا دفع كند كه كمترش قولنج و پيسي و ديوانگي و خوره باشد، و اگر نامش در نامه اشقيا باشد محو كنند و در نامه سعدا ثبت نمايند».(1) و در روايت ديگر سه مرتبه واقع شده است با همين ثواب.(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه صد مرتبه بعد از نماز صبح بگويد: «ماشآءَ اللَّهُ لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِّيِ الْعَظيمِ» در آن روز نبيند امري را كه مكروه او باشد».(3)

و به سندهاي معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب ده مرتبه اين تهليل را بخواند كه: «لااِلهَ اِلاَّاللَّهُ وَحَدْهُ لاشَريكَ لَه، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيي وَيُميتُ وَيُميتُ وَيُحْيي وُهُوَ حَيٌّ لايَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلي كُلِّ شيئيٍ قَديرٌ». كفاره گناهان او باشد در آن روز؛(4) و به روايت ديگر خدا را ملاقات نكند بنده به بهتر از عمل او، مگر كسي كه عمل او را كرده باشد».(5)

و در روايت ديگر وارد شده است كه: «سنّت واجب است كه اين تهليل را ده مرتبه بخوانند و ده مرتبه بگويند: «اَعُوذُ بِاللَّهِ السَّميعِ الْعَليمِ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينِ وَ اَعُوذُ بِاللَّهِ اَنْ يَحْضُرُونَ اِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ» و فرمود كه

ص: 211


1- كافي، ج 2، ص 531، باب القول عند الاصباح …، ح 25، و 26.
2- همان، ح 27.
3- همان، ص 530، ح 24.
4- همان، ص 518، من قال لااله الاّاللَّه، ح 1.
5- همان، ح 2.

اگر اين ذكر را در اين وقت فراموش كني قضا كن چنانكه نماز را قضا مي كني و احاديث در فضيلت اين دو ذكر بسيار است».(1)

و به سند معتبر ديگر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه در وقت طلوع صبح، ده مرتبه اين تهليل را بگويد كه گذشت؛ و ده مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد؛ و سي و پنج مرتبه «سُبْحانَ اللَّه» و سي وپنج مرتبه «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» و سي و پنج نوبت «اَلْحَمْدُلِلَّه» بگويد، او را در آن صباح از غافلان ننويسند، و اگر همين اذكار را در شام بگويد، او را در آن شب از غافلان ننويسند».(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه در وقت شام صد مرتبه «اَللَّهُ اَكْبَر» بگويد، چنان باشد كه صد بنده آزاد كرده باشد».(3)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه صد مرتبه «اللَّهُ اَكْبَر» بگويد پيش از بر آمدن آفتاب و پيش از فرو رفتن آن، حق تعالي ثواب صد بنده آزاد كردن در نامه عملش بنويسد».(4)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم فرمود كه: در فرزند آدم سيصد و شصت رگ هست كه صد و هشتاد رگ از آنها متحرّك است و صد و هشتاد رگ ديگر ساكن، كه اگر يكي از رگهاي متحرّك ساكن شود يا يكي از رگهاي ساكن متحرّك شود،

ص: 212


1- همان، ص 532 و ص 533، باب القول عند الاصباح، ح 31 - 33.
2- همان، ص 534، ح 35.
3- ثواب الاعمال، ص 195، باب من كبّر عند المساء.
4- محاسن، ج 1، ص 36، باب 28، ح 33.

او را خواب نمي برد؛ بنابر اين حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم در هر صبح و هر شام سيصد و شصت مرتبه مي گفتند: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ كَثيراً عَلي كُلِّ حالٍ».(1)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «هركه در صبح چهار مرتبه بگويد: «اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»، به تحقيق كه شكر آن روز را ادا كرده است؛ و همچنين اگر در شام چهار مرتبه بگويد، شكر آن شب را ادا كرده است».(2)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم بر شخصي گذشتند كه باغ خود را درخت مي كاشت، حضرت ايستادند و فرمودند كه مي خواهي تو را دلالت كنم بر درخت كِشتني، كه اصلش ثابت تر و ميوه اش زود رس تر و نيكوتر و باقي تر باشد؟ گفت: بلي. فرمود: در هر صبح و شام بگو: «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ وَ لااِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ اَكْبَرُ» تا آن كه حق تعالي به عدد هر تسبيحي ده درخت در بهشت به تو كرامت فرمايد از انواع ميوه ها».(3)

و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: «در صبح اين دعا را بخوان:

«اَصْبَحْتُ بِاللَّهِ مُؤمِناً عَلي دينِ مُحَمَّدٍ وَ سُنَّتِهِ وَ دينِ الْاَوْصيآءِ وَ سُنَّتِهِمْ امَنْتُ بِسِرِّهِمْ وَ عَلانِيَتِهِمْ وَ شاهِدِهِمْ وَ غائِبِهِمْ وَ اَعُوذُ بِاللَّهِ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ رسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَليْهِ وَ الِهِ وَ عَلِيٌّ وَ الْاَوْصيآءِ صَلَواتُ اللَّهِ

ص: 213


1- كافي ج 2، ص 503 باب التحميد و التمجيد، ح 4.
2- عدة الداعي، ص 260، في اقسام الذكر.
3- امالي صدوق، ص 169، مجلس 36، ح 16.

عَلَيْهِمْ وَ اَرْغَبُ اِليَ اللَّهِ فيما رَغِبُوا اِلَيْهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ».(1)

و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «هركه در صبح و شام سه نوبت بگويد:

«رَضيتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِالْاِسْلامِ ديناً وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ و الِهِ نَبيّاً وَ بِالْقُرانِ بَلاغاً وَ بِعَليّ ٍ اِماماً وبِالْاَوْصيآءِ مِنْ وُلْدِهِ اَئمَّةً».

البته بر حق تعالي لازم است كه در روز قيامت او را راضي گرداند».(2)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هر بنده كه قبل از طلوع آفتاب اين دعا بخواند:

«اَللَّهُ اَكْبَرُ اَللَّهُ اَكْبَرُ كَبيراً وَسُبْحانَ اللّهِ بُكْرةً وَاَصيلاً وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ كَثيراً لاشَريكَ لَهُ وَصَلَّي اللَّهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ».

ملكي مبادرت نمايد و اين دعا را در ميان بال خود بگيرد و به آسمان برد، و چون به آسمان اوّل درآيد ملائكه به او گويند كه چه چيز داري؟ در جواب گويد كه: شخصي از مؤمنان به اين كلمات تكلّم نموده؛ و كلمات را بر ايشان بخواند، ملائكه گويند كه: خدا رحم كند آن كسي را كه اين كلمات را خوانده است و گناهان او را بيامرزد؛ پس به هر آسمان كه گذرد ملائكه از او سؤال كنند، و چون جواب گويد همين دعا كنند؛ و آن ملك اين كلمات را ببرد ودر ديوان كنوز كه اعمال خالص مؤمنان در آنجا مثبت است، ثبت نمايد».(3)

و به سند عالي از ابو حمزه ثمالي منقول است كه: «از حضرت امام

ص: 214


1- كافي، ج 2، ص 522، باب القول عند الاصباح …، ح 4.
2- همان، ص 525، ذيل ح 12.
3- همان، ص 526، ح 14.

محمد باقرعليه السلام سؤال نمود از تفسير آنچه حق تعالي در شأن حضرت ابراهيم عليه السلام فرموده كه حقوق الهي و اوامر او را وافي و تمام ادا نمود، حضرت فرمود كه چون صبح مي كرد سه مرتبه مي گفت:

«اَصْبَحْتُ وَرَبّي مَحْمُوداً اَصْبَحْتُ لااُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئاً وَلا اَدْعُوا مَعَ اللَّهِ اِلهاً وَ لا اَتَّخِذُ مِنْ دُوْنِهِ وَلِيّاً».

و همچنين در شام سه مرتبه مي فرمود. و اگر در شام خوانند به جاي «اَصْبَحْتُ» در هر دو جا «اَمْسَيْتُ» مي بايد گفت».(1)

و به سند صحيح از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: «چون حضرت نوح عليه السلام در هر صبح و شام ده مرتبه اين دعا را مي خواندند:

«اَللّهُمَّ اِنِّي اُشْهِدُكَ اَنَّهُ ما اَصْبَحَ بي مِنْ نِعْمَةٍ اَوْعافِيَةٍ في دينٍ اَوْدُنيا فَمِنْكَ وَحْدَكَ لاشَريكَ لَكَ الْحَمْدُ وَلَكَ الشُّكْرُ بِها عَليَّ حَتّي تَرْضي وَبَعْدَ الرِّضا».

به اين سبب حق تعالي او را عبد شكور فرمود؛ يعني بنده بسيار شكر كننده. و اگر در شام خوانَد چنين بگويد: «اَنَّهُ ما اَمْسي بي مِنْ نِعْمَةٍ».(2)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «هركه در صبح انگشتر عقيق در دست راست خود داشته باشد، و پيش از آن كه به احدي نظر كند نگين عقيق را به كف دست خود بگرداند و به آن نگين نظر كند، و سوره «اِنَّا اَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر» بخواند، پس اين دعا[را] بخواند كه:

«آمَنْتُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ وَكَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَامَنْتُ

ص: 215


1- همان، ص 535، ح 38.
2- همان، قريب به مضمون، و تفسير عياشي، ج 2، ص 281، ح 17.

بِسِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَلانِيَتِهِمْ وَظاهِرِهِمْ وَباطِنِهِمْ وَاَوَّلِهِمْ وَاخِرِهِمْ».

حق تعالي او را در آن روز از شرّ جميع بلاهاي آسمان و زمين حفظ نمايد».(1)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «هركه بعد از نماز صبح هفتاد مرتبه استغفار بگويد، خدا او را بيامرزد اگر چه هفتاد هزار گناه كرده باشد».(2)

وبه سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «هركه در وقت شام سه مرتبه بگويد: «سُبْحانَ اللَّهِ حينَ تُمْسُونَ وَحينَ تُصْبِحُونَ وَلَهُ الْحَمْدُ في السَّمواتِ وَالْاَرْضِ وَعَشِيّاً وَحينَ تُظْهِرُونَ» هيچ خيري در آن شب از وي فوت نشود، و جميع شرور و بدي هاي آن شب از او رفع شود؛ و همچنين اگر در صبح سه مرتبه بخواند، هيچ خيري در آن روز از وي فوت نشود، و جميع شرور آن روز از او دور شود».(3)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه بعد از نماز شام سه مرتبه بگويد: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي يَفْعَلُ مايَشآءُ وَلا يَفْعَلُ مايَشآءُ غَيْرُهُ» حق تعالي به او خير بسيار كرامت فرمايد».(4)

و به سند صحيح منقول است از حضرت صادق عليه السلام كه: «حضرت رسالت پناه، محمدصلي الله عليه وآله وسلم فرمود كه: چون به معراج رفتم ملائكه مرا دعايي تعليم نمودند كه هر صبح و شام مي خوانم:

ص: 216


1- الامان من اخطار الاسفار و الازمان، ص 52.
2- ثواب الاعمال، ص 198، ثواب من استغفر سبعين مرة، ح 1.
3- همان، ص 199، ثواب من قال حين يمسي، ح 1.
4- كافي، ج 2، ص 545، الدعا في ادبار الصلوة، ح 2.

«اَللَّهُمَّ اِنَّ ظُلْمي اَصْبَحَ مُسْتَجيراً بِعَفْوِكَ وَذَنْبي اَصْبَحَ مُسْتَجيراً بِمَغْفِرَتِكَ وَذُلّي اَصْبَحَ مُسْتَجيراً بِعِزَّتِكَ وَفَقْري اَصْبَحَ مُسْتَجيراً بِغِناكَ وَوَجْهِيَ الْبالي اَصْبَحَ مُسْتَجيراً بِوَجْهِكَ الْباقي الذّي لايَفْني .(1)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «شيبه هذلي به خدمت حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم آمد و گفت: يا رسول اللَّه! من پير شده ام، و قوتم ضعيف شده است، و از اعمالي كه عادت كرده بودم - از نماز و روزه و حج و جهاد – باز مانده ام، پس مرا كلامي تعليم فرما كه حق تعالي مرا به آن نفع دهد، و سبك كن بر من، يا رسول اللَّه!

حضرت فرمود كه: اعاده كن اين سخن را تا آن كه سه مرتبه اين كلام را اعاده نمود، حضرت فرمود: بر دور تو هيچ درختي و كلوخي نماند مگر آن كه گريست به سبب ترحّم بر تو، پس چون نماز صبح بكني ده مرتبه بگو: «سُبْحانَ اللَّهِ الْعَظيمِ وَبِحَمْدِهِ وَلاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَليِّ الْعَظيم»، به درستي كه حق تعالي تو را عافيت مي دهد به سبب اين ذكر از كوري و ديوانگي و خوره و فقر وضعف و پيري.

گفت: يا رسول اللَّه! اين براي دنياست از براي آخرت چه چيز بايد خواند؟

فرمود: بعد از هر نماز بگو:

«اَللّهُمَّ اهْدِني مِنْ عِنْدِكَ وَاَفِضِ عَلَّيَ مِنْ فَضْلِكَ وَانْشُرْ عَلَّيَ مِنْ رَحْمَتِكَ وَاَنْزِلْ عَلَّيَ مِنْ بَرَكاتِكَ».

بعد از آن فرمود كه: اگر كسي اين دعا را عمداً ترك نكند تا از دنيا برود،

ص: 217


1- تفسير القمي، ج 2، ص 14، در تفسير سوره اسري.

در قيامت هشت درِ بهشت را براي او بگشايند كه از هر دري كه خواهد داخل شود».(1)

و به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه هر روز بيست و پنج نوبت بگويد: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤمِنينَ وَالْمُؤمِناتِ وَالْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِماتِ» حق تعالي به عدد هر مؤمني كه گذشته است و خواهد آمد تا روز قيامت، حسنه در نامه عمل او بنويسد، و گناه از او محو كند، و درجه از براي او بلند گرداند».(2)

و به سند معتبر از هلقام منقول است كه: «به حضرت موسي بن جعفرعليهما السلام عرض نمود كه: دعايي تعليم من نما كه جامع مطالب دنيا و آخرت باشد، حضرت فرمود كه: بعد از صبح تا طلوع آفتاب بگو: «سُبْحانَ اللَّهِ الْعَظيمِ وَبِحَمْدِهِ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَاَسْئَلُهُ مِنْ فَضْلِهِ»، هلقام گفت: كه من بد حال تر و پريشان تر از جميع اهل بيت خود بودم، و به بركت اين دعا امروز حالم از همه بهتر است».(3)

شيخ طوسي عليه الرّحمة و الرضوان، در تعقيب نماز صبح فرموده كه: «صد نوبت بگويد: «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَاَتُوبُ اِلَيْهِ»، و صد نوبت بگويد: «اَسْئَلُ اللَّهَ الْعافيَةَ»، و صد مرتبه «اَسْتَجيرُ بِاللَّهِ مِنَ النّارِ وَاَسْئَلُهُ الْجَنَّةَ»، و صد نوبت اَسْئَلُ اللَّهَ الْحُورَ الْعينَ»، و صد نوبت سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد» بخواند و صد مرتبه بگويد: «صَلَّي اللَّهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»، و صد نوبت بگويد: «سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ اَكْبَرُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ

ص: 218


1- امالي صدوق، ص 54، مجلس 13، ح 5.
2- ثواب الاعمال، ص 194، ثواب الدعا للمؤمنين، ح 3.
3- كافي، ج 2، ص 550، اَلدُّعا في ادبار االصلوة، ح 12.

الْعَليِّ الْعَظيم»، و ده نوبت آية الكرسي، و ده نوبت سوره «اِنّا اَنْزَلْناهُ» بخواند، و ده نوبت اين دعا را بخواند:

«اَللّهُمَّ اَقْذِفْ في قُلُوبِ الْعِبادِ مَحَبَّتي وَضَمِّنِ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ رِزْقي وَاَلْقِ الرُّعْبَ في قُلُوبِ اَعْدائِكَ مِنّي وَانْشُرْ رَحْمَتِكَ لي وَاَتْمِمْ نِعْمَتَكَ عَلَيَّ وَاجْعَلْها مَوْصُولَةً بِكَرامَتِكَ اِيّايَ وَاَوْزِعْني شُكْرَكَ وَاَوْجِبْ لِيَ الْمَزيدَ مِنْ لَدُنْكَ وَلاتُنْسِني ذِكْرَكَ وَلا تَجْعَلْني مِنَ الْغافِلينَ».(1)

ص: 219


1- مصباح المتهجد، 208، تعقيب صلوة الصبح، طبع مؤسسة فقه الشيعه.

فصل دوم: در اذكار و ادعيه[اي كه در عقب هر نماز بايد خواند

بدان كه بهترين تعقيبات تسبيح حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه عليها است: سي و چهار مرتبه «اَللَّهُ اكْبَر»، و سي و سه مرتبه «اَلْحَمْدُ لِلّه»، و سي و سه مرتبه «سُبْحان اللَّه»، چنان كه به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «عبادت كرده نمي شود خدا به تحميدي كه بهتر باشد از تسبيح فاطمه عليها السلام؛ و اگر از آن چيزي بهتر مي بود حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم آن را به فاطمه عليها السلام عطا مي فرمود».(1)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «تسبيح حضرت فاطمه عليها السلام را در عقب هر نماز هر كه هر روز بخواند، محبوب تر است نزد من از اين كه هزار ركعت نماز در هر روز بكند».(2)

و در حديث ديگر فرمود كه: «هر كه تسبيح فاطمه عليها السلام را بخواند و بعد از آن «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» بگويد، گناهانش آمرزيده شود».(3)

و به سند صحيح از آن حضرت منقول است كه: «روزي حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم به اصحاب خود فرمود: آنچه داريد از جامها و ظرفها، اگر جمع

ص: 220


1- كافي، 3، ص 343، باب التعقيب بعد الصلوة، ح 14.
2- ثواب الاعمال، ج 1، ص 196، ثواب تسبيح فاطمه عليها السلام ح 3.
3- محاسن برقي، ج 1، ص 36، باب 29، ح 34.

كنيد و بر روي هم گذاريد به آسمان مي رسد؟

گفتند: نه، يارسول اللَّه.

فرمود: مي خواهيد كه شما را دلالت كنم بر عملي كه اصلش بر زمين است و شاخش در آسمان؟

گفتند: بلي، يا رسول اللَّه!

فرمود: هر يك از شما كه از نماز واجب خود فارغ شود، سي نوبت بگويد: «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُِلِلَّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ واللَّهُ اَكْبَرُ»، به درستي كه اصل اين كلمات در زمين است و شاخش در آسمان، و دفع مي كند سوختن و غرق شدن و خانه خراب شدن و به چاه افتادن و مرگهاي بد را از خواننده خود، و اينهايند باقيات صالحات».(1)

و به سند معتبر ديگر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه چهل مرتبه اين تسبيحات اربع را بعد از هر نماز فريضه بخواند، پيش از آن كه پاي خود را از قبله بگرداند، هر حاجتي كه از خدا سؤال كند به او عطا فرمايد».(2)

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام مروي است كه: «هركه بعد از نماز فريضه پيش از آن كه پاهاي خود را از حالت تشهد تغيير دهد، سه مرتبه بگويد: «اَسْتَغْفِرُاللَّهَ الَّذي لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ذَالْجَلالِ وَ الْاِكْرامِ وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ»، حق تعالي گناهان او را بيامرزد، اگرچه مثل كف درياها باشد».(3)

ص: 221


1- ثواب الاعمال، ص 26، ثواب من قال سبحان ا …، ح 3.
2- امالي صدوق ص 154، مجلس 34، ح 11.
3- كافي، ج 2، ص 521، باب ثواب من قال استغفرا …، ح 1.

و به سند صحيح از حضرت امام محمد باقرعليه السلام مروي است كه فرمود: «كمتر چيزي كه مجزي است از دعا بعد از نماز فريضه، اين است كه بگويي:

«اَللَّهُمَّ اِنّي اَسْئلُكَ مِنْ كُلِّ خْيْرٍاَحاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَ اَعُوذُبِكَ مِنْ كُلِّ شَرٍّ اَحاطَ بِه عِلْمُكَ اَللَّهُمَّ اِنّي اَسْئلُكَ عافِيَتَكَ في اُموري كُلِّها وَ اَعُوذُبِكَ مِنْ خِزْيِ الدُّنْيا وَ عَذابِ الاخِرَةِ».(1)

و به سند معتبر ديگر منقول است كه: «محمد بن ابراهيم به خدمت حضرت امام موسي عليه السلام نوشت كه مي خواهم كه دعايي تعليم من فرمايي كه بعد از نماز بخوانم، و حق تعالي به سبب آن خير دنيا و آخرت را براي من جمع نمايد، حضرت فرمود بگو:

«اَعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَريم وَ عِزَّتَكَ الَتّي لا تُرامُ وَ قُدْرَتِكَ الَّتي لايَمْتَنِعُ مِنْها شَيئيٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْيا وَ الاخِرَةِ وَ مِنْ شَرِّ الاَوْجاعِ كُلِّها».(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه بعد از نماز واجب سي مرتبه «سُبْحان اللَّه» بگويد، بر بدنش گناهي نماند مگر آن كه بريزد».(3)

و به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «كسي كه خواهد كه چون از دنيا برود از گناهان پاك باشد مانند طلاي بي غش، و مظلمه احدي نزد او نباشد كه از او طلب نمايد، بايد كه بعد از نمازهاي پنجگانه دوازده مرتبه «قُلْ هُوَ اللَّهُ احد» بخواند، پس دست خود را به جانب آسمان بگشايد و بگويد:

«اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الْمَكْنُونِ الْمُخْزُونِ الطُّهْرِ الطَّاهِرِ الْمُبارَكِ وَ

ص: 222


1- معاني الاخبار، ص 394، نوادر المعاني، ح 46. طبع جامعه.
2- كافي ج 3، ص 346، باب التعقيب بعد الصلوة، ح 28.
3- امالي صدوق ص 224، مجلس 46، ح 6.

اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ و سُلْطآنِكَ الْقَديمِ يا واهِبَ الْعَطايا وَ يا مُطْلِقَ الْاُساري وَ يا فَكَّاكَ الرِّقابِ مِنَ النّارِ اَسئَلُكَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُعْتِقَ رَقَبَتي مِنَ النَّارِوَ اَنْ تُخْرِجَني مِنَ الدُّنيا امِناً وَ تُدْخِلَنيِ الْجَنَّةَ سالِماً وَ اَنْ تَجْعَلَ دُعآئي اَوَّلَهُ فَلاحاً وَ اَوْسَطَهُ نَجاحاً وَ اخِرَهُ صَلاحاً اِنَّكَ أنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ».

بعد از آن فرمود كه: اين از دعاهاي مخفي است كه حضرت رسالت پناه صلي الله عليه وآله وسلم تعليم من نمود، و امر فرمود كه تعليم حضرت امام حسن و حضرت امام حسين - صلوات اللَّه عليهما - نمايم».(1)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «چون حضرت رسالت پناه صلي الله عليه وآله وسلم فتح مكه نمودند، نماز ظهر را نزد حجر الاسود با اصحاب خود ادا نمودند؛ و چون سلام گفتند، سه مرتبه دست برداشتند و سه مرتبه اللَّه اكبر گفتند، پس اين دعا خواندند:

«لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ اَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ اَعَزَّ جُنْدَهُ وَ غَلَبَ الاَحْزابَ وَحْدَهُ فَلَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيي وَ يُميتُ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيئيٍ قَديرٌ».

پس رو به اصحاب خود كردند و فرمودند كه ترك مكنيد اين سه تكبير و اين دعا را، بعد از هر نماز واجب؛ به درستي كه هر كه بعد از سلام نماز اين را بخواند به تحقيق كه ادا كرده است آنچه بر او واجب است از شكر حق تعالي و تقويت اسلام و اهل اسلام».(2)

ص: 223


1- معاني الاخبار، ص 140، باب المخبيات، ح 1.
2- علل الشرايع، ج 1، ص 360، باب 78، ح 1.

و به سند صحيح منقول است از احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي كه به خدمت حضرت امام رضاعليه السلام عرض كردم: چگونه صلوات و سلام بعد از نماز واجب بر حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم مي بايد فرستاد؟ حضرت فرمود كه بگو:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَبْنَ عَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا حَبيبَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صَفْوَةَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمِينَ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّكَ رَسُوْلُ اللَّه وَاَشْهَدُ اَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ وَاَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ نَصَحْتَ لاُِمّتِكَ وَ جاهَدْتَ في سَبيلِ رَبِّكَ وَ عَبَدْتَهُ حَتَّي اَتيكَ الْيَقينُ فَجَزاكَ اللَّهُ خَيْراً يا رَسُولَ اللَّهِ اَفْضَلَ ما جَزي نَبيّاً عَنْ اُمَّتِهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلي اِبْراهيمِ وَ الِ اِبْراهيمَ اِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ».(1)

و موافق احاديث معتبره مي بايد بعد از هر نماز بگويد:

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَعِذْنا مِنَ النّارِ وَارْزُقْنَا الجَنَّةَ وَ زَوِّجْنا مِنَ الْحُورِ الْعينِ».(2)

و به سند معتبر منقول است كه: «حضرت امام جعفر صادق عليه السلام از جاي نماز خود بر نمي خاستند تا چهار ملعون و چهار ملعونه را لعنت نمي كردند پس بايد كه بعد از هر نماز بگويد: «اَللّهُمَّ الْعَنْ الْحِبْتَر وَ الزِّريقَ وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ فُلانَةَ وَ فُلانَةَ و هِنْدَ وَ اُمَّ الْحَكَمِ» و بعضي از تعقيبات در باب فضايل سور و آيات قرآني مذكور شد به همين اكتفا مي نماييم».(3)

ص: 224


1- قرب الاسناد، ص 382، ح 1344، احاديث متفرقه.
2- كافي، ج 3، ص 344، باب التعقب، ح 22 و خصال، ج 2، ص 29 حديث اربعمأة.
3- همان، ص 342، ح 10.

فصل سوّم: در تعقيب مخصوص نماز ظهر است

به سند معتبر از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است كه: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم بعد از نماز ظهر اين دعا مي خواندند:

لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ الْعَظيمُ الْحَليمُ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَريمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ مُوجِباتِ رَحْمَتِكَ وَ عَزآئِمَ مَغْفِرَتِكَ وَ الْغَنيمَةِ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ وَ السَّلامَةِ مِنْ كُلِّ اِثْمٍ اَللَّهُمَّ لا تَدَعْ لي ذَنْباً اِلاَّ غَفَرْتَهُ وَ لا همّاً اِلاَّ فَرَّجْتَهُ وَ لا سُقْماً اِلاَّ شَفَيْتَهُ وَ لا عَيْباً اِلاَّ سَتَرْتَهُ وَ لارِزْقاً اِلاَّ بَسَطْتَهُ وَ لا خَوْفاً اِلاَّ امَنْتَهُ وَ لا سُوءً اِلاَّ صَرَفْتَهُ وَ لا حاجَةً هِيَ لَكَ رِضاً وَلِيَ فيها صَلاحٌ اِلاَّ قَضَيتُها يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ».(1)

ص: 225


1- فلاح السائل، ص 171 و 172.

فصل چهارم: در بيان تعقيب مخصوص نماز عصر است

به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه بعد از نماز عصر هفتاد مرتبه استغفار بكند، حق تعالي هفتصد گناه او را بيامرزد، و اگر هفتصد گناه نداشته باشد باقي را از گناهان پدرش بيامرزد، و اگر پدرش آن قدر گناه نداشته باشد از گناهان مادرش، و اگر نه از گناهان برادرش، و اگر نه از گناهان خواهرش، و همچنين باقي خويشان هر كه به او نزديك تر باشد».(1)

و در حديث ديگر هفتاد و هفت مرتبه استغفار وارد شده است. و ثواب عظيم براي ده مرتبه سوره «اِنَّا اَنْزَلْناه» بعد از نماز عصر خواندن، گذشت.(2)

و به سند معتبر از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم منقول است كه: «هر كه هر روز بعد از نماز عصر يك مرتبه بگويد:

«اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذي لااِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَيُّ القَيّومُ اَلرَّحْمنُ الرَّحيمُ ذُالْجَلالِ وَالْاِكْرامِ وَ اَسْئَلُه اَنْ يَتُوبَ عَلَيَّ تَوْبَةَ عَبْدٍ ذَليلٍ خاضِعٍ فَقيرٍ بائسٍ مِسكينٍ مُسْتَكينٍ مُسْتَجيرٍ لا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لا ضَرّاً وَ لا مَوْتاً وَ لا حَيوةً وَ لا نشُوراً».

حق تعالي امر فرمايد كه: صحيفه گناهان او را بدرند هر چند گناه بسيار در آن باشد».(3)

ص: 226


1- امالي صدوق، ص 211، مجلس 44، ح 8.
2- امالي طوسي، ص 508، مجلس 18، ح 17، ح مسلسل 1110.
3- فلاح السائل، ص 201، و مصباح المتهجد، ص 66.

فصل پنجم: در بيان تعقيب مخصوص نماز خفتن است

به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه:

«هركه بعد از نماز خفتن هفت نوبت سوره «اِنَّا اَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر» بخواند در ضمان الهي باشد تا صبح».(1)

و شيخ طوسي رحمة اللَّه عليه نقل كرده است كه: «مستحبّ است بعد از نماز خفتن سوره حمد و «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد» و «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْنَّاس» و «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق» هر يك را ده مرتبه و تسبيحات اربع را ده مرتبه «واللّهُمّ صَلِّ عَلي مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ» ده مرتبه».(2)

ص: 227


1- فلاح السائل، ص 257.
2- مصباح المتهجد، ص 97 و 98، بلد الامين، 31.

فصل ششم: در بيان سجده شكر است

بدان كه از جمله سنّتهاي مؤكّد بعد از هر نماز، سجده شكر است و فضايل اين سجده در احاديث بسيار است.

حتي آن كه به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «دو سجده شكر واجب است بر هر مسلماني، نماز خود را به آن تمام مي كني، و خداوند خود را خوشنود ميگرداني، و ملائكه را به عجب مي آوري. به درستي كه بنده اي كه نماز مي كند و بعد سجده شكر بجا مي آورد، حق تعالي حجاب از ميان بنده و ملائكه بر مي دارد، و مي فرمايد كه: اي ملائكه! نظر كنيد به بنده من كه فرض مرا ادا كرد، و عهد مرا تمام كرد، و بعد از آن شكر نعمت مرا به جا مي آورد، اي ملائكه! چه ثواب او را نزد من هست؟

ملائكه مي گويند كه: پروردگارا! رحمت خود را شامل حال او گردان.

باز مي فرمايد: ديگر چه چيز به او عطا كنم؟

مي گويند: پروردگارا! بهشت خود را به او عطا كن.

باز مي فرمايد كه: ديگر چه چيز به او كرامت فرمايم؟

مي گويند كه: امور او را كفايت كن؛ و همچنين حق تعالي سؤال مي نمايد، و ملائكه جواب مي گويند تا آن كه هيچ چيز نمي ماند كه علم

ص: 228

ملائكه به آن احاطه كند مگر آن كه او را مي گويند.

باز چون حق تعالي سؤال نمايد، ايشان مي گويند كه: پروردگارا! علم ما به زياده از اين احاطه نكرده است.

پس حق تعالي فرمايد كه: من شكر او مي كنم چنان كه او شكر من كرد، و روي فضل و احسان خود به سوي او مي دارم، و او را در مراتب قرب و معرفت خود كامل مي گردانم».(1)

به سندهاي معتبر از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليهما منقول است كه: «چون حق سبحانه و تعالي به حضرت موسي عليه السلام خطاب فرمود: اي موسي! مي داني كه چرا تو را از ميان بندگان خود برگزيدم و كليم خود گردانيدم؟ گفت: نه اي پروردگار من!

خطاب رسيد كه من چون نظر كردم نفس تو را نزد بندگي خود از همه كس ذليل تر يافتم، هرگاه كه از نماز فارغ مي شوي دو طرف روي خود را بر خاك مي گذاري، پس حضرت موسي عليه السلام به سجده درآمد و پهلو هاي روي خود را از روي تذلّل بر خاك ماليد نزد پروردگار خود، حق تعالي به او وحي نمود كه سر بردار اي موسي! و دست خود را بر موضع سجود به مال و بر رو و بدن بمال كه باعث ايمني تو مي شود از هر بلايي و دردي و آفتي».(2)

بدان كه اقلّ سجده شكر آن است كه سر به سجده گذارد و سه مرتبه بگويد: «شُكْراً لِلَّه» چنانچه از حضرت امام رضاعليه السلام منقول است.(3)

ص: 229


1- مكارم الاخلاق، طبرسي، ج 2، ص 38، في سجدة الشكر، ح 4. ح مسلسل 2086.
2- همان، ح 4، ح مسلسل 2084.
3- عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 1، ص 281، باب 37، ح 27.

همچنين از آن حضرت منقول است كه: «صد مرتبه «عفواً» بگويد، يا صد مرتبه «شُكْراً» (1) و اگر در سجده اول صد مرتبه «عَفواً» يا «اَلْعَفْوَ اَلْعَفْوَ» بگويد، بعد از آن جانب راستِ رو را بر زمين گذارد و هر دعا و هر ذكري كه داند بخواند، مثل «يا اَللَّهُ يا رَبّاهُ يا سَيِّداهُ» و همچنين پهلوي چپ رو را بر زمين گذارد چنين دعا يا ذكري بخواند، بار ديگر پيشاني را بر زمين گذارد و صد مرتبه «شُكراً شُكراً» بگويد خوب است.

و در اين سجده بر خلاف سجده هاي نماز، سنّت است كه دستها را بر زمين بخواباند، و سينه و شكم را به زمين برساند.

و همچنين مستحب است كه حاجات خود را و برادران مؤمن خود را طلب نمايد، و در تضرّع و زاري و مناجات تقصير ننمايد، و بسيار طول بدهد.

چنان كه در احاديث معتبره وارد شده است كه: «بنده در هيچ حالت قرب او به خدا زياده نيست از حالتي كه در سجود گريان باشد».(2)

و ائمه صلوات اللَّه عليهم سجده هاي بسيار طولاني بجا مي آورده اند، به خصوص امام موسي كاظم عليه السلام كه بعد از نماز صبح به سجده مي رفته اند، و روز كه بلند مي شده است سر از سجده بر مي داشته اند؛ و اگر در حالي بوده اند كه مشغول هدايت خلق نمي توانسته اند شد مثل اكثر حالات، در سجده بوده اند.

و همچنين كبار اصحاب ايشان اين طريقه را داشته اند؛ حتي آن كه نقل كرده اند كه بعضي از ايشان آن قدر طول مي داده اند سجده را كه مرغ در پشت ايشان آشيانه مي گذاشت، و دعاهاي سجده از اهل بيت صلوات

ص: 230


1- همان، ص 280، ح 23.
2- كامل الزيارة، ص 146، ذيل ح 4.

اللَّه عليهم بسيار منقول است و اين كتاب گنجايش ذكر آنها ندارد.

و بهترين آنها آن است كه كليني به سند حسن روايت كرده است كه: «عبداللَّه بن جندب از حضرت امام موسي كاظم عليه السلام سؤال نمود از دعايي كه در سجده شكر بخواند، حضرت فرمود: چون به سجده مي روي بگو:

«اَللَّهُمَّ اِنّي اُشْهِدُكَ وَكَفي بِكَ شَهيداً وَاُشْهِدُ مَلائِكَتَكَ وَاَنْبيائَكَ وَرُسُلِكَ وَجَميعَ خَلْقِكَ اَنَّكَ اللَّهُ رَبّي وَالْاِسْلامَ ديني وَمُحَمَّداً نَبيّي وَعَليّاًوَالْحَسْنَ وَالْحُسَيْنَ وَعَلّيِ بنَ الْحُسينِ وَمُحَمَّدٍ بْنَ عَلّيٍ وَجَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ وَمُوسَي بْنَ جَعْفَرٍ وَعَليَّ بْنَ موسي وَمُحَمَّدَ بْنَ عَليٍّ وَعَليِّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنَ بْنَ عَليٍّ وَالْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ اَئَمَّتي بِهِمْ اَتَوَلّي وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ[اَلَّلهُمَّ اِنّي اُنْشِدُكَ دَمِ الْمَظْلُوم» سه مرتبه]در روايت كافي اين فقره هست.

پس بگويد:

«اَللّهُمَّ اِنّي اُنْشِدُكَ بِايوائِكَ عَلي نَفْسِكَ لاَِوْليائِكَ لَتُظْفِرَنَّهُمْ بِعَدُوِّكَ وَعَدوِّهِمْ اَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَعَليَ الْمُسْتَحْفِظينَ مِنْ آلِ مَحَمَّدٍ» سه مرتبه و بگو: «اللّهُمّ إنّي أنشدك بايوائك علي نفسك لأعدائك لتهلكنهم ولتخزينّهم بأيديهم وايدي المؤمنين و أن تصلّي علي محمّدٍ وآلِ محمّدٍ وعلي المستحفظين من آل محمّد اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ الْيُسْرَ بَعْدَ الْعُسْرِ» سه مرتبه.

بعد از آن پهلوي راست رو را بر زمين مي گذاري و مي گويي:

«يا كَهْفي حينَ تُعْييِنِي الْمَذاهِبُ وَتَضيقُ عَلَيَّ الْاَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَيا بارِي ءُ خَلْقي رَحْمَةً بي وكُنْتَ عَنْ خَلْقي غَنيّاً صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ وَعَليَ الْمُسْتَحْفِظينَ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ».

ص: 231

پس جانب چپ را بر زمين مي گذاري و مي گويي: «يامُذِلَّ كُلِّ جَبّارٍ وَيامُعِزَّ كُلِّ ذَليلٍ قَدْ وَعِزَّتِكَ بَلِغْ مَجْهودي» سه مرتبه پس مي گويي: «يا حَنَّانُ يا مَنَّان يا كاشِفَ الْكَرْبِ العِظام» سه مرتبه . پس بار ديگر سر را بسجده مي گذاري و صد مرتبه مي گويي «شُكْراً شُكْراً».

سپس مي گويي: «يا سَامِعَ الصَوْتَ يا سَابِقَ الفَوْتَ يا بارِي ء النّفُوس بَعْدِ المَوتِ صَلِّ عَلي مُحمّدٍ وآلِ مُحمّدٍ وَافْعلْ بي كذا وكذا».(1)

و در روايت ديگر وارد شده است كه: «حضرت امام موسي كاظم عليه السلام در سجده اول هزار مرتبه «اَلْعَفْو اَلْعَفْو» فرمودند».(2) در كافي در ضمن حديث راوي مي گويد: بعد از نماز ظهر حضرت به سجده رفتند و بعد از گريه و دعا در سجده، شمارش كردم هزار مرتبه «العفو» گفتند.

و در حديث ديگر وارد شده است كه: «آن حضرت در سجود اين دعا مي خواندند:

«اَعُوذُبِكَ مِنْ نارٍ حَرُّها لايُطفي وَاَعُوذُ بِكَ مِنْ نارٍ جَديدُها لايُبْلي وَاَعُوذُ بِكَ مِنْ نارٍ عَطْشانُها لايُرْوي وَاَعُوذُ بِكَ مِنْ نارٍ مَسْلوبُها لايُكْسي .(3)

و در حديث ديگر مروي است كه: «حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در سجده اين دعا مي خواندند:

«اِرْحَمْ ذُلِّي بَيْنَ يَدَيْكَ وَتَضَّرُعي اِلَيْكَ وَوَحْشَتي مِنَ النَّاسِ وَاُنْسي بِكَ ياكَريمُ».(4)

ص: 232


1- كافي، ج 3، ص 325، باب السجود و التسبيح، ح 17.
2- همان، ص 326، ضمن ح 19 و بحار الانوار ج 86، ص 209، ح 24.
3- كافي، ج 3، ص 328، ح 22.
4- همان، ص 327، ح 21. در كافي به جاي كلمه «اُنْسي كلمه «آنِسْني دارد.

فصل هفتم: در بيان اذكاري است كه در هنگام خواب بايد خواند

بدان كه مستحب است كه در هنگام خوابيدن با وضو باشد و به جانب راست رو به قبله، سوره ها و آيات كه در باب فضايل قرآن مذكور شده بخواند، و بهترين اذكار در اين وقت، تسبيح حضرت فاطمه زهراعليها السلام است.

چنانچه به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه عليه منقول است كه: «چون آدمي شب در جاي خواب خود مي خوابد، مَلَك بزرگواري و شيطان متمردي بسوي او مبادرت مي نمايند؛ پس ملك به او مي گويد كه: روز خود را ختم كن به خير، و شب خود را افتتاح كن به خير. و شيطان به او مي گويد كه: روز خود را ختم كن به گناه، و شب خود را افتتاح كن به گناه.

پس اگر طاعت ملك كرد، و تسبيح فاطمه زهراعليها السلام را در وقت خواب خواند، ملك آن شيطان را مي زند و از او دور مي كند، و او را محافظت و نگاهباني مي كند تا بيدار شود؛ پس باز شيطان مي آيد و او را امر مي كند كه ختم شب و افتتاح روز به گناه بكند، و ملك او را به خير امر مي كند؛ پس اگر اطاعت ملك كرد و تسبيح حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه عليها خواند، آن ملك شيطان را از او دور مي كند، و حق تعالي عبادت تمام آن

ص: 233

شب را در نامه عملش مي نويسد».(1)

و به سند معتبر از حضرت امام علي النقي عليه السلام منقول است كه فرمود: «ما اهل بيت را، در هنگام خوابيدن، ده خصلت مي باشد: با طهارت مي باشيم و به دست راست مي خوابيم، و (دست را در زير رو مي گذاريم)، و تسبيح فاطمه عليها السلام مي خوانيم، و رو به قبله مي خوابيم، و سوره حمد و آية الكرسي و آيه «شهد اللَّه» را مي خوانيم، پس هركه چنين كند بهره خود را از ثواب در آن شب برده است».(2)

و به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هركه در وقت خواب يازده مرتبه سوره «اِنَّا اَنْزَلْناه» بخواند، حق تعالي يازده ملك بر او موكّل گرداند كه او را تا صبح حفظ نمايند از شرّ شيطان رجيم».(3)

و به سند معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه: «هر كه در وقتي كه به رختخواب مي رود يازده مرتبه سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد» را بخواند، گناهان او آمرزيده شود، و او را شفيع كنند در همسايگان خود؛ و اگر صد مرتبه بخواند، گناهان آينده او تا پنجاه سال آمرزيده مي شود».(4)

و در حديث ديگر فرمود: «اگر كسي در خواب ترسد در وقت خواب سوره «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْنَّاس» و «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق» و آية الكرسي بخواند».(5)

و به سند معتبر از آن حضرت منقول است كه: «هركه در وقت خواب سه نوبت بگويد:

ص: 234


1- فلاح السائل، ص 279.
2- همان، ص 279 و 280، بحار الانوار ج 76 ص 210 ح 23.
3- فلاح السائل، ص 281، اين قسمت در روايت بحار نيامده است.
4- همان، ص 275.
5- مكارم الاخلاق، طبرسي، ج 2، ص 43، فيما يفعل عند النوم، ح 6.

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي عَلا فَقَهَرَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي بَطَنَ فَخَبَرَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي مَلِكَ فَقَدَرَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي يُحْييِ المَوْتي وَ يُميتُ الاَحْياءَ وَ هَوَ عَلي كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٍ».

از گناهان بيرون آيد، مانند روزي كه از مادر متولد شده بود».(1)

و در حديث ديگر فرمود: «حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم در هنگام خواب آيةالكرسي مي خواندند وبعد از آن مي فرمودند كه:

«بِسْمِ اللَّهِ امَنْتُ بِاللَّهِ وَكَفَرْتُ بِالطَّاغُوتِ اَللَّهُمَّ احْفَظْني في مَنامي وَ في يَقْظَتي .(2)

و به سند معتبر از حضرت امام موسي كاظم عليه السلام منقول است كه: «كسي كه خواهد در ميان شب بيدار شود، در وقت خواب اين دعا بخواند:

«اَللّهُمَّ لاتُنْسِني ذِكْرَكَ وَلا تُؤْمِنّي مَكْرَكَ وَلا تَجْعَلْني مِنَ الْغافِلينَ وَاَنْبِهْني لاَحَبِّ السّاعاتِ اِلَيْكَ اَدْعُوكَ فيها فَتَسْتَجيبَ لي وَاَسْئَلُكَ فَتُعْطِيَني وَاَسْتَغْفِرُكَ فَتَغْفِرَلي اِنَّهُ لايَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنْتَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ».

فرمود كه چون اين دعا را بخواند، حق تعالي دو ملك بسوي او بفرستد كه او را بيدار كنند، پس اگر بيدار شود فَبِها(3) و اگر بيدار نشود حق تعالي ايشان را امر فرمايد كه از براي او استغفار نمايند، و اگر در آن شب بميرد شهيد مرده باشد، و اگر بيدار شود هر حاجتي كه از حق تعالي بطلبد به او عطا فرمايد».(4)

ص: 235


1- كافي، ج 2، ص 535، الدعا عند النوم. ح 1.
2- همان، ص 536، ح 3.
3- فَبها: بسيار خوب، لغت نامه دهخدا ص 14956 چاپ دانشگاه تهران.
4- مكارم الاخلاق، ص 288.

و از حضرت امام محمد باقرعليه السلام منقول است كه: «چون اين كس در شب از پهلو به پهلو گردد سنّت است كه بگويد: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَاللَّهُ اَكْبَرُ».(1)

سيد بن طاوس «عليه الرّحمة» به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه: «كسي كه خواهد حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم را در خواب به بيند، بعد از نماز خفتن غسل كند، و چهار ركعت نماز بگذارد و در هر ركعتي سوره حمد يك مرتبه و صد مرتبه آيةالكرسي بخواند، و بعد از نماز هزار مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، و بر جامه پاكي بخوابد كه حلال و حرام بر روي آن جامه وطي نكرده باشد، و دست راست خود را بر زير گونه راست خود بگذارد، و صد مرتبه بگويد: «سُبْحانَ اللَّهِ وَاَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ اَكْبَرُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ». و صد مرتبه بگويد «ما شآءَ اللَّهُ» و به خواب رود آن حضرت را در خواب مي بيند».(2)

و سيد مذكور نقل كرده است كه: «اگر خواهد حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را در خواب ببيند، در وقت خواب اين دعا را بخواند:

«اَللّهُمَّ اِنّي أسْئَلُكَ يا مَنْ لَهُ لُطْفٌ خَفِّيٌ وَاَيادِيهِ باسِطَةٌ لاتَنْقَضي اَسْئَلُكَ بِلُطْفِكَ الْخَفّيِ الِّذي ما لَطَفْتَ بِهِ لِعَبْدٍ اِلاَّ لَقيَ كَفي اَنْ تُريَني مَوْلايَ اَميرَالْمُؤمنينَ عليه السلام في مَنامي .(3)

و به سند ديگر روايت كرده است: «كسي كه خواهد كه ميّت خود رادر خواب ببيند با طهارت بخوابد، و تسبيح حضرت فاطمه عليها السلام بخواند، پس اين دعا [را] بخواند:

ص: 236


1- فلاح السائل، 288.
2- همان، ص 285.
3- همان، ص 285 و 286.

«اَللَّهمَ اَنْتَ الْحَّيُ الَّذي لايُوصَفُ، وَالْايمانُ يُعرَفُ مِنهُ، منك بَدَتِ الْاَشياءُ واِلَيْكَ تَعوُدُ، فَما اَقْبَلَ مِنها كُنْتَ مَلْجَأَهُ وَمَنْجاهُ وَما اَدْبَرَ مِنْها لَمْ يَكُنْ لَهُ مَلْجأٌ وَلا مَنْجاه مِنْكَ اِلاَّ اِلَيْكَ. فَاَسْئَلُكَ بِلااِله اِلاَّ اَنْتَ وَاَسْئَلُكَ بِبسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحيم وَبِحَقِّ حَبيبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ َعَليهِ وَالِهِ سَيِّدِ النَّبيينَ وَبِحَقِّ عَليٍّ سَيِّدِ الْوَصيّينَ وَبِحَقِّ فاطِمَةَ سَيدَةِ نِسآءِالْعالَمينَ وَبِحَقِّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ الَّذَيْنِ جَعَلْتَهُما سَيِّدَيْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ السَّلام، اَنْ تُصَلّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُريني مَيِّتي فِي الحالِ الَّتي هُوَ عَلَيْها [فيها]».(1)

چنين گويد مؤلف اين كتاب كه: به بركت اهل بيت رسالت عليهم السلام، اذكار و ادعيه و اوراد و اعمال و عبادات، آن قدر هست كه از عهده صد هزار يك آن به در نمي توان آمد، پس چه حاجت است به مرتكب شدن اعمال بدعت كه از مشايخ اهل سنّت به جمعي از جاهلان و بيخردان به ميراث رسيده. و آنچه اين فقير در اين كتاب بر سبيل اجمال از هزار، يك و از بسيار، اندكي آورده ام، اگر كسي به اينها عمل نمايد، تمام وقت آن را فرا مي گيرد. و به اجمال طريقه اهل بيت رسالت عليهم السلام مضبوط و معلوم است، و كسي كه راه متابعت ايشان را خواهد واضح و ظاهر است؛ و اول چيزي كه از اعمال، ايشان مبالغه بسيار در آن نموده اند، و بر همه اعمال ترجيح دارد، نماز پنجاه و يك ركعت است، كه هفده ركعت آن نماز پنجگانه است. و باقي هشت ركعت نافله پيشين است كه پيش از نماز ظهر مي بايد كرد. و هشت ركعت نافله پسين است كه پيش از فريضه عصر مي بايد كرد. و چهار ركعت

ص: 237


1- همان، ص 286.

نافله شام است كه بعد از نماز شام مي بايد كرد. و دو ركعت نماز و تيره است كه بعد از نماز خفتن نشسته مي كنند و به يك ركعت حساب مي شود. و هشت ركعت نماز شب با دو ركعت نماز شفع و يك ركعت وَتر كه بعد از نصف شب مي بايد كرد. و دو ركعت نافله صبح است كه پيش از نماز صبح مي بايد كرد.

و اين نافله ها را هر دو ركعت به يك سلام مي بايد كرد. اينها در فضيلت و تأكيد تالي مرتبه واجبات اند كه حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم هميشه بر اينها مداومت مي نموده اند، و اگر ترك شود مانند واجبات قضا مي بايد كرد.

ديگر از جمله سنن آن حضرت روزه هر ماه سه روز است، يعني پنجشنبه اول ماه، و چهارشنبه اول از دهه ميان ماه، و پنجشنبه آخر؛ و تمام ماه مبارك شعبان كه حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم در اين ماه روزه بودند تا از دنيا مفارقت نمودند. و اين سه روز نيز اگر ترك شود قضا مي بايد كرد.

ديگر از اعمال مؤكّد كه فضايل نامتناهي در آن وارد شده است نماز جعفر طيّار است، و اين چهار ركعت است به دو سلام، و مستحب است كه در ركعت اوّل سوره حمد و «اذا زلزلت» بخواند، و در ركعت دوّم سوره حمد و سوره عاديات، و در ركعت سوم سوره حمد و «اِذا جاءَ نَصْرُاللَّه»، و در ركعت چهارم سوره حمد و «قُلْ هُوَ اللَّه»؛ و اگر در هر ركعتي سوره «قُلْ هُوَ اللَّه اَحَد» بخواند خوب است؛ بعد از سوره در هر ركعتي پانزده مرتبه بگويد: «سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا الهَ اِلاَّ اللّهُ وَاللَّهُ اَكْبَرُ» و در هر ركوعي، و در هر سر برداشتن از ركوع، و در هر سجود ي، و در هر سر برداشتن از سجود، ده مرتبه بگويد. و سنّت است كه در سجده آخر بعد از تسبيحات اين دعا بخواند:

ص: 238

«سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ العِزَّ وَالْوَقار. سُبْحانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَتَكَرَّمَ بِهِ سُبْحانَ مَنْ لايَنْبَغيِ التَّسْبيحُ اِلاَّ لَهُ. سُبْحانَ مَنْ اَحْصي كُلَّ شَيْ ءٍ عِلْمُهُ. سُبْحانَ ذِي الْمَنِّ وَالنِّعَم. سُبْحانَ ذِي الْقُدْرةِ وَالْكَرَم. سُبْحان ذِي الْعِزَّةِ وَالْفَضْلِ. سُبْحانَ ذِي الْقُوَّةِ وَالطَّولِ. اللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ وَمُنْتَهي الرَّحْمَةِ مِنْ كِتابِكَ وَبِاسْمِكَ الْاَعْظَمْ وَكَلِماتِكَ التَّامَّةِ الَّتي تَمَّتْ صِدْقاً وَعَدْلاً اَنْ تُصَلّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَاَهْل بَيْتِهْ» بعد از آن حاجات خود را از حق تعالي بطلبد، چون از نماز فارغ شود تسبيح حضرت فاطمه عليها السلام را بخواند.

و در احاديث وارد شده است كه هر كه اين نماز را بكند، گناهان او آمرزيده شود اگر چه به قدر كف درياها و ريگ بيابان گناه داشته باشد. و دوازده هزار حسنه از براي او بنويسند كه هر حسنه بزرگتر از كوه احد باشد.(1) و اين نماز را در همه وقت مي توان كرد و به جاي نافله شب و روز مي توان كرد.

و در حديث است كه: هر شب يا هر روز بكن. و اگر نتواني، هر هفته يك مرتبه بكن. و اگر نتواني، ماهي يك مرتبه بكن، و اگر نتواني، سالي يك مرتبه بكن. و در شب و روز جمعه، فضيلت اين نماز، زياده از ساير ايّام است.

و در حديث معتبر وارد شده است كه: اگر كسي را حاجتي ضروري باشد اصل نماز را بكند بي تسبيحات، و تسبيحات را در راه بخواند. و اگر آن دعا نداند و نخواند ثواب نماز را دارد. و اگر كسي را دعاها و آداب ديگر كه در كتب دعا ثبت است(2) بخواند، بهتر است».(3)

ص: 239


1- فقيه، ج 1، ص 552 و 553، ح 1533 و 1536.
2- نوادر راوندي، ص 29، الهداية للصدوق، ص 36، فقه الرضا، ص 155.و احتجاج طبرسي، ج 2، ص 587.
3- كافي، ج 3، ص 466، باب صلوة التسبيح، ح 2.

ديگر، نماز حضرت اميرالمؤمنين - صلوات اللّه عليه - است. و آن چهار ركعت است به دو سلام. و در هر ركعتي، بعد از حمد، پنجاه مرتبه «قل هو اللّه احد» مي بايد خواند. و احاديث معتبره، وارد شده است كه: هر كه نماز را بكند، چون فارغ شود، ميان او و خدا گناهي نمانده باشد.

و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: «هر كه دو ركعت نماز بگزارد و در هر ركعتي بعد از حمد شصت مرتبه «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد» بخواند، چون فارغ شود گناهان او آمرزيده شده باشد».(1)

ديگر نمازها و دعاها و اعمال بسيار است، و از كتب مبسوطه علما، طلب مي بايد نمود. و به اينجا ختم مي كنم اين رساله را.

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الْشُكْرِ لَه

وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ

عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِريْنَ

وَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلي اَعْدائِهِمْ وَ مُخالِفيهِمْ اَجْمَعينْ

ص: 240


1- همان، ص 468، باب صلوة فاطمه عليها السلام ح 3.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109